سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خلق، نانخور خدایند . لذا محبوب ترینِ خلق نزد خدا، کسی است که به نانخوران خدا سودی رساند وخانواده ای را شادمان کند . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آنا کارنینای تولستوی + یکشنبه 92 خرداد 5 - 9:46 عصر

البته که نیستم
اصلاً در این فضا نبوده و - شاید - هرگز نخواهم بود
اهل رمّان
خواندن کتاب‌های این‌چنینی یعنی
از نوجوانی هم
کتاب‌های علمی را ترجیح می‌دادم به عشقی!

اما این‌یکی تکان‌دهنده بود
مضمونی عجیب
قابل توجه و قابل ارج
تولستوی چه داستانی نوشته است!

برای من که از تولستوی جز «جنگ و صلح» چیزی نشنیده بودم
آن‌هم فقط یک نام
نامی که نمی‌دانم چه مفهومی دارد
و در آن چه نوشته شده
آنا کارنینا ترسیمی سنجشی
و مقایسه‌ای
از چند زندگی متفاوت بود
از چند نوع عشق
چند نوع دلبستگی
چند نوع لذت‌طلبی گوناگون
همه با هم مختلف
اما در یک چیز متحد؛ خواستن!
همه‌شان طلب داشتند
طلب‌هایی متنوّع

جو رایت 40 ساله انگلیسی این فیلم را ساخته است
همین سال گذشته
بر اساس بازنویسی تام استاپارد
از رمان آنا کارنینای تولستوی

فارغ از لهجه کاملاً بریتیش و سلیس آدم‌ها
سبک بسیار جذاب «تئاتر ِ سینمایی»
که به جای جابه‌جایی دوربین از مکانی به مکان دیگر
این لوکیشن‌ها هستند که تو در تو و پشت سر هم به سر صحنه می‌آیند
طنزی رقیق و حاشیه‌ای و در عین حال دلنشین
که پیشتر در فیلم‌های فرانسوی دیده بودم
آن‌چه مرا یک‌ساعت و نیم میخکوب کرد
«محتوا» بود
قصه و ماجرای در حال اتفاق!

تولستوی کولاک کرده به نظرم در این نوشته
پنج زندگی را نمایش داده
پنج زندگی متفاوت
که هر کدام به نوبه خود
بر مبنای عشق بنیان نهاده شده
شاید پنج قرائت مختلف از عشق باشد
یا شاید هم
پنج نتیجه متفاوت
یا پنج تصمیم متفاوت
نمی‌دانم
شاید هم آدم‌های قصه‌اش پنج جور مختلف
یا به پنج دلیل مختلف
در این علاقه‌های آتشین افتاده باشند
شاید هم اساساً پنج‌جور زندگی مشترک را منظور داشته است

باز هم فارغ از سایر مسائل
مانند عدم اعتقاد نگارنده به عشق مجازی
و مجازی بودن تمام آن‌چه تولستوی نگاشته است
می‌خواهم این تنوّع پنجگانه را فهرست کنم
به همان ترتیبی که وارد ماجرا شده‌اند:

1. استیو و دالی:
بعد از 9سال زندگی مشترک که با شیفتگی‌ای کوتاه‌مدت آغاز شده، دارای فرزند
مرد ثروتمند اکنون به قول دوستش: «اگر چه رستوران دارد، همچنان نان می‌دزدد!»
یعنی روابط پنهانی!

2. کنستانتین لوین و کیتی:
مردی روستایی و کشاورز، عاشق دختری متموّل، دختر عاشق یک نظامی پولدار
وقتی خواستگارش رهایش می‌کند، به کنستانتین می‌پیوندد و به روستا می‌رود

3. ورونسکی و آنا:
دیدار تصادفی در قطار، زن متأهل، رابطه‌ای نامشروع، فرزندی حرامزاده
مرد پس از مدتی سروگوشش می‌جنبد، زن جلوی قطار می‌پرد و نابود می‌شود
پشیمان از گناهی که مرتکب شده!
و چقدر دیر می‌فهمد
می‌فهمد که چه چیزی را با چه چیز معاوضه کرده
و چه بد تصمیم می‌گیرد
تصمیمی که بهترش برایش میّسر بود
اما او ناتوان از ابراز پشیمانی
ناتوان از بازگشت
به سوی مردی که می‌داند او را می‌بخشد
جمله‌ای که چند بار تکرار می‌کند: او مرا می‌بخشد!

4. الکسی کارنین و آنا:
مردی صبور، جدّاً صبور، به شدت فهمیده و آگاه، دارای شغل وزارت
البته ثروتمند و صاحب کاخ‌هایی مجلّل
پیوسته در حال مطالعه انجیل، بسیار مقدّس و شاید هم تا حدّی کشیش اصلاً
زن خیانت کرده، رسوایی، بدنامی، پچ‌پچ‌های مردم
او در تلاش برای حل مسأله
دارای فرزند مشترک
تصویر او زینت‌بخش آخرین سکانس فیلم است
با اشکی که در چشمانش نهفته
و کتاب مقدّسی که می‌خواند
هم فرزند خود را نگهداری می‌نماید و هم فرزند زن را
مشروع و نامشروع!

5. نیکلای لوین و ماریا:
برادر کنستانتین، یک مبارز، اهل ریاضت و زهد
به قول خود؛ ماریا را از مرکز فحشا بیرون کشیده است
به او علاقه دارد و تعهد

سه زندگی ِ غرق در ثروت
و دو زندگی ظاهراً در فقر و فاقت

سه زندگی اول سه رویکرد دارد؛
مردی که بر زن خطاکار صبر می‌کند
مردی که به قول دیگران: «به زن همسایه طمع می‌کند» و او را نابود می‌نماید
مردی که به ظاهر صبر و در پنهان آن کار دیگر

دو زندگی فقیرانه چطور؟
مردی که مبارز است و احتمالاً چپ مارکسیست، در تنگنا، با زنی که او را از تنگنا پیدا کرده
مردی که زنی ثروتمند، اما پاک‌نهاد را به مزرعه خود می‌برد

اگر چه نام فیلم، یک زن را اشاره می‌کند
اما به نظرم رفتار و عملکرد مردها در فیلم تنوع بیشتری دارد

به متن تولستوی مراجعه کردم
ترجمه فارسی از رمان
خیلی مفصل‌تر از آن‌چیزی است که استاپارد برداشته
شاید انواع دیگری از زندگی را هم
انواع دیگری از علاقه را
در محتوا گنجانده باشد که از آن بی‌اطلاع باشم

بی‌پروایی آنا
و صبوری کارنین
واقعاً آزاردهنده است
هر دو با هم
هم آن شرارت زن
هم این آرامش مرد
فشار می‌آورد به انسان
و ایجاد تألم و تأثر و درد می‌کند
تولستوی چه شرح صدری برای این مرد تدارک کرده:

هر چقدر کازابلانکا تلاش می‌کند عشق را از خودگذشتگی نشان دهد و وارستگی
آنا کارنینا عشق را آلوده نمایانده و به لجن می‌کشد!

چطور شد این فیلم را دیدم؟!
خودم هم نمی‌دانم
مجالی بود و فرصتی
حالی دست داد و امکانی فراهم شد
به دستم رسید و ابتدا سلبی
ولی بعد کاملاً ایجابی
آن را نگریستم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

سه شنبه 103 آذر 6

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
آنا کارنینای تولستوی - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X