یکی از دوستان طلبه چند روز پیش پرسشهایی را برایم ایمیل کرد پاسخ دادن به آنها فرصتی شد که هر چه در نظر دارم به صراحت بیان کنم در حل تضاد اجتماع «طلبگی» و «برنامهنویسی» به نظرم آمد بر وبلاگ هم بگذارم شاید به کار کسی بیاید مطالبی که تا به حال مجال نبود اینطور بیپرده طرح شود و اکنون ادامه پرسشها و پاسخها.
17- نظر مسئولین و اساتید حوزه در مواجهه با فعالیتهای نظیر فعالیت شما ( ارتباط مستقیمی با فعالیتهای حوزوی ندارد) چیست؟ در اولین ورودم به عرصه نرمافزار از استاد اخلاق خود اجازه خواستم. ایشان فرمود اگر کسی که شما را به این کار فراخوانده دعوت به خود کرده است، نپذیر، امّا اگر دعوت به خدمت است، قبول کن. علّت اینکه از ایشان کسب تکلیف کردم، این بود که قصد نداشتم هرگز در حوزه علمیه، به غیر طریق طلبگی کسب علم کنم و به کاری دیگر مشغول شوم. این فرمایش ایشان بنده را آرام کرد و سبب شد با قدرت کار را بگیرم و فعالیت در این عرصه آغازم.
18- برخی از مشکلاتی که در این امر، در حوزه با آن رو برو بودید ذکر بفرمایید؟ نادانی عیب نیست. امّا نفهمی عیب است. این دو واژه را در معانی متفاوتی به کار گرفتهام. با یک مثال شیرفهمتان میکنم. سال فلان بود (اگر بگویم معلوم میشود چه کسی مدّ نظر است که نمیخواهم غیبت او باشد) و فلانی مسئول در بخش فنی مرکز مدیریت حوزه علمیه. صف طویلی ایجاد شد برای ثبت نام امتحانات و من هم در صف. وقتی دیدم از نرمافزار اکسل استفاده میکنند برای ثبت نام، به شدت مکدّر شدم. زبان به اعتراض گشودم. آخوند پشت سری مرا به آرامش دعوت کرد با این بیان: «نگاه کن برادر، من و شما آخوندیم، چیزی سر در نمیاریم از نرمافزار. نگاه کن [موبایل نوکیایش را در آورد و نرمافزار منتخب میزانالحکه را نشانم داد، همانکه مهندس فخری تحت سیمبین نوشته بود] این نرمافزار را دارالحدیث نوشته است، ولی اینجا یک حرف را به شکل مربع نشان میدهد. ببین، برنامهنویسی خیلی پیچیده است که حتی بهترین نرمافزارها هم چنین ایراداتی دارند! اینها خودشان میدانند باید چه کنند، سواد ما نمیرسد، در کارشان نباید دخالت کرد!» و من سکوت کردم. بارها در زندگی حوزوی خود با این مشکل مواجه شدم. وقتی چیزی را نمیدانی اشکالی ندارد، ولی باید اینقدر بصیرت داشته باشی که بفهمی سرت کلاه گذاشتهاند یا نه. نمیشود نفهم بود و آن را نادانی دانست. اگر برنامهنویسی هم بلد نباشی، باید بدانی کسی که در عصر اینترنت، برای ثبت نام طلاّب از یک نرمافزار صفحه گسترده استفاده میکند و ادعا میکند که خیلی کار شاقّی کرده و پول هم مطالبه کند، این کلاه سر شما گذارده، به فکر خدمت که نبوده! در اندیشه خیانت قدم زده. از نفهمیها خیلی زجر کشیدهام، ولی تلاش کردهام آگاهیدهنده باشم. اگر خدا توفیق دهد. مشکل دیگر درک ضعیف نسبت به ارتباط مسائل مالی با کیفیت کار است. وقتی هزینه را پایین میگیری، انگار باور نمیشود کار درست به انجام رسیده. فلان رفیق که ده برابر عادت دارد قیمت میدهد، کیفیت کاری که ارائه میکند هم بسیار روشن است در چه حدّی است، به قیمت محک میزنند و گمان میبرند چون پول بیشتر پرداخت کردهاند، آش بیشتری هم خواهند خورد. التفات ندارند که این پول زور است که از جیبشان رفته و کار، برتری نیافته. و در نهایت هم بحران وثاقت است که البته الآن کمتر، ولی در ابتدای کار بیشتر با آن مواجه بودم. اگر اعتماد به تو نداشته باشند، هر چه کنی ثمری ندارد و راه نمیآیند و یاری نمیکنند. امّا اگر اعتماد بر کسی بیابند، هر چه دروغ و دغل هم بپردازد، مطیع محض، انگار اصلاً متوجه نمیشوند دارد سرشان کلاه میرود، به آن گشادی. هر چه پند میدهی و تذکار که بابا این فرد اشتباه میکند و شما را به درد سر میاندازد، این نرمافزار ایراد دارد و مسیر حرکت شما را نادرست تنظیم میکند، انگار نه انگار، به او اعتماد دارند و هر چه بگوید چون وحی منزل میپرستند. این را نیز بسیار دیدهام، ولی ناامید نشدم، تا آن اعتماد را خود به دست آوردم و اکنون تلاش میکنم از این وثوق به باطل بهره نبرم.
19- نظرات در مورد برخورد متضاد حوزه در این موضوع چیست: از یک سو حوزه، طلاب را از ورود به این عرصهها منع میکند و از سوی دیگر برای رفع احتیاجات جدید خود سراغ این گونه افراد میرود ؟ حوزه را یک تفکر واحد گرفتهاید که دچار این مغلطه شدهاید. حوزه هزار جور فرقه و نحله و باور و تفکر و اعتقاد دارد. اگر از پارهای اختلافات جزیی صرفنظر نکنیم که باید بگویی به عدد نفوس اساتید حوزه، تفکر وجود دارد! هر کدام هم راه خود را پیشنهاد میکند و مسیر خود را نشان میدهد. اینکه گروهی نهی میکنند و گروهی تحریص و تحریک هم از همین بابت است. امّا در این میانه هستند گروهی که خودمتناقض عمل کرده و میکنند. شاید شما آنان را در نظر دارید. کسانی که از یک سو نهی میکنند از ورود به این عرصهها و از دیگرسو خودشان بهره میبرند از همین افراد. مانند کسی که به علم خود عمل نکند، یا دکتری که سیگار را تحریم نماید و خود سیگاری باشد! میدانیم و میدانید که همه حوزه را راستاندیشان پر نکردهاند، کژاندیش هم کم نداریم. نادان و غافل و گمراه و نفهم و البته جاهل به معنای مطلق کلمه هم بسیار هست. فردی که خلاف گفتار خود عمل کند، انسان جاهلی است که اگر به جهل بسیط دچار باشد، باید آگاه شود و اگر جهل مرکّب دارد باید به خدا واگذارش کرد که از انسان ضعیف کاری ساخته نیست، جز تذکر و پند و اندرز.
20- آیا حوزه برای طلاب علاقمند به ورود در این عرصهها باید برنامه ریزی داشته باشد؟ چه برنامههایی پیشنهاد میکنید؟ پیشنهاد کردم، در دولت مدیر سابق فنآوری اطلاعات مرکز مدیریت حوزه، که یک انجمن طلاّب تأسیس شود. یک پاتوق که هر چه طلبه اینکاره هست گرد هم بیاید. البته بیشتر منظورم مباحث اینترنتی بود، ولی برنامهنویسها هم میتوانستند جایی داشته باشند. عرض کردم محلی در نظر گرفته شود مشابه یک باشگاه، یک هیئت، جایی که اعضاء بتوانند آزادانه در هر ساعتی از شبانهروز بیایند و بروند و قدم بزنند و چای بنوشند و گفتگو کنند. و البته ایشان هم موافقت خود را ابراز کردند. امّا پیگیریهای بنده کم بود. این امور نیاز به برنامهریزیهای مداخلهگرانه ندارد. روندی است که خودبهخود آغاز شده و به همین منوال به پیش خواهد رفت. مهم ارائه خدمات اطلاعاتی و ارتباطاتی به این افراد است. اینان باید یکدیگر را بشناسند تا بتوانند شرکتهای مشترک تأسیس کنند، کنسرسیوم بزنند، متحد شوند و انجمنهایی شکل دهند، تا از رهآورد آن قادر باشند پروژههای بزرگ را ساماندهی کنند. تا نشود مثل فلان پروژه که فلان مرکز آمده و کار پنج میلیون تومانی را داده یک شرکت با سی میلیون انجام داده، حالا سورس را هم نمیدهد، میگوید باید پول سورس را جداگانه بدهید. اکنون که طلبههایی هستند که میتوانند، اگر از پروژهها مطلع باشند و با هم مرتبط، قطعاً میتوانند بهتر به حوزه علمیه خدمت کنند. اگر چه وظیفه اصلی طلاّب چیز دیگری است و فقط در دوران ضرورت مجازند به برنامهنویسی.
[ادامه دارد] برچسبهای مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
|