چند شب پیش گزارشگری در یکی از شبکهها به انتشار یک کتاب با عنوان «جهاد اقتصادی» طعنه زد که چرا به این سرعت؟! نکوهشش زخم ِ دلم شد که چرا نادانسته و غیر منصفانه؟ نوشته را باید به متن محاکمه کرد سرعت که بنفسه مطلوبیت دارد ذاتاً شاید بزرگی از پیش چیزی نوشته در چنته داشته جهاد اقتصادی چون شعار شده به زیور طبع آراسته یا بزرگانی هستند دانشبنیان و ستبراندیشه اینان به تلنگری قادر به نوشتناند بهانه میخواهند و انگیزه حرف آقا برشان انگیخته این چه قضاوت و خُردهگرفتنی است که به سرعت ِ زیاد در تولید محتوا نکوهش کند!
آری مغالطهای در کار بوده قطعاً اینکه آثار سریعالانتشار را ضعیف مییابیم غالباً اما کلیّت ندارد و در عصر فنآوریهای نوین این سرعت چندان هم بیربط نباید پنداشته شود در هر صورت غرض اینکه متن را به متن باید ستود یا نکوهید أعنی به اَعراض نمیشود، به ذات باید!
اکنون هم بنده خبری دارم برای انقلاب فرخنده و نیکفال... دوستی اول سال پیامکی برایم فرستاد به استشاره: «به نظرت چه کار فرهنگی میشه کرد که جهاد اقتصادی به حساب بیاد» توجهی نکردم گمانم به اینکه درصدد توجیه است توجیه فعالیتهای فرهنگی خود که به اسم «جهاد اقتصادی» قالبپذیر باشد اما چیزی در ذهنم خلجان کرد آیا امثال من ِ آخوند در این جهاد اقتصادی سهمی داریم؟ خُب کار ما از اساس فرهنگی است هر چه فکر کردم به نظرم آمد که در پیام رهبری چیزی برای من نبود اینکه همان روال سابق را ادامه میدهیم فرمایش آقا را متوجه دولت احساس کردم و توسعه اقتصادی سریع یکی از دوستان پیشنهاد «اقتصاد اسلامی» داد عرض کردم این هم در تحول علوم انسانی جای دارد نه در «جهاد اقتصادی» به نظرم! تا چند روز پیش...
همکاری قدیمی بسیار بسیار قدیمی تماسی و ملاقاتی و پیشنهادی: بزرگان ِ از علما در گذشتههای دور و گاهی هم نچندان دور فعالیتهای اقتصادیای میکردند که ماهیتی فرهنگی هم داشته یا فعالیتهایی که موقوفههای فرهنگی میساخته این شد که نوشتم دست به قلم... که نه صفحه کلید ِ وایرلسم را در دست گرفتم و انگشت چرخاندم و طرحی در 9 صفحه گرد آمد تحت این عنوان:
طرحی که عناوین مندرجات آن چنین است: 1. ضرورت فعالیتهای فرهنگی 2. ضرورت استقلال اقتصادی عرصه فرهنگ 3. امکان سودآوری فعالیتهای فرهنگی 4. سابقه رویکرد اقتصادی در نهادهای فرهنگی سنّتی 5. در جستجوی ایدههای فرهنگی سودآور 6. مکانیزم پردازش ایدههای فرهنگی 7. ایدههای آماده تبدیل به پروژه 8. سازوکار مدیریت پروژههای فرهنگی- اقتصادی 9. ساختار تشکیلاتی نهاد فرهنگی مستقل
در بخشی از مقدمه طرح آمده: «هنگامی که فرهنگ به فراگیری ارزشها تعریف شود و به استیعاب پذیرش رفتارهای فرامادی، اگر در چارچوبی وابسته به فرآیندهای اقتصادی جامعه تعریف گردد، سیاستهای اقتصادی، تأثیری در فرهنگ خواهند گذارد که آن را از ارزشهای راستین دور خواهد کرد. طبیعی است که اقتصاد به دلیل نگاه مادی به زندگی دنیایی سعی در افزایش سودآوری خویش دارد و تلاش میکند تمامی متغیّرهای تابع خود را در همین جهت راهبری نماید. اگر فرهنگ بخواهد نگاه خود به ارزشهای فرامادی را حفظ و تقویت کند، نمیتواند از تصمیمات اقتصادی تبعیّت کند»
اما اگر بشود چه: «اگر فرهنگ وابسته به اقتصاد تعریف شود، از دو رویکرد گریزی نخواهد داشت؛ یا برای جذب سرمایه ناگزیر به تغییر ارزشها به سوی مادهپرستی خواهد بود و یا با حفظ ارزشهای معنوی، توان خود را برای ترویج و زایش از دست خواهد داد. فرهنگِ سترون پایداری و استقامت ندارد و گستره زمانی و مکانی خود را در بازهای کوتاه از دست میدهد»
مشکل در یک کلام این است: «ابتناء اقتصاد بر بازار آزاد که نرخ رایج نظام سرمایهداری حاکم بر فرآیندهای اقتصادی موجود است، ایده آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل»، دست نامرئی و پنهانی که به کمک رقابت، نظام عرضه و تقاضا را در تعادل نسبی نگه میدارد، به سرمایهگذار اجازه نمیدهد تا بتواند از سود خود استفاده دلخواه را ببرد. او برای جا نماندن از رقابت تنگاتنگی که به طرفةالعینی میتواند از او یک ورشکسته اقتصادی بسازد، ناگزیر به استفاده از فرصتهای بازار آزاد است و نمیتواند به سادگی بخشی از سرمایه را وقف فعالیتی فرهنگی نماید که به بازپسآوری اصل سرمایه در آن امیدی نیست. از این رو، ورود به ساحت وقف و نذر برای بسیاری نگرانکننده و پراضطراب گشته و مانع سرمایهگذاریهای وسیع در این زمینه میشود. کسانی که در این عرصه ورود پیدا میکنند نیز به صرف درصد کمی از سرمایه خود بسنده مینمایند»
و این طرح درصدد است راهحلی برای این مشکل بیابد!
پ.ن. متن کامل در نشانی زیر قرار داده شد: http://movashah.ir/fa/index.php?w=work&x=310
برچسبهای مرتبط با این نوشته:
|