سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

مردن و خوارى نبردن ، و به اندک ساختن و به این و آن نپرداختن ، و آن را که نصیب به آسانى به دست نیاید با کوشش با آن برنیاید و روزگار دو روز است روزى از تو و روزى به زیان تو ، در روزى که از توست سرکشى بنه و در روزى که به زیان توست تن به شکیبایى ده . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شناخت 30 + یکشنبه 99 اسفند 10 - 5:0 صبح

1. جوهر چیست؟

در فلسفه می گویند که جوهر موجودی است که قائم به خود است برخلاف عرض که به موجود دیگری نیازمند است.

البته به نظر می رسد که تعریف در مرتبه ی اول این چنین است. ولی اگر بخواهیم دقیق تر تعریف کنیم، هر جوهری نسبت به عوارض خود، مستقل است ولی نسبت به علت فاعلی خود(علتی که به آن وجود می دهد)، عرض باشد.

به نظرم می رسد که فهم صحیح تعریف جوهر و عرض به کمک طبیعیات قدیم ممکن است. بسنده کردن به تعاریف کلی، ایجاد ابهام و بدفهمی در ذهن می کند. در طبیعیات قدیم منشاء همه ی آثار یک جسم طبیعی را طبیعت آن یا صورت جسمیه ی آن می دانستند. این طبیعت را برای هر جسمی ترکیبی از چهار عنصر آب و خاک و هوا و آتش می دانستند. تمام تنوع فلزات و سنگ ها و مایعات و ... همگی را به تفاوت میزان این 4 عنصر بر می گرداندند. مثلا می گفتند که در گوگرد عنصر آتش بیشتر است و یا در جیوه عنصر آب بیشتر است.

طبق این دیدگاه، بنده تعریف نیازمندی عرض به جوهر را اینگونه معنا می کنم که منشاء و علت بروز اعراض، جوهر است.  طبق این معنا، جوهر علت عرض می شود و این دیگر قراردادی نیست. یعنی تمایز جوهر از عرض طبق معیار علت بودن دیگر قرار دادی و خیالی نیست.

در فیزیک امروزی اجسام متشکل از اتم ها و مولکول ها هستند و دیگر متصل واحد نیستند که بتوانیم به کل آن یک صورت جسمیه نسبت دهیم. البته شاید بتوان کرد ولی بنده نمی دانم چطور.

 آنچه واحد متصل است ذرات بنیادی هستند. بنابرین اگر بخواهیم برای ذرات بنیادی بفهمیم که جوهر چیست این سوال را می پرسیم که منشاء و علت آثار ذرات بنیادی چیست؟

دو الکترون هم را دفع می کنند. علت آن چیست؟ با مشاهدات علمی مکرر نتیجه گرفته ایم که بار الکتریکی آن ها علت دافعه است. بنابرین بار الکتریکی جزئی از طبیعت الکترون است. باز هم مشاهدات علمی به ما نشان داده است که همین الکترون نیروی دیگری نیز از خود بروز می دهد که منشاء آن،

 بار دیگری است به نام "بار هسته ای ضعیف".

بنابرین طبیعت الکترون هم حاوی بار الکتریکی است و هم حاوی بار هسته ای ضعیف. هر کدام به اندازه ای.

این دو بار منشاء بروز آثاری در الکترون هستند.

اگر در گذشته صحبت از مقدار عناصر اربعه در طبیعت اجسام می کردند که منشاء آثار بودند، امروزه در ذرات بنیادی صحبت از بارها می کنیم. بار الکتریکی و بار هسته ای ضعیف و بار هسته ای قوی. البته شاید بارهای دیگری هم در آینده کشف گردد.

نکته ی جالب در این است که طبقه بندی ذرات بنیادی نیز بر اساس بارهایشان می کنیم. هرچند این را نمی گویند و در اصطلاح ریاضی گفته می شود که طبقه بندی ذرات بر اساس گروه های تقارنی است ولی در اصل به بیان فیزیکی، طبقه بندی بر اساس بارها است. 

3-طبع و ماهیت هر کدام چیستند؟ آیا یک چیزند یا دو چیز متفاوت؟

ماهیت در پاسخ چیستی شیئ می دهیم. در پاسخ چیستی الکترون در سطح عوارض ممکن است یک سری از عوارض خاص الکترون را نام ببریم و آن را از دیگر ذرات متمایز کنیم ولی تعریف صحیح را بر اساس جوهر بایست کنیم و بگوییم الکترون جسمی است که مثلا فلان و فلان و فلان مقدار بار از هر نوعی را دارد. هرچند در آینده ممکن است این تعریف بر اساس مشاهدات علمی دقیق تر و کامل تر گردد.

طبیعت نیز که قبلا تعریف کردم که منشاء بروز عوارض است که در مورد الکترون در واقع طبیعت الکترون است که حاوی بارهای مختلف است.

بنابرین ماهیت عامتر از طبیعت است که شامل عوارض هم می گردد. ولی طبیعت فقط به جوهر جسم طبیعی بر می گردد.

4- اجتماع طبع و ماهیت در وجود چه معنایی دارد؟

در گذشته طبیعت در یک اصطلاح به مجموع عناصر اربعه در جسم می گفتند که منشاء آثار بود و در بیان دیگر به هرکدام از عناصر اربعه نیز طبیعت می کفتند. طبیعت آب، طبیعت آتش و ...

اجتماع طبیعت های متعدد در وجود واحد می شود همان اجتماع طبیعت آب خاک و هوا و آتش در جوهر جسم.

در زبان امروزی فیزیک، ذره ی بنیادی حاوی بارهای متعدد است. این همان اجتماع طبیعت های مختلف است.

 2-اصالت وجود یعنی چه؟

نمیدام چرا ملاصدرا می فرماید که با اصالت وجود می توان طبیعت های متعدد را در وجود واحد قائل شد. درصورتی که آنچه بنده می فهمم نیاز به قائل بودن به اصالت وجود در این زمینه نیستیم.

5- تحوّل و تغیّر طبیعت (مثلاً در یک سنگ) چه معنایی دارد؟
در طبیعیات قدیم تحول و تغییر طبیعت در سنگ به این معنا بود که مقدار عناصر اربعه در سنگ کم یا زیاد شود.

در فیزیک امروزی یعنی مقدار بار های آن ذره کم یا زیاد شود. مثلا اگر بار هسته ای ضعیف و بار الکتریکی کواک u، را تغییر دهیم آن را به کوارک d  تبدیل می توان کرد.

6. تغییر و تبدّل جوهر چه معنایی دارد و چه تفاوتی با تحوّل و تغیّر طبیعت دارد؟

با توضیحاتی که بیان کردم. جوهر جسم طبیعی همان طبیعت آن است. و تغییر در آن معادل تغییر در طبیعت است. در اینجا صحبت در مورد جسم طبیعی کردم نه در مورد نبات و حیوان.

فرمودید:
«جوهر موجودی است که قائم به خود است»
اگر چه ظاهراً به این تعریف اشکال کردید
ولی
تعریف دیگری از جوهر در کلام شما ندیدم
اگر
همین تعریف را پذیرفته‌اید
سؤال حقیر این است:
مگر می‌شود موجودی قائم به خود نباشد؟
یعنی چه که قائم به خود نباشد؟
یعنی مثل تکیه دادن ما به دیوار؟
یا ایستادن روی زمین؟
این تعریف باز هم ابهام دارد
زیرا
«قائم» بودن در آن معنی نشده است

فرمودید:
«ماهیت در پاسخ چیستی شیئ می دهیم»
پس
این یک بحث لفظی‌ست
یعنی
مثلاً من می‌پرسم «علیک» چیست؟
می‌فرمایید: «آن‌چه در پاسخ ِ سلام می‌گوییم»
خب
آیا این ربطی به واقعیت دارد؟
ما ممکن است در پاسخ به چیستی
هر چیزی را بگوییم
آیا
این گفتار ما ربطی به واقعیت آن شیء دارد؟
چه ربطی؟
پس این بحث اصلاً یک بحث فلسفی نیست
و ربطی هم به فیزیک ندارد
یک بحث لفظی‌ست
و به ادبیات بر می‌گردد
این‌که
انسان‌ها در گفتگو چگونه «چیستی» را بیان می‌کنند
آیا ماهیت چیزی فراتر از این است؟
با تعریفی که فرمودید؟
آیا ماهیت حقیقت شیء خارجی است؟
اگر هست
چه فرقی و ربطی به جوهر و ذات شیء دارد؟

فرمودید:
«طبیعت نیز که قبلا تعریف کردم که منشاء بروز عوارض است»
عوارض؟
عوارض چیست؟
اگر کلام فلاسفه منظور شماست
آن‌ها عوارض را 9 قسم می‌کنند
رنگ و اندازه و مکان و زمان و...
خب
این‌ها همان آثار اشیاء است
مثلاً
الکترون به فرمایش شما بار منفی که دارد
این بار می‌شود یکی از عوارض الکترون
خب
منشأ این بار الکترون چیست؟
آیا جوهر و ذات آن است؟
یا ماهیت و چیستی آن؟
یا طبیعت آن؟
با این تعاریف
ظاهراً که جوهر و ماهیت و طبیعت یکی بیشتر نیست
پس
چرا سه کلمه متفاوت برای آن‌ها استفاده کنیم؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
<< مطلب بعدی: فلسفه حجاب
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
مسأله شناخت 30 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X