ساعت 10 است پسر کوچکم میگوید: خوراکی میخواهم صبحانهاش را ساعت 8 دادهام پنیر با نان بربری داغ و تازهای که از نانوایی سر کوچه خریدهام اما چاشت است و طبیعی است دوباره چیزی بخواهد
از پای مطالعه بلند میشوم تا چیزی برای خوردن بیاورم پفیلا، ذرتهایی که دو روز پیش بو دادهام و پف فیل شدهاند به همان روش مرسوم در پارکها با دو غربال در هم فرو رفته
در کاسه که ریختم پسر ارشد هم دوید: من هم خوراکی...! تا پفیلا را دید: «این که خوراکی نیست» میپرسم: پس خوراکی چیست؟! جوابش یک جمله است، یک تعریف دقیق و کامل: «خوراکی چیزیه که وقتی باز میکنی صدا بده!» منظورش بستهبندی پلاستیکی است، چیزی که از بیرون خریداری شود، خانگی نباشد!
دنیای مدرن چگونه تعریف ما از اشیاء را تغییر میدهد تعریف از خوراکی یک روز نخودچی و کشمش بود گاهی انجیر خشک یا توت بادام و گردو و حتی برنج و عدس بوداده وقتی مادرم یک مشت در جیبم میریخت که در مدرسه بخورم! آیا ممکن است تعریف خدا، فرشته، شیطان، بهشت، جهنم و تمامی مفاهیم دینی نیز به همین سادگی در ذهن کودکانمان تغییر کند؟! برچسبهای مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
|