معلم خواست خودش نوشت من نه فقط در حدّ راهنمایی با هم گفتگو باقی قلمش این انشا را:
مطلب خیلی ساده خیلی عجیب که بعضی نمیفهمند تغییر راه دارد این نمیشود عاقل میفهمد لجباز نمیفهمد کینهتوزی میکنند میفهمم از نثرشان پیدا جایی ضربهای خوردهاند که دردشان آمده شاید مظلوم واقع شده چه ربطی به امنیت مردم دارد؟! هر چه هست هوای نفسشان است آنها هم میفهمند اگر از شرّ آن خلاص شوند!
وَ قَالَ اَبو الرّیْحانَتَیْن (علیه السلام): أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا: لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ. (نهجالبلاغه، ح82) شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید، در خور است: هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد، و جز از گناه خود نترسد، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى داند بیاموزد، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود. (ترجمه شهیدی) برچسبهای مرتبط با این نوشته: انشا 12 - سید مرتضی 271 -
|