خواستهام با تربیت باشند یادشان دادهام تشکر کنند هر چه برایشان بخرم یا بعد از اینکه غذایشان را میدهم همهشان یک به یک تشکر میکنند: «بابا دستت درد نکنه!» خصوصاً وقتی بازی نصب کنم روی رایانهشان!
گاهی حرف گوش نمیکنند و سربههوا که میشوند وقتی تشکر میکنند میگویم: تشکر یعنی اینکه حرف مرا گوش کنید و کاری که میگویم انجام دهید و با هم دعوا نکنید و اذیت به هم نرسانید با هم مهربان باشید و بر طریق رفق قدم گذارید تشکر از من، تشکر از من یعنی اینکه اطاعتم کنید!
و ناگهان یاد خدا میافتم ما چقدر با «زبان» خدا را حمد میکنیم اما در عمل «شکر» نمیکنیم اوامر او را اطاعت نمینماییم: «... قلیلٌ من عبادی الشکور» (سبأ:13) «از بندگان من اندکی سپاسگزارند»
از رابطه پدر و فرزندی چه درسها میشود گرفت! (دیشب خواب دیدم یک دختر دیگر هم خدا به من داده است که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم، بیدار شدم و هنوز خنده بر لبم بود! :) برچسبهای مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
|