بترسید بترسید که خدا چنان پرده بر بنده گستریده که گویى او را آمرزیده . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
توپ دولایه + شنبه 97 فروردین 25 - 10:0 صبح

عجیب نیست که ندیده باشند
طبیعی هم هست
مربوط به عصرشان نیست
مهجور شده
اما این نحوه ورزش هم
قطعاً مناسب سن و سالشان نیست

مدرسه که می‌روم
زنگ ورزش که می‌شود
توپ بزرگی دستشان می‌دهند
فوتبال بازی می‌کنند
پسرها
مدرسه پسرانه
مگر می‌شود؟!
مگر داریم؟!

بچه که بودیم «چهل تیکه» می‌خواندیم
این توپ‌های بزرگ را
و سنگین
چرا باید کودکان با این توپ‌ها بازی کنند
توپ‌های رسمی باشگاه‌های مردانه جهان؟!
آیا خطر ندارد؟!

البته که دارد
بارها داشته است
بارها محکم شوت کرده‌اند در شکم هم
در سر و صورت هم
یک بار نشده که ببینم
بلکه بیشتر
بارها دیده‌ام
دانش‌آموزی با گریه و زاری از ورزشگاه مدرسه خارج می‌شود
یا دلش را گرفته
یا پایش را
توپ سنگین است
آسیب می‌زند
محکم که بخورد
جای تردید هم ندارد!

برای پارک رفتن خودمان اما
گفتم: توپ بزرگ نیاور
من برایت توپ دولایه درست می‌کنم
آن‌طور که در بچگی درست می‌کردیم
آن‌طور که خودمان بازی می‌کردیم
آن‌طوری که آسیب نمی‌دیدیم
به روش گل کوچیک!



مهارت‌ها چیزهایی نیستند که از دست بروند
معمولاً
دانش‌ها هستند که فراموش می‌شوند
اطلاعات
اما بدن انسان
کارهایی که بدان‌ها ممارست داشته را از خاطر نمی‌برد
عموماً این طور است
این شد که توانستم
با این‌که سی سالی می‌شد نکرده بودم
چاقو برداشتم و پاره کردم
و توپ دولایه را ساختم
و بچه‌ها
از سبکی این توپ در شگفت
بازی مفصلی در پارک
به نظر که راضی می‌آمدند

هدف از ورزش تقویت ماهیچه‌هاست
و افزایش مدیریت بر اعضای بدن
مهارت تصمیم سریع
این‌ها خوب است
اما به شرطی که خطر نیافریند
بعضی بازی‌ها اساساً خطرناک‌اند
و بعضی ابزارها
توپ رسمی فوتبال برای دبستانی‌ها مناسب نیست
این را باید توجه کنیم
قرار نیست فوتبالیست بسازیم
تا ناگزیر باشیم استانداردهای جهانی را تبعیّت نماییم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - بازی 21 - ورزش 2 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
بازی ِ جمع + جمعه 97 فروردین 24 - 7:51 عصر

بازی باید مهارت افزاید
ذهنی یا جسمی
اصل ِ بازی برای این است
وقت تلف کردن که نیست
وقت تلف کردن؟
بله!
نمونه‌اش همین گشتن آدم‌ها در تلگرام
و دیدن اطلاعات بی‌ارزش
حجم زیادی فیلم مزخرف
به واقع مزخرف
بدون اغراق عرض می‌کنم
حقیقتاً مزخرف
بدون شک!
بازی برای کودکان تمرین برای زندگی‌ست
و باید باشد
این‌طور باید طراحی گردد



این بازی را از همین رو آزمودم
تابستان که مدرسه نمی‌رفتند
جایی درباره‌اش خواندم
در اینترنت
و طراحی کردم
سیاه و سفید
موقتاً برای آزمایش



خیلی دوست داشتند
خیلی مفید بود
مدام باید جمع کنی
اعداد را
اعدادی که با دایره نشان داده‌ام
وقتی برگه‌ها را کنار هم می‌چینند
تا از مقدار مشخصی بیشتر نشود
که اگر بشود
بازنده مشخص می‌شود
کسی که کارت بیشتری نصیبش شود
محاسبه امتیاز نیز مشحون از جمع و تفریق است

کاغذی بود و دوام نیاورد
زیر حجم زیاد استفاده
این شد که رفتیم و چاپ کردیم
اخیراً
پس از این‌که بازطراحی کردم رنگی
این بار مقوّایی
با تصاویری جذّاب‌تر



این‌جا می‌گذارم بردارند
آن‌هایی که علاقه دارند
راهنما هم برایش نوشته‌ام



عمر ارزش دارد
سرمایه است
تا کودک است بازی
تمرین برای یادگیری
ذهن سرعت یابد و دست قوّت
اما بزرگ شد چه؟!
باز هم بازی؟!
وقت تلف کند به تماشای چه؟!
چیزی که بر انسان نمی‌افزاید
ذهناً و جسماً
این نمی‌شود
این رفتار انسانی نیست
این رفتاری که امروز می‌بینیم
این بلای خانمانسوزی که مبتلایمان کرده
جامعه‌مان را
بیشتر دوستان و نزدیکان‌مان را
این را باید درمان کرد
شبکه‌های اجتماعی را.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - بازی 21 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
گردش ِ بهاره + چهارشنبه 97 فروردین 22 - 9:19 عصر

گردش یعنی این
واقعاً یعنی
گردیدن است
یک دور کامل
دور تا دور قم
و چند تا شهر دیگر

بچه‌ها سفر خواستند
اثر تبلیغات تلویزیون
تأثیرات اجتماعی
هم‌کلاسی‌ها و هم‌سالان
انگار که سفر در نوروز واجب شده
امر بدون ترخیص!

ماشین پدرم را برداشتم و با بچه‌ها راه افتادیم
خودمان چهارتایی



پردیسان را رفتیم تا دلیجان
به سمت نراق پیچیدیم
جایی در میانه راه
کوهستانی دیدنی
غار چال نخجیر
نفری ده هزار تومان ورودی می‌خواستند
یک ساعت هم باید معطل می‌شدیم
همه توافق کردیم که داخل غار نرویم
به جایش نهار برگردیم دلیجان
یک جوجه دلیجانی بزنیم

اولین رستوران سیزده تومان می‌داد
بعدی هشت تومان
یک پرس جوجه کباب را
زیرزمینی بود گرم و دم کرده
با آشپزهایی به غایت عرق کرده
مدتی منتظر آماده شدن بودیم
کمک آشپز جلو آمد و خبر جالبی داد:
«من هم تا چند ماه دیگه مثل شما معمّم می‌شم!»
طلبه بود بنده خدا
در همان شهر درس می‌خواند
خدا حفظش کند
این‌طور آدم‌ها را خیلی دوست دارم
زحمت‌کش و کاری

رفتیم پارک
یکی از پارک‌های داخل شهر
زیراندازمان را پهن کردیم برای نهار
و بعد از آن...

دوباره راه افتادیم
مسیر نراق را ادامه دادیم
نماز ظهر و عصر را در نراق خواندیم
در یک امام‌زاده
در حقیقت چند امام‌زاده با هم
با یک قبّه و یک بارگاه
آب انبار نراق را هم دیدیم
پله‌هایی با شیب تند
جایی که آب جمع می‌شد
و مورد استفاده مردم قرار می‌گرفت
و این‌ها برای بچه‌ها جالب
و مسجدی که قرن‌ها قدمت داشت

و بعد مشهد اردهال
وسیع و بزرگ و پرجمعیت
در راه هم رفتیم روستای خاوه
گشتی زدیم و چرخیدیم
چه هوای خوبی
واقعاً چه هوای خوبی
جاده نراق به کاشان حقیقتاً باصفاست
نه سرسبز مثل جاده‌های شمال
که کوهستانی و پرپیچ و خم
بالا و پایین‌های جالبی دارد
لذّتی دارد برای خود
به کاشان که رسیدیم دیگر بچه‌ها خوابشان گرفته بود
خسته و از رمق افتاده
در یکی از پارک‌های نراق چند ساعتی بازی کرده
حسابی انرژی از دست داده

میوه در زنبیل‌مان داشتیم
خوردند و در ماشین ولو شدند
و مسیر کاشان تا قم را با حداکثر سرعت مجاز
از کمربندی آمدیم
هم خلوت‌تر
و هم این‌که شهر قم را هم دور زده باشیم
و غروب رسیدیم
به خانه
قبل از نماز مغرب!

سفرمان اگر چه یک روزه بود
صبح تا غروب
اما مفصّل
چند شهر مختلف
چند نوع جاده متفاوت
اماکن دیدنی و مصفّا
هوایی پاک و اشتهازا
دیدن آدم‌های خوب و دوست‌داشتنی
خدا را شکر
بچه‌ها هم متقاعد شدند
راضی یعنی
به این‌که نوروزشان را سفر رفته‌اند
و خاطره‌ای دارند تا روز اول مدرسه تعریف کنند
در رقابت با دوستان!

زمین کوچک است
در مقیاس کهکشان
و «انسان ِ زمینی» بسیار از آن کوچک‌تر
آن‌قدر کوچک هست تا از آن لذّت ببرد
از این زمین حقیر و ناچیز

اما انسان ِ آسمانی...
انسان اگر انسان باشد
از کودکی درآید و بزرگ شود
انسانی که خود را بشناسد
از زمین بزرگ‌تر می‌شود
از زمین و آسمان حتی
برای او دیگر کهکشان هم دیدن ندارد
چیزی یعنی برای دیدن ندارد
لذّت هم نمی‌برد از سیاحت
اصلاً سفر چیزی برایش ندارد
جز عبرت
آدمک‌هایی کوچک
که ساختند برای خراب شدن
و زاییدند برای مردن
و مردند
خودشان هم در نهایت
سفر انسان، معنوی‌ست
انسان باید ساحت‌های روحی و اخلاقی را درنوردد
بالا رود و بر آسمان‌ها قدم بگذارد
دنیا همه‌اش یک رنگ است
با تمام تنوّع رنگی که دارد
سفر زمینی فقط برای انسان‌های زمینی جذّاب است
برای آنانی که هنوز کودک‌اند
و به کودکی عادت کرده‌اند
زمین کوچک است
کوچک‌تر از آن‌که ارزش گشت و گذار داشته باشد
انسان ِ الهی این‌چنین موجودی‌ست
او تعرّب بعد الهجرة نمی‌کند
بطن جامعه را برای تفریح ترک کند!

«کُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ، وَ کُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»
شنیدن هر چیزی از دنیا، بزرگتر است از دیدنش و دیدن هر چیزی از آخرت عظیم‌تر است از شنیدنش.
«وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْیا وَ زادَ فِی الاْخِرَةِ خَیْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِی الدُّنْیا. فَکَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزید خاسِر»
(نهج‌البلاغه، خطبه 113)
بدانید آنچه از دنیای شما کم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد. چه بسا کم شده ای که سودبَر است، و اضافه شده ای که زیانکار است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سفر 33 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
متن ِ باز + شنبه 97 فروردین 18 - 9:48 عصر

نبودم
شدم
پی‌اچ‌پی‌کار
چرا؟!
ضرورت
گرانی هاست
افزایش قیمت دلار

قبلاً قابل تحمّل بود
مابه‌التفاوت میزبانی وب
میان لینوکس و ویندوز
اما امروز
با افزایش قیمت ارز...

دامین‌ها پایان یافت
سالانه است دیگر
movashah.com
movashah.org
و
movashah.net

دیگر ثبت نکردم
وقتی ir هست
و همان کار را انجام می‌دهد
با قیمتی نازل‌تر
چرا خرید ِ خارجی

هاست هم همین‌طور
سرور لینوکس گرفته‌ام سی هزار تومان
سالانه
برای سه گیگابایت فضا
ویندوز اما سیصد هزار تومان
می‌شود؟!
داریم؟!
بله، خب!
وقتی سیستم عامل آن گران است
ویندوز سرور
هاست آن هم گران می‌شود
و در این شرایط...

من رفتم سراغ متن ِ باز
اگر چه در تمام عمر ِ برنامه‌نویسی‌ام
مایکروسافتی بودم
از دبیرستان که با QBasic آغاز کردم
تا همین اواخر
با دات‌نت

از اول نوشتم
تمام سایت شخصی خود را
در همین ایام عید نوروز
راهنماها را خواندم
دستورات را فرا گرفتم
زبان PHP
سایت خود را بالکل با PHP‌ بازنویسی نمودم
به نحوی که واکنشگرا هم باشد
رسپانسیو
و شد این:
http://movashah.ir

وقتی ابزارهای رایگان هست
پولی چرا؟!
متن‌باز خوب است
Open Source
گریزی از آن نیست
برای کشورهایی که نمی‌خواهند بدهکار امپریالیست‌ها باشند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کار 38 - اقتصاد 144 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نقاشی ِ من + یکشنبه 96 اسفند 27 - 10:0 صبح

قبلاً اشاره کرده بودم
این‌جا
و این‌جا
طلبه بودن آثاری دارد
و تفاوت‌هایی پدید می‌آورد
آثاری بر فرزندان
کودکانت تو را متفاوت می‌بینند
طبیعی هم هست

سیدمرتضی دوباره نقاشی کشیده است



وقتی نگاه متفاوت باشد
تأثیر متفاوت می‌شود
پدری که یک اشتباه می‌کند
آدم است
کودکی که اکنون بزرگ شده
عداوتی هم اگر پیدا کرده
با پدر است
با طیفی از انسان‌ها نیست
با تمامی نجّارها نیست مثلاً
حتی اگر پدرش نجّار باشد

اما روحانی
لباس روحانیّت
اثر شگفتی می‌گذارد
آن همین است
این‌جا عداوت با پدر نیست فقط
با اسلام می‌شود
با روحانیت
با دینداری
با دینداران
با متدیّنین لج می‌افتد
اصلاً رابطه‌اش با دین خراب می‌شود

به نظرم همین است که فرزندان بعضی از بزرگان را ناصالح می‌کرده
بر اساس خبرهایی که به عصر ما رسیده
همین است که مسئولیت را سنگین‌تر می‌کند
خیلی سنگین‌تر
نماینده دین می‌شود دیگر
بد و خوبش سرایت می‌کند!

امام صادق (ع): «یا مَعْشَر الشِّیعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً» (مشکاةالانوار، ص67)
ای شیعیان، شما به ما منسوب هستید، پس مایه زینت ما باشید نه مایه آبروریزی ما.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - روحانیت 23 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کوه + جمعه 96 اسفند 25 - 9:0 صبح

به خاطر آلودگی هوا
و گرنه قصد کوهنوردی نداشتیم

سیداحمد قرار بود برود کوه خضر
اردوی مدرسه بود
ناگهان به هم خورد
کلاً آن روز را تعطیل کردند
کل شهر را
گفتند هوا به شدّت آلوده است



سیداحمد ناراحت
چه می‌شد کرد؟!
گفتم صبر کن
با هم می‌رویم
این شد که رفتیم
چند روز بعد
همه با هم



نگران بودم
مسیر شلوغ
فکر نمی‌کردم این‌طور باشد
جمعیت زیاد
مردم در کنار هم
راه باریک
پا اگر می‌لغزید
توقف نداشت
تا پایین کوه می‌آمد
غلتی که ته نداشت
نگران بچه‌ها





توصیه‌های مفصّلی کردم
نکات امنیتی
این‌که ستونی حرکت کنیم
ترتیب را رعایت
مراقب هم باشیم



عجب ارتفاعی
چه نمایی
تمام شهر زیر پا
آدم‌هایی که بالا می‌آیند
و آن‌هایی که پایین
کوچک
ریز
انسان به خدا انگار نزدیک‌تر
فاصله از زمین بیشتر
از آسمان کمتر



خوش گذشت
به آن‌ها
تجربه خوبی بود
بچه‌ها خوشحال
راضی از گشت و گذار
اما من...

شنیده بودم چوپانی دشوار است
این‌که تمام انبیاء چوپانی کرده‌اند
این‌که هدایت انسان‌ها سخت
نیاز به صبر
رنج فراوان دارد

چوپان نبوده‌ام
یحتمل همین که نگرانی رها نمی‌کرده
رهبری خوش گذشتن ندارد
زحمت فقط!

«ما بعث الله نبیا قطّ حتی یسترعیه الغنم لیعلمه بذلک رعیه الناس» (بحارالانوار، ج11، ص64)
خدا هیچ پیامبری را برنیانگیخت، مگر اینکه بر شبانی گمارد، تا از این طریق تربیت مردم را به او بیاموزد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
بیابان ِ برفی + چهارشنبه 96 اسفند 23 - 2:0 عصر

قم است دیگر
کویر
منطقه منطقه کویری‌ست
برف اندک
و برای فرزندان من که در این شهر چشم به جهان گشوده‌اند
و بیشتر عمر خود را در آن
برف عجیب
کم دیده
شگفتی آور
انسان نسبت به هر چیز کمیابی همین حال را دارد



چند روزی که برف آمده بود
امسال
در تمام طول سال
فقط همین چند روز
و تعطیلی مدارس
فرصتی تکرارناشدنی
فقط سالی یک‌بار مجال دارند
تا برف را لمس کنند
تجربه نمایند
و با آن بازی
و چقدر برایشان لذّت‌بخش







کمیابی دلیل توجه است
هر جا که عرضه کم باشد
تقاضا زیاد می‌شود
فلان شرکت خودروسازی
از یک ماشین فقط سه عدد ساخته
اعلام هم کرده
که چه شود؟!
تا کمیابی را تضمین نماید
تا شهوت تقاضا را بالا برد
تا قیمت را بیافزاید
تا اشراف را به «تبذیر» وادارد
هزینه‌ای که برای «هیچ» پرداخت می‌شود
فقط برای هوس
این‌که دیده شود

نظام سرمایه‌داری
نظام دنیاپرستی
ارزش را به کمیابی می‌دهد
از هوس مردم سوءاستفاده می‌کند
تبلیغ که می‌کند
اصرار می‌کند «به تعداد محدود»
که چه شود؟!
تا حرص آدم‌ها را برانگیزد
و امثال «اینگلهارت»
همین کمیابی را نظریه‌پردازی می‌کنند
و به خورد علوم انسانی می‌دهند
تا بشود قانون
اصل
در محاسبه رفتارهای اجتماعی

اما ارزش به کمیابی نیست
این را عقل سالم درک می‌کند
وقتی تشنه باشد
رو به موت
طلا می‌دهد برای یک جرعه آب
هر سالمی می‌فهمد که آب ارزش واقعی دارد
و طلا ندارد
ارزش طلا به کمیابی‌ست
خیالی‌ست
و چیزهای مانند آن
انسان‌هایی که اسیر چنین خواسته‌هایی هستند
کودک‌اند
هنوز بزرگ نشده‌اند
در قد و اندازه برف‌بازی
همه کسانی که با ارزش‌های خیالی اشیاء کمیاب سرگرم‌اند
نوع شیکی از دنیاپرستی
شهوت‌پرستی
تحت عنوان سخیف و زننده «لاکچری»!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 144 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
والایش + دوشنبه 96 اسفند 21 - 10:0 صبح

یا تصعید
نمی‌دانم چه ربطی دارد
با آن‌چیزهایی که روانکاوان می‌گویند
ولی «آسمان» یک واقعیت است
بلندی‌طلبی
رفعت‌خواهی
این‌که همه‌مان توجه به «بالا» داریم
اصلاً وجود فرهنگ اوج و حضیض
مگر خدا را صدا می‌کنیم به آسمان نمی‌نگریم
و دست خود را به آن سو نمی‌گشاییم؟!

بچه‌ها هم بلندی‌طلب‌اند
از تولّد
تا بغل کنی آرام می‌شوند
نق می‌زنند که از زمین بلندشان کنی



در پارکی نصب کرده‌اند
به تازگی
مجموعه طنابی به هم متصل
منسجم
کار جالبی‌ست
بچه‌ها عاشقش شده‌اند



بسیار تلاش کردند
ابتدا دشوار
ترس از افتادن
ولی در نهایت
همه‌شان خود را بالا کشیدند
و از من خواستند
تا عکس بگیرم
تا افتخارشان ثبت شود
افتخاری که برای خود تصوّر می‌کردند





آسمان حقیقی‌ست
رفعت آن
ارزش ذاتی آن
و بلندپروازی انسان
ناشی از فطرت
ارتباط با حقیقت
وقتی کلام خدا این است:

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ» (سجده:5)
امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند (مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
گوبلن + یکشنبه 96 اسفند 20 - 8:0 صبح

گلدوزی دیده
هوس کرده

معمولاً همین است
نه فقط کودکان
بزرگ‌ترها هم
انسان این‌طور است
خیلی از خواسته‌هایش هوس است
ریشه ندارد
در نیازهایش
می‌خواهد تجربه کند
بیازماید
فقط همین
ماندگار نیست در اراده‌اش

مریم گلدوزی می‌کند
قبلاً این‌جا نوشته بودم
حکایتش را



به سیداحمد پاسخ دادم:
- فعلاً نمی‌شود
باید صبر کنی
فقط یک کارگاه داریم
مریم گلدوزی‌اش که تمام شود
کارگاه که خلاص شود
پارچه در آن می‌اندازم و می‌دهم که تو هم بدوزی!

قبول کرد
اما ناراضی
این شد که تصمیم دیگری گرفتم
رفتم و گوبلن خریدم
برای هر سه تایشان



چند روزی به شدّت مشغول بودند
چند هفته‌ای هم هست که رها کرده‌اند
دکتر عدالتی می‌گفت «هابی»
به این علاقه‌های نماندنی
آن روزها که ستاره‌شناسی به ما درس می‌داد
سال‌هایی که مؤسسه نجوم می‌رفتم
سال‌های نخست طلبگی
خدا رحمتش کند
راست می‌گفت
خیلی از خواسته‌های انسان هابی‌ست
به قول خودمان «هوس»

چون نیاز نیست
ماندنی هم نیست
می‌خواهیم که فقط عقب نمانیم
ظاهراً از رقابت دنیا
محصول خودپرستی
خودبرترپنداری!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
لطف ِ فرزند ِ بیشتر + جمعه 96 اسفند 18 - 5:0 عصر

عجب
این‌طور پس بوده
که قدیمی‌ها «فرزندخواه»
امروزی‌ها «فرزندترس» بار آمده‌اند

این مطلب وقتی به ذهنم آمد
که بچه‌ها دوره‌ام کردند:
سیداحمد: بابا، اجازه بده برم ماشین رو تمیز کنم!
سیده‌مریم: بابا، اجازه می‌دی امروز توپک خرمایی درست کنم؟!



و من اجازه دادم
سیداحمد جاروبرقی کشید ماشین را
مریم توپک خرمایی درست کرد
و سیدمرتضی
او هم شیشه‌های ماشین را
و من
حتی یک قدم از هم جای خود تکان نخوردم
و البته
سبب خوشحالی فرزندانم نیز شدم
با بزرگداشت‌شان
این‌که اجازه دادم کارهای بزرگانه بکنند!

وقتی حال استغنا به سراغم آمد
حس کردم این همان حال قُدمای ماست
مردمان سده‌های پیش
وقتی فرزند عزّت بود
قدرت بود
و عظمت می‌آورد
چرا که «کار» می‌کرد
و عضوی از نیروی کار خانواده به شمار می‌رفت
روزگاری
که فرزند «تولیدکننده» بود
کالا یا خدمات
نه فقط «مصرف‌کننده»



البته که امروزی‌ها باید بهراسند
از داشتن فرزند
هر فرزند به معنای مصرف بیشتر است
برای انسان‌های امروز
آدم‌هایی که تربیت فرزند را فرانگرفته
علمش را ندارند
تجربه‌اش را
و تخصص آن را
ولی فرزند اگر خوب تربیت شود
تولیدکننده می‌شود
و اگر چنین باشد
همه فرزند می‌خواهند
همه بیشتر می‌خواهند
چرا نخواهند؟!

تکثیر نسل و فرزند بیشتر نیاز به شعار ندارد
نیاز به تربیت اجتماعی دارد
هر عاقلی وقتی فرزند را کمک‌کار خود ببیند
قطعاً در تکثیر آن می‌کوشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   71   72   73   74   75   >>   >

دوشنبه 04 تیر 16

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X