سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

سه چیز است که نشانه اصابت رأی است :خوب برخورد کردن و نیک گوش کردن و پاسخ نیکو دادن . [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
فحش مناسب کودکان + شنبه 95 مرداد 23 - 6:49 عصر

اوایل تصوّرش را هم نمی‌کردم
این‌که روزی
خودم ناگزیر باشم به کودکانم «فحش» یاد دهم!



سرشان که داد نمی‌زدم
فحش هم که بهشان نمی‌دادم
طبیعی‌ست بلد نبودند
نه داد زدن را
نه فحش دادن را
تا وقتی که به مدرسه رفتند...

واقعاً نیاز دارد
هر کودکی به یک «فحش خوب» نیاز دارد
این را وقتی فهمیدم که تحفه‌های جالبی از مدرسه به خانه آوردند!

یکی از دوستان طلبه مدرسه کودکش را عوض کرد
غیرانتفاعی گذاشت
فقط برای این‌که فحش یاد نگیرد
اما من...
من به دنبال روشی منطقی‌تر بودم
بالاخره کودکان در جامعه زندگی می‌کنند
در مدارس دولتی
امروز یاد نگیرند، فردا
روابط اجتماعی‌شان که تمام نمی‌شود
حالا کودک او برود غیرانتفاعی
بقیه چه کنند؟!



انسان عصبانی می‌شود
هر انسانی بالاخره
حتی اگر کودک باشد
بعضی می‌توانند غیظ خود را کظم کنند
فریاد نزنند و فحش هم ندهند
ولی تکلیف باقی چیست
کودکان که قطعاً چنین مراحلی از رشد ایمانی را طی نکرده‌اند!

باید بهشان «فحش» یاد می‌دادم
یک «فحش مناسب» البته
چیزی که خلأ را پر کند
جایی را خالی نگذارد
نیازی را وا ننهد؛
فضایی رها شده که جامعه آن را با حرف‌های زشت پر کند

ابتدا یک واژه مناسب انتخاب کردم
واژه‌ای که در جامعه‌مان حرف نامربوطی حساب نشود
«نادان»
من این واژه را برگزیدم
سپس
تصمیم گرفتم و عمل کردم

هر بار که جایش بود عصبانی شوم
وقتی کارهای نادرستی می‌کردند
وقتی باید اخم می‌کردم
وقتی باید تمام فضای دهانم را با یک واژه آبدار پر می‌نمودم
و با تمام آبش با شدّت به بیرون پرتاب می‌کردم
طوری که ذرّات آن در هوا پخش شوند
و قطره‌قطره بر خطایشان فرود آیند
در تمام این موارد
واژه «نادان» را استفاده کردم!

جواب داد؟!
بله داد
خیلی زود هم
چند ماه بیشتر نیست این راه را برگزیده‌ام
اما خلأ را پر کرد
یاد گرفتند وقتی از هم عصبانی می‌شوند
و بر یکدیگر خشم می‌گیرند
آن‌جاها که معمولاً کسی نمی‌تواند دهان خود را کنترل کند
به هم «نادان» بگویند
نه واژه‌هایی که معمولاً با 25مین حرف الفبای فارسی آغاز می‌شوند!

مدتی‌ست خیالم از این بابت راحت شده
از این‌که کودکانم
واژه‌های مناسبی برای فحش دادن دارند
تا وقتی در مدرسه یا خانه عصبانی می‌شوند
و باید صدایی از دهان خود بیرون بیاورند
که این عصبانیت را به مخاطب بفهماند
اوج عصبانیت خود را
می‌توانند از آن استفاده کنند
وقتی دیدم یاد گرفته‌اند و استفاده می‌کنند
آسوده شدم!

سبک زندگی این‌طور تغییر می‌کند
ابتدا باید بدانیم که مخاطب نیازهایی دارد
که با سبک ِ سبکسرانه‌ای در حال ارضای آن است
اگر ما بتوانیم شیوه‌ای جدید بدو بیاموزیم
که بهتر و سالم‌تر آن نیاز را برطرف نماید
البته که اگر آن نیاز را برطرف نماید
چرا نپذیرد؟!
تأثیر می‌گیرد و تغییر می‌کند
سبک زندگی‌اش یعنی
دیوار نباید شد و جلوی نیازها را نباید گرفت
مسیر باید بود
جاده باید شد
و جامعه را سُر داد به سمتی که باید برود
سَمتی که صلاح او در آن است؛ صلاح دنیا و آخرتش!

توضیح: آن‌چه بیان شد نتیجه یک تجربه شخصی است. نویسنده مطلب فوق کارشناس امور تربیتی نیست و نباید هر چه می‌گوید محصول مطالعات و تحقیقات علمی محسوب گردد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ارزش عدالت + شنبه 95 مرداد 9 - 7:51 عصر

یعنی این‌قدر عدالت برای کودکان مهم است
که مهم‌ترین شاخص خوبی یک فرد را
عدالت وی بدانند؟!

«عدل» در نظر ما یکی از ارکان اصلی اعتقادی‌ست
عدالت ِ پروردگار
و این‌که ظلم نمی‌کند و حقی را ضایع نمی‌سازد
در حالی‌که تمامی این حقوق را نیز
اصالتاً‌ خود وضع کرده است
همزمان و همراه با خلقت ما

تشویق کرده‌ام که در تابستان مشق بنویسند
روزی چهار صفحه
دو صفحه «ریاضی» و دو صفحه «بنویسیم»
زیاد نیست که دشوار باشد
هدف این‌که از فضای درس و مدرسه و تحصیل خیلی دور نشوند
که اول مهر
گیج نزنند و پرت نباشند
امروز که مریم مشقش را آورد تا تصحیح کنم
کتاب «بنویسیم»ش را
این نگاره را از وی مشاهده کرده
به شگفت آمدم!
نه از این‌که مرا «شیء» پنداشته
از این‌که به «عدالت» توجه داشته



می‌دانستم عدالت برای کودکان مهم است
می‌دانستم مساوات برایشان اهمیت دارد
و به همین دانسته
پیوسته مصرّ بودم در آن
حتی در کوچک‌ترین امور
و خُردترین مسائل

اما فکر نمی‌کردم این‌طور برایشان شاخص و معیار باشد
که در اولین توصیف
برای تمجید از یک پدر مهربان بنویسند!

راست است
واقعاً‌ عدالت همه چیز است
امید است
آرامش است
امنیت روانی بشر است
هر چه خُلق ناپسند را که در ذهن می‌آورم
به گمانم می‌رسد ریشه در عدم عدالت دارد
یا توهّم آن
آن‌که حریص است
یا حسادت می‌کند
قتل و غارت
غیبت و تهمت
چون می‌ترسد به او «نرسد»
و تقسیم اجتماعی عادلانه نباشد
نمی‌خواهد تحقیر را بپذیرد
که دیگری بیشتر از او بخورد؛
رئیس بیش از معاون
معاون بیش از کارمند
کارمند بیش از راننده
راننده بیش از آبدارچی
در حالی که در خوشبینانه‌ترین حالت
همه‌شان ساعات کار مساوی دارند

یادم هست سال‌ها پیش
با طلبه‌ای مباحثه می‌کردم
می‌گفت:
«اگر روز قیامت پروردگار همه را به صف کند
و یکی در میان بهشت و جهنم بفرستد
بدون ملاحظه پرونده اعمال
حجت و دلیلی نداریم برای اقامه»
یعنی انگار استبعادی «ندارد»!

من اما معتقدم «دارد»
خیلی هم دارد
اگر حتی فرض کنیم
حتی فرض آن
اندکی حتی
که خداوند ممکن است
شاید
یحتمل
فرض محال
که «عادل» نباشد
اصلاً‌ نظام رفتاری‌مان به هم می‌ریزد
و بنیان جامعه بر هم می‌خورد
و تمامی ادله‌مان برای کارهای خوب
و ترک بدی‌ها
خُرد می‌شود، می‌شکند و فرومی‌ریزد!

می‌پندارم که عدالت اساس خلقت الهی است، از هوایی که نفس می‌کشیم مهم‌تر
و در تربیت، رکن اساسی؛
عدالت اعتماد می‌آورد
اعتماد الگو می‌سازد
الگو رفتار
رفتار اخلاق می‌شود
اخلاق ملکه
و ملکه تا آخر عمر با انسان می‌ماند
و سرنوشت او را در جهان پس از مرگ تعیین می‌کند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
برج تهران + سه شنبه 95 مرداد 5 - 5:0 صبح

از یک‌سال پیش وعده کرده بودم
این‌که باغ‌وحش ببرمشان روزی
تا حیوانات را ببینند
تا مخلوقات دیگر خدا را
این‌که ما تنها نیستیم
ولی متفاوت هستیم
فرق ما را با سایر مخلوقات
تا تکلیف را بفهمند
تکلیفی که ما داریم و آن‌ها ندارند
به خاطر همین تفاوت‌مان
و بردم



در راه که می‌رفتیم
چشمشان به برج میلاد افتاد
ولی این‌بار متفاوت
زیرا هر چه می‌رفتیم بلندتر می‌شد
و بزرگ‌تر
گویا در مسیرمان قرار گرفته
یکهو سیدمرتضی گفت:
«میشه بریم بهش دست بزنیم!»

فرمان را پیچاندم
از بزرگراه شهید همّت خارج شدم
و افتادم در مسیر اختصاصی برج
سه هزار تومان به عنوان ورودی پارکینگ
و پیاده رفتیم تا رسیدیم کنارش



گفتم: «حالا می‌توانی به برج میلاد دست بزنی»
و هر سه‌تایشان
به ستون برج دست زدند
خودم هم تا به حال این‌قدر از نزدیک ندیده
اولین بارم بود
و رفتیم داخل بنا
تا آسانسورهای مرکزی
اما برای سوار شدن بلیط می‌خواستند
پرسیدم و گفتند باید نفری دوازده هزار تومان بدهیم!
کودکان بالای هفت سال
«بچه‌ها، 48هزار تومان می‌خواهند بگیرند تا فقط برویم تا آن بالا و برگردیم
عاقلانه هست این همه پول بدهیم برای یک سواری آسانسور فقط؟!»
قبول کردند که نیست
از همان ارتفاع کف برج
به وسعت تهران نگریستیم
آن‌قدر بالا بود که کل تهران را زیر پای خود ببینیم
و کمی قدم زدیم
دورتادور برج میلاد تهران
نماد ثروت و عظمت دنیوی ایرانیان

مریم گفت: «گرسنه‌مان شده، چیزی بخریم بخوریم؟»
قبول کردم
وارد مغازه‌ای شدیم
تندپزی
نگاهی به فهرست غذاهای تندپزش انداختم
ارزان‌ترین پیتزایش 36 هزار تومان
گفتم: «دخترم نگاه کن! با این پول می‌توانیم هفت پیتزا در شهر خودمان بخوریم
انصاف هست همین پول را بدهیم و فقط یک پیتزا بگیریم؟!»
قبول کرد
و سایرین نیز
پذیرفتند که نمی‌شود
و برایشان توضیح دادم
گفتم که این‌جا برای آدم‌های «مرفّه» است؛ رفاه‌زده
آن‌هایی که آمده‌اند در این دنیا تا «خوش» باشند
نه «خوب»
آن‌هایی که برای تفریح خود هزینه‌های زیاد می‌کنند
آن‌هایی که امتحان را فراموش کرده
دنیا را محل آسایش تصوّر نموده
مشغول خوردن و خوابیدن و خوش‌گذرانی شده‌اند
اما ما
ما نیامده‌ایم تا خوش باشیم
می‌خواهیم خوب باشیم
و انسان خوب
نمی‌تواند این‌طور غیرعقلانی هزینه کند
برای خوش بودن خود

نطقم باز شده بود
همین‌طور حرف زدم و راه رفتیم
تا به سالن کنفرانسی خالی رسیدیم
گفتم‌شان: «تا حالا من سخنرانی کردم
حالا نوبت شماست
یکی‌یکی بروید روی سن و صحبت کنید»



اول سیدمرتضی رفت
بعد مریم
در نهایت هم سیداحمد بر ترسش غلبه کرد و حرف زد
و از برج میلاد خارج شدیم

کیک و آب‌میوه‌ای خریدم و خوردند
و خوشحال بودم
از این‌که به بهانه برج میلاد
فساد اجتماعی ناشی از فاصله طبقاتی را برایشان توضیح دادم
و در حال رانندگی
به «اقتضائات نظام سرمایه‌داری» فکر می‌کردم
بحثی که بعداً باید برایشان بگویم
وقتی که فرصتی دوباره مهیّا شود
وقتی که دوباره
آثار کاپیتالیسم
و نظام انباشتگی سرمایه
چرکوارگی خود را نشان‌شان داد

در طول مسیر طراحی می‌کردم
توالی بحث‌هایی که باید در حوزه اقتصاد برایشان بازگو کنم
پیش از این‌که وارد آزمون زندگی شوند
پیش از آن‌که تهاجم فرهنگی فرصت شنیدن حرف‌های درست را از آن‌ها بدزدد!

إن‌شاءالله خدا ایمان‌شان دهد و از بلاها حفظ‌شان کند، آمین!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سفر 33 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
همان پارک + یکشنبه 95 مرداد 3 - 7:23 صبح

سه سال پیش:



و اکنون در همان پارک
پس از گذشت سه سال:



خدای را سپاس باید گفت
زمان گذشته
رشد اتفاق افتاده
کودکان بزرگ‌تر شده
هر سه باسواد
خواندن و نوشتن یاد گرفته
اخلاق و تربیت

اندکی به غایت نزدیک‌تر
به مقصد
امید که مقبول احدیّت قرار گرفته
وظایفی که به انجام رسیده
الحمدلله رب العالمین

پ.ن.
و هفت ماه بعد باز هم در پارک زیتون:



برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
به امید نابودی اسرائیل + جمعه 95 تیر 11 - 12:23 عصر

امروز
خیابان آستانه


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نرم افزار PDM به جای MAXQDA + دوشنبه 95 تیر 7 - 5:58 عصر

دیگر MAXQDA را همه می‌شناسند
همه آنان که کارشان تحقیق و پژوهش است
روی اسنادی که باید فیش‌برداری شود
قطعه‌قطعه شده
و نمایه بخورد

قبل‌تر که این نرم‌افزار موجود نبود
تقطیع و نمایه‌سازی را روی کاغذ انجام می‌دادیم
آشنایی با این نرم‌افزار
تشویقی بود که چیزی مانند آن بسازیم
برای استفاده خودمان
برای کار کردن به صورت گروهی
تحت شبکه یعنی
امکانی که MAXQDA نداشت



دیروز تمام شد
این ابزار را ساختم
و به سامانه داده‌پرداز پویا ملحق نمودم
این فیلم را مشاهده کنید
شیوه کار را نشان می‌دهد

اکنون PDM این امکان را دارد
می‌توان متن‌ها را تقطیع نمود
و برای هر قطعه یک نمایه ایجاد کرد
سپس
نمایه‌ها را طبقه‌بنده کرده
به صورت درختواره درآورد

سه تفاوت با MAXQDA دارد
نخست این‌که تحت وب است
و تمامی اعضای پروژه به صورت همزمان کار می‌کنند
دوم
این قابلیت را دارد که یک قطعه را چند بار نمایه‌سازی کند
سوم این‌که
می‌توان قطعات را همان لحظه به بانک‌های مختلف ارسال کرد
مثلاً یک بانک قطعات شعر اگر داریم
یک بانک قطعات حدیث
یک بانک قطعات آیات قرآنی
در مسیر تحلیل متن منبع
هر فیش را مشخص می‌کنیم که به کدام بانک منتقل گردد
همان لحظه که در حال تقطیع می‌باشیم

به نظر خودم کار بزرگی‌ست
نه این‌که تعریف از خود باشد
تعریف از کار و موضوع آن
و کارآمدی‌ای که در پژوهش دارد
زیرا تا به حال نرم‌افزارهای زیادی را سراغ گرفته‌ایم
بررسی و آزمون کرده‌ایم
من و دوستانم
این توانایی‌ها را نجسته بودیم
از این رو ناگزیر به کدنویسی و طراحی شدیم

امید که مورد قبول صاحب عصر و زمان (عج) قرار گیرد
و برکت یافته و از باقیات صالحات شود!


هم اکنون به http://pdmdemo.ir رفته و آزمون بفرمایید
(فعلاً غیرفعال است، زیرا سرویس هاست آن به پایان رسید و دیگر ممکن نشد هاست جدید برای آن تهیه کنم!)
و راهنمایی بیشتر را
از نشانی http://movashah.ir/help بجویید
فیلم‌هایی در این نشانی هست که شیوه کار نرم‌افزار را نشان می‌دهد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
چهارده اصل شبکه تحقیقات + یکشنبه 95 تیر 6 - 7:31 صبح

بیش از سی جلسه پژوهشی
در سازمان مدیریت صنعتی
سال 1375
استاد حسینی(ره)
موضوع این جلسات دقیقاً «سلسله مباحث طرح مدیریت شبکه‌ای تحقیقات»
و چهارده جلسه پژوهشی دیگر
در سال 1376
این‌بار تحت عنوان «مبانی مدیریت تحقیقات شبکه‌ای»

آن‌ها را که می‌خواندم
نکاتی استخراج کردم
به نظرم رسید
می‌توان «اصول حاکم بر معماری شبکه تحقیقات» نامگذاری‌شان کرد



نمودار بزرگ را از این‌جا بردارید

آن‌چه تمدن امروز غرب را ساخته است
هم‌افزایی ناشی از هماهنگی نظام تحقیقاتی‌ست
این‌که یک نفر نظری می‌دهد
دیگری اصلاح می‌کند
و دانشمند دیگری تکمله می‌زند
و دوباره باز می‌گردد به فرد نخست
و چرخ می‌خورد
هر ایده و فرضیه‌ای
تا رشد و ارتقاء یابد

حوزه‌های علمیه در گذشته این‌طور بودند
امروز هم هستند
منتها کمتر
بعضی موانع سبب کندی روابط علمی میان اندیشمندان شده
اگر موانع بر طرف گردد
اگر شبکه تحقیقات دوباره برقرار گردد
البته
این‌بار مفصل‌تر و سازمان‌یافته‌تر
اتفاقات شگفتی روی می‌دهد
سرعت تولید علم افزایش می‌یابد

این را دیگر همه می‌فهمند که سرعت کم است
و نیاز جامعه فراوان!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نهار خوشمزه + جمعه 95 خرداد 21 - 6:48 عصر

«فقط چون نهار امروز خوشمزه‌ست دارم می‌خورما
و گرنه دوباره فردا می‌خوام روزه بگیرم!»


اصرار داشت سحری بخورد و روزه بگیرد
وقتی دید من و مریم هر روز روزه می‌گیریم
قبول کردم و سحری خورد
نهار هم با سیدمرتضی نخورد
تا...



ساعت دو یهویی رفت سر ظرف ماکارونی
می‌دانستم طاقت نمی‌آورد
به خاطر همین گذاشته بودم روی میز
همین‌که داشت دولپی می‌خورد
از دور صدایش را به من رساند:
«فقط چون نهار امروز خوشمزه‌ست دارم می‌خورما
و گرنه دوباره فردا می‌خوام روزه بگیرم!»


یاد خدا و رابطه‌ام با او افتادم
شرمنده شدم
خیلی
چند بار تا به حال به خدا همین را گفته‌ایم؟!
هی امروز و فردا کرده‌ایم
امان از تسویف!
اراده‌هایی همچون اراده یک کودک...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
کتاب به زبان ساده + دوشنبه 95 خرداد 17 - 5:16 صبح

آیا می‌شود یک کتاب را در بیست دقیقه خواند؟
خواندن یک کتاب معمولاً چقدر طول می‌کشد؟
برای یک کتابخوان حرفه‌ای
مثلاً کتابی که 176 صفحه داشته باشد؟

واقعاً می‌شود؟
بله، می‌شود
بدون تندخوانی؟
بله، بدون تندخوانی
البته به شرط آن‌که...

اصلاً در یک کتاب چه نوشته می‌شود؟
یک کتاب مملوّ از جمله‌هاست
جملاتی که نهاد و گزاره دارند
و واژگانی که به هم پیوند می‌خورند
تا ترکیباتی جدید بسازند
«حرف» کتاب کجاست؟ آن‌چه «می‌خواهد» بگوید؟
واژگان که تازه نیستند
آن‌ها پیوسته تکرار می‌شوند
از کتابی به کتاب دیگر
چه چیزی در یک کتاب تازگی دارد
که ما مبادرت به خواندن آن می‌کنیم؟
چیزی که تکراری نیست
و احساس می‌کنیم که به خواندن آن نیاز داریم؟

به نظرم
کتاب سه خدمت به ما عرضه می‌کند
سه دلیل وجود دارد
برای خواندن یک کتاب

نخستین کاری که کتاب می‌کند...
اصلاً چرا کتاب؟
هر نوشته‌ای
پیوند و ارتباطی میان مفاهیم برقرار می‌کند
نسبت‌هایی
که پیش از این میان مفاهیم وجود نداشت
مهم‌ترین هدف همین است
از نوشتن
این‌که همان نهادهای همیشگی
با گزاره‌های جدیدی پیوند بخورند
گزاره‌هایی که آن‌ها هم تکراری هستند
اما
ارتباط‌ها جدیدند
ارتباطی که قبلاً به ذهن ما هم خطور نمی‌کرد
مثلاً «آب در صد درجه به جوش می‌آید»
آب را می‌شناختیم
نقطه جوش در صد درجه را هم
اما آن‌چه این گزاره به ما می‌دهد
یک «اطلاع» تازه است
«نسبت میان آب و نقطه جوش صد درجه»

ما اگر بخواهیم «متن» را بکاویم
و داده جدید دریافت کنیم
داده‌ها همین «نسبت‌ها» هستند
نسبت‌هایی که میان «مفاهیم» برقرار می‌شوند
جایی هم که مفهومی را نشناسیم
به لغتنامه رجوع می‌کنیم
آن‌جا هم «نسبت‌هایی» وجود دارند
که آن مفهوم را نسبت به سایر مفاهیم نشان می‌دهند

با این نگرش
اگر هدف ما از کتاب خواندن این باشد
بله
می‌شود کتاب را در ده الی بیست دقیقه خواند
زیرا
مگر ارتباطات اصلی و نسبت‌های کلیدی کتاب
آن نسبت‌هایی که تازگی دارند
چند تا هستند
اصلاً چند تا می‌توانند باشند؟!

این کتاب* را خواندم
در زمانی کوتاه
و تمام نسبت‌های مهم میان مفاهیمش را
در این نمودار نشان دادم
حالا خواندن این نمودار چقدر زمان می‌گیرد؟!
بیشتر از بیست دقیقه؟!



نمودار کامل را در این نشانی ببینید

تمام کتاب «می‌خواست» همین نمودار را نشان دهد
این روابط را
این نسبت‌ها را
و نشان دادند
هم کتاب
و هم نمودار فوق
پس خواندن این نمودار با خواندن کتاب برابری می‌کند

پس کتاب چرا بیش از صد صفحه دارد
در حالی‌که نمودار بیش از چند صفحه نیست؟
این‌جاست که دلیل دوم هویدا می‌شود
دلیل دومی که کتاب برای آن نوشته شده است

عبارت‌های کتاب درصدد «اقناع» ما هستند
باورپذیری
ایجاد پذیرش و قبول
این‌که بپذیریم نسبت‌های فوق برقرارند
عبارت‌پردازی‌ها به این هدف صورت می‌گیرند
این‌که یک نسبت
با نهاد و گزاره‌های متعدد توصیف می‌شوند
ارجاعات متعدّد صورت می‌گیرد
با پاورقی‌های فراوان
برای چه؟!
برای این‌که ما در «جریان» حرکتی قرار بگیریم
که ذهن‌مان را آماده پذیرش «نسبت‌ها» نماید
فقط همین
البته که این هم دلیلی منطقی‌ست
برای مطالعه گزاره‌های کتاب
که نمودار، آن را به ما نمی‌دهد

اما دلیل سوم
آن‌چه تا کنون ذکر شد برای تمام کتاب‌ها که نیست
بعضی کتاب‌ها اصلاً نوشته می‌شوند برای لذّت بردن
نه از «نسبت‌ها»
که از اصل ترکیب واژگان
و عبارت‌پردازی‌ها
بعضی کتاب‌ها این‌طورند
می‌خوانیم تا رؤیا ببینیم
تخیّل کنیم
مانند دیدن یک فیلم سینمایی یا شاید یک تصویر نقاشی
این‌جا نه نسبت‌ها به تنهایی کفایت می‌کنند
و نه حتی «جریان»‌ مفاهیم
این‌جا تک‌تک واژگان در کنار هم
یک تابلوی زیبا می‌سازند
و ما
برای تماشای این تابلوست که کتاب را می‌خوانیم
این‌جا تندخوانی اصلاً زیبا نیست
آهسته باید خواند
در این موارد هم نمودار نسبت‌ها مفید نیست
و حرف کتاب را نمی‌گوید

از میان این سه دلیل
من دلیل نخست را برمی‌گزینم
قبل‌ترها شاید...
اما سال‌هاست
فقط برای شنیدن حرف‌های تازه
به نوشته‌ها گوش می‌دهم
و برای همین
سریع می‌خوانم
و به جای دیدن واژگان
و حتی عبارت‌ها
فقط «نسبت‌ها» را مشاهده می‌کنم
نسبت‌هایی که در یک نمودار هم می‌توان نشان داد
و تمام محتوای یک کتاب را
در کمتر از سی دقیقه «دید»
و «فهمید»
من دقیقاً‌ وقتی که کتاب را «نمودار» می‌کنم
می‌توانم بگویم آن را فهمیده‌ام
و الا
وقتی در «جریان ذهنی»‌ نویسنده وارد می‌شوی
قضاوت دشوار می‌شود
معمولاً آن می‌شود که او می‌خواهد
و به نتیجه‌ای که پیش‌بینی شده است
اما نمودار
محاسبه‌ها را بر هم می‌زند
«جریان» را حذف می‌کند
و فقط «نسبت‌ها» را نشان می‌دهد
و قضاوت را صادقانه‌تر می‌نمایاند!

* این کتاب یک کتاب خوب است
و من آن را با اشتیاق و علاقه مطالعه کردم
و اگر در این متن اشاره‌اش کردم
تنها به عنوان یک مثال بود
مثال برای مطلبی که قصد داشتم عرض کنم
و گرنه هر کتاب دیگری نیز می‌توانست به عنوان مثال ذکر شود
و غرض توصیف کتاب خاصّی نبود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کتاب 10 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شاخص های انقلابی بودن + جمعه 95 خرداد 14 - 9:43 عصر

مقام معظم رهبری
چندی پیش
مطالبی پیرامون ضرورت انقلابی بودن حوزه‌های علمیه فرموده بودند
طلبه‌ها
اساتید و فضلای حوزه یعنی
اما جزئیات تعریف «انقلابی بودن»‌
در فرمایشات آن روزشان نبود
چند روزی در به در می‌گشتم
تا در سایر بیانات ایشان و حضرت امام (ره)
شاخص‌هایی برای انقلابی بودن پیدا کنم
چیزهایی هم جُسته بودم
جَسته گریخته

اما امروز
امروز واقعاً متفاوت بود
روشن و واضح
کاملاً قابل فهم و استفاده
ایشان رسماً خودشان پنج شاخص انقلابی بودن را بیان فرمودند
من هم سریع
در اولین فرصت
تجمیع و خلاصه کردم



نمودار بزرگ را از این‌جا بردارید
خدای را سپاس
این‌طور بهتر شد
بهتر می‌توانیم نسبت خود با انقلاب را پیدا کنیم
و همچنین
نسبت دوستان خود را
مهم‌ترین کار شاخص همین است
فارق است
جدا می‌کند
مرزها را روشن می‌نماید

البته ایشان فرمودند «انقلابی بودن»‌ نسبی‌ست
همه به یک اندازه انقلابی نیستند
کم و زیاد دارد
بعضی شاخص‌ها را بعضی از ما فاقد هستیم
این یک راهنماست
که اول خودمان بفهمیم نسبت خودمان را با انقلاب

خدا حفظ نماید
و بر طول عمرشان بیافزاید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   96   97   98   99   100   >>   >

یکشنبه 04 خرداد 18

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X