چند روز پیش خدمت قائم مقام مرکز مدیریت حوزههای علمیه بودم. آقای فرّخفال خاطرهای از مرحوم آیةالله گلپایگانی(ره) بیان فرمودند که بعینه نقل میکنم: «دوران بمباران صدام خیلی کار برای ما در مرکز مدیریت حوزه دشوار بود. پروندههای طلاب علوم دینی را پیوسته از یک زیرزمین به زیرزمینی دیگر منتقل میکردیم که مبادا از بین برود و آسیب ببیند. با آمدن رایانه تصمیم گرفتیم اطلاعات را در یک نرمافزار ثبت نماییم. با آقای طالبپور صحبت کردیم و طبق پیشنهاد ایشان یک رایانه گرانقیمت تهیه کرده و اطلاعات بیست هزار طلبه آن روز را به نرمافزار پاراداکس تحت داس منتقل ساختیم. تمام اطلاعات در فضایی کم تقریباً برابر با سه فلاپیدیسک ذخیره شده. خدمت آیةالله گلپایگانی رسیدم که گزارش این مطلب را عرض کنم. امام(ره) فرموده بودند امور حوزه را با ایشان مشورت کنید. ایشان بیمار بودند و در بستر. بخشی از گزارش این انتقال اطلاعات را که به عرض رساندم اصرار کردند که بنشینند و به کمک دوستان با حالت بیماری به سختی نشستند و باقی گزارش را با دقت و توجه شنیدند. در انتها حمد خدا را کردند و ابراز خوشحالی و البته تذکر مهمی را فرمودند. مضمون تذکر ایشان این بود که هزار و اندی سال است علمای اسلام برای حفظ دین تلاش کردهاند و دشمنان اسلام نتوانستهاند بر حوزههای علمیه مسلّط شوند. اگر بزرگانی از علما فرمودهاند نظم ما در بینظمی ماست، منظورشان این بوده که نظم حوزه برای دشمنان قابل درک نیست، یعنی یک نوع نظمی است که پیر استعمار یعنی انگلیس نتوانسته از آن سر در آورد. و گرنه چطور میشود ما که شیعه امیرالمؤمنین(ع) هستیم، توصیه ایشان به نظم را رها کنیم (اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم، نهج البلاغه: نامه47). یک وقت نشود این نظمی که شما به اطلاعات حوزه میدهید، دست دشمن را به حوزه باز کند». آقای فرخ فال در ادامه فرمودند: «اگر دشمنان نظم ما را دریابند، قدرت پیشبینی نسبت به افعال ما پیدا خواهند کرد و این میتواند خطرناک باشد».
به نظرم آمد چند نکتهای درباره نظم عرض کنم، چون جمله «نظم ما در بینظمی ماست» خیلیها را به موضعگیری منفی یا مثبت کشانده در طول تمام این سالها. از علامه جعفری(ره) نقل شده است: «در زمان مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی در نجف، مرحوم آیت الله آقا سیدعلی، مد نظرش این بود که در حوزه، از نظر تحصیل علم و دریافت حقوق تجدیدنظری بشود، ولی از این پیشنهاد استقبالی نشد و اکثریت معتقد بودند که اگر حوزه ها نظم و نظام پیدا کند، بارور نخواهد بود و آن حالت خلوص و انقطاع الی الله کم می شود و مرجع وقت معتقد بود که نظم ما در بی نظمی ماست. به گمان من نگرانی آن ها از این جهت بود، چون وقتی که نظم در حوزه پیش می آمد، هدفهای مجازی طرح می شود و علم و اخلاص و تقوا و اخلاق تحتالشعاع رسیدن به آن هدف قرار میگیرد؛ از طرف دیگر دخالتهای ضرربار در مجموعههای منظم آسانتر است.» (حوزه و توجه به آرمانها، مجله حوزه، ش140) ایشان تلاش کرده با بیان دو دلیل، تز مذکور را توجیه کند. امام(ره) هم که نظر معروفی در این باب دارند: «شاید تز نظم در بینظمی است، از القائات شوم همین نقشهریزان و توطئهگران باشد» (وصیتنامه، ص21)
مطلب این است که ما دو جور نظم داریم؛ نظم Clock time و نظم Raise event. هر دو نظم هستند، ولی تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند. اگر چه همه ما در مقام عمل هر دو نوع نظم را به کار میگیریم، ولی نسبت این به کارگیری متفاوت است و آدمها نیز از همین رو در رفتار متفاوت میشوند. طبیعتاً «بینظمی» که نقیض آنهاست نیز بالتَبَع دو معنای متفاوت پیدا میکند، بینظمی به معنای نفی نظم Clock time و بینظمی به معنای نفی نظم Raise event.
نظم Clock time را همه میشناسیم، نظمی است رایج که شاید سادهترین و بیارزشترین نظمی باشد که با آن در زندگی روزمره مواجه هستیم. تصور کنید یک آقای دکتر هر روز 8 صبح به مطب میرود، برای 16 بیمار نسخه مینویسد و ساعت 12 ظهر به منزل باز میگردد. سه ساعت استراحت میکند و... . چنین نظمی که مبتنی بر یک رفتار روزمره است، نه رشدی در آن لحاظ شده و نه هدف و غایت قابل توجهی مترتب بر آن است. چنین نظمی را غالباً نظم ماشینی مینامیم، چیزی که در زندگی مدرن بشر پدید آمده و مغز انسان را تحت تأثیر قرار داده و قدرت تفکر را ضعیف میکند. آیا دیدهاید کسانی که به فِرَق صوفیه تمایل مییابند، ساعتها «هوهو» میکنند و از این کار لذت میبرند؟ اساساً مغز انسان در برخورد با روندهای تکراری به حالت خلسه میرود، یکجور Stand by که قدرت تفکر را از بشر میگیرد و نوعی مستی پدید میآورد. همانکاری که «دوپسدوپس» موسیقیهای غربی و بعضاً مداحیهای مدرن امروزی میکند. اینکه در اسلام گفته شده موسیقی اراده را ضعیف مینماید، شاید ناظر به همین تضعیف قدرت استدلال و تفکر و تصمیمگیری است. زندگی ماشینی را چاپلین خوب در کمدی خود نشان داد، انسانی که به صورت منظم باید یک رفتار را تکرار نماید (سفت کردن دو عدد مهره با دو آچار)، درست مانند یک روبوت. این انسان دیگر نمیتواند فکر کند و قدرت قضاوت درباره افعال خود را از دست میدهد. تمامی فرقههای باطل از همین طریق پیروان خود را مسخ مینمایند و شستشوی مغزی میدهند، با درگیر کردن آنها در کارهای تکراری. همین کار را مسعود رجوی نیز در سازمان خود انجام میداد، تمامی افرادش را مشغول کارهای سنگین ولی تکراری هر روزه میکرد، تا به قول خودش فرصت فکر کردن به بازگشت را نداشته باشند.
اما نظم Raise event بسیار هوشمندانه است. همین است که تمامی پلتفرمهای برنامهنویسی نیز به سمت و سوی این نوع نگرش سوئیچ کردهاند. مدیریت رویداد امروزه جای رفتارهای تکراری و بیمارگونه را گرفته است. تصور کنید همان آقای دکتر را، در مطب نشسته و مشغول مطالعه است، هنگامی که بیماری نیاز به جراحی دارد، او را فرامیخوانند، میرود جراحی را انجام داده و باز میگردد. دوباره حالت Listening پیدا میکند و منتظر Event بعدی است که Raise شود. اگر چه اینجا هم سطحی از نظم Clock time مشاهده میشود، ولی بسیار اندک و به طور کلی در امور بسیار Low level. مثلاً در سطوح نزدیک به سختافزار نیز تمامی امور به صورت Clock time است. پردازنده یک رایانه، یا حتی یک موبایل هم با نظم Clock time کار میکند. اما نرمافزارهای قدرتمند امروزی رویکردی کاملاً مبتنی بر مدیریت رویداد دارند.
بینظمی حوزه از کدام نوع است و نظم آن از کدام نوع؟ در طرف نقیض که بنگریم، شاید حوزه از نظر Clock time بینظم به نظر برسد، ولی از نظر Raise event فوقالعاده منظم است. حوزه نسبت به پارهای رویدادها حساس است، علما اینگونه بوده و هستند. تاریخ این واقعیت را نشان داده و اثبات کرده است.
اگر حوزه درگیر نظم Clock time شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟! این مطلب را از دیدگاه سیدنا الاستاذ عرض میکنم. استاد حسینی الهاشمی(ره) مهمترین ویژگی آموزش را «نظم» میداند و مهمترین ویژگی پژوهش را «دقت» و البته مهمترین ویژگی تبلیغ را هم «سرعت» ذکر میکند. در آموزش گاهی لازم است دقت و سرعت فدای نظم شود، ولی باید به خاطر داشته باشیم که در پژوهش، سرعت و نظم را فدای دقت کنیم. اگر اینطور به حوزه نگاه کنیم، شأن علمای حوزه به دلیل اشتغال به فراساختارهای علمی و حرکت در مرزهای دانش، کاملاً مبتنی بر «دقت» است و Planning برای سازمانهای پژوهشمحور نمیتواند مبنی بر نظم Clock time باشد، چنین نظمی کاملاً مخل و ضررزننده است. این سامانهها باید Raise event برنامهریزی شوند.
یک مثال سادهتر و یک نتیجهگیری کلّی؛ اگر عضو یک سازمان تروریستی مانند CIA یا موساد هستید و قصد ترور فردی را دارید که هر روز سر ساعت مشخصی از خانه خارج میشود و سر ساعت مشخصی باز میگردد، کار شما بسیار ساده است. اصلاً هم نیاز نیست بدانید کجا میرود و چه میکند، همین که Clock time عمل میکند کافیست. با همین یک داده میتوانید عمل خود را برنامهریزی کنید. اما نسبت به فردی که Raise event رفتار میکند، شما نیاز به دو دسته از دادهها دارید، اگر میخواهید شخصی را بربایید که نسبت به رویدادهای خاصی، کارویژههایی دارد، باید هم رویدادها را بشناسید و هم کارویژه متناسب با هر رویداد را. متغیرها بسیار بیشتر میشوند، زیرا رویدادها نیز شرایطی دارند که در تحقق کارویژه تأثیر میگذارد و هر فرد هم نسبت به رویدادها میتواند متفاوت عمل نماید. مثلاً رویداد را این قرار میدهید: تلفن کنید و بگویید برادرت تصادف کرده و در فلان بیمارستان است. کارویژه فرد الف ممکن است این باشد: به سرعت از خانه خارج شود، تاکسی بگیرد و به سمت بیمارستان برود. اما نسبت به فرد ب، ممکن است با تلفن همراه برادرش تماس بگیرد، سپس به دوستش زنگ بزند که بیاید دنبالش، با هم به بیمارستان بروند.
میگویند وقتی میرزای شیرازی(ره) در قضیه انحصاری شدن امتیاز تنباکو برای انگلیسیها فتوای حرمت تنباکو برای نفی سبیل کفار بر مسلمین را داد، متأثر شد، پرسیدند و اظهار کرد: امروز دشمن به قدرت مرجعیت شیعه پی برد. این یعنی چه؟ یعنی دشمن برای به دست آوردن قدرت پیشبینی و برنامهریزی علیه شما اگر نظمتان از نوع Raise event باشد، ناگزیر به استقراء است و استقراء به دلیل ابتناء بر نظریه احتمال، محتاج آزمونهای پیوسته و مداوم میباشد. هر آزمون یک گام شما را به نتیجهگیری نزدیک میسازد. پس هر بار که رویداد مورد نظر Raise شود یک فرصت برای نزدیکتر شدن به Planning است. مثل این است که با هر بار انداختن سکهای ناهمگون و غیریکنواخت، علم شما به اینکه طرف رو بیشتر احتمال رویداد دارد یا طرف پشت، بیشتر میشود.
میخواهم فرمایش مرحوم آیةالله گلپایگانی(ره) را اینگونه تحلیل کنم که دشمن اسلام اگر چه توانسته نوع نظم حوزهها را تشخیص دهد که از نوع Raise event است، ولی همچنان در آزمون و خطای رویدادها و کارویژههای متناسب با آن اسیر و گرفتار است. ما تا زمانی که دشمن داریم، باید نسبت به نوع نظم خود حساس باشیم و البته هر نظمی را در جای خود به کار گیریم. قطعاً برای آموزش در سطوح پایین حوزه نیاز به زمانبندی Clock time داریم، ولی گمان نکنیم اگر مراجع ما و بزرگان ما Clock time عمل نمیکنند، پس چیزی در حوزه کم است، بلکه این یک تکنیک فراهوشمندانه بوده و سازوکاری است که قدرت انعطاف بسیار فراوانی به سازمان روحانیت در حوادث پیچیده و خطرناک سیاسی و اجتماعی داده است و سبب جلوگیری از درافتادن به انحرافاتی شده که بسیاری از سازمانهای روحانیت غیر اسلامی و غیر شیعی به ورطه آن غلطیدهاند. اصلاً قوه تفکر انسان یعنی: «دو روز انسان مثل هم نباشد»!
مثالی از یک درد تاریخی؛ اگر دومی جرأت کرد طناب به گردن حضرت(ع) بیاندازد و او را به مسجد بکشاند، چون کارویژه متناسب با این رویداد را میدانست، اینکه ایشان به جهت مصالح اسلام و حفظ کیان توحیدی اقدامی نخواهد کرد، و الا چه جرأتی؟ مگر ندیده بود دروازه قلعه خیبر را چگونه از جا برکند؟! ملاحظه همین تناسب کارویژه و رویداد بود که دلیل شد تا آن یهودی اسلام آوَرَد.
پس بدانیم این حقیقتِ عظمت قوّه درّاکه علمای شیعه در اعصار و قرون متمادی بوده که نظم (Raise event) آنها در بینظمی (Not Clock time) طراحی شده است! بسیار هم هوشمندانه و با درس گرفتن از کتاب و سنّت! برچسبهای مرتبط با این نوشته: آقامنیر 117 -
|