سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ سهل پسر حنیف أنصارى پس از بازگشت از صفّین در کوفه مرد ، و امام او را از هرکس بیشتر دوست مى‏داشت فرمود : ] اگر کوهى مرا دوست بدارد در هم فرو ریزد [ و معنى آن این است که رنج بر او سخت شود و مصیبتها به سوى او شتاب گیرد . و چنین کار نکنند جز با پاکیزگان نیکوکار و گزیدگان اخیار . و این مانند فرموده اوست که : ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گزارش فروش + شنبه 101 مهر 30 - 6:0 صبح

سال 99 بود
ایده‌ای رسید
کارت بازی خودرو
این‌جا ماجرایش را نوشتم
رفتیم و چاپ کردیم و برای فروش
با بچه‌ها

از ابتدا قرار بود که سودش مال خودشان
سرمایه از من
این نتیجه کار
پس از دو سال:



قرار بود هزار نسخه چاپ شود
تعدادی خب پـــِـرتی داشت
خراب یعنی
از چاپ رو که به چاپ پشت رفت
بعضی نابود
در مسیر تست‌های اولیه
باقی را که فروختیم
945 عدد شد

ابتدا قیمت را 10 هزار تومان گذاشتیم
بعد کمی بیشتر
بعضی را دسته کردیم
پنج‌تا اگر با هم بخرد دانه‌ای 7 حساب شود
تخفیف‌های مختلف

همه فروش‌ها را ثبت کرده
تا «امین» باشم
برای سودی که قرار بوده به آن‌ها برسد
به فرزندانم
و گزارش را به آن‌ها ارائه کردم
بسیار دقیق
چیزی شبیه به این:



اعتماد مهم است
با گزارش کامل به دست می‌آید
صاحب کار
کارفرما
کسی که حقی از او در بین است
«باید» بداند
کامل هم
این در همه جا هست
در «جامعه»‌ بیشتر

مشکل ما همین
خیلی از امور نمی‌دانیم
ما مردم یعنی
باید بدانیم و مطلع باشیم

من نگران اعتماد فرزندانم بودم
در فروش همین کارت‌های بازی خودرو
پس همه‌چیز را نوشتم
جزء به جزء
و در اختیارشان
تا حرف و حدیثی نباشد
حتی به ذهن‌شان هم خطور نکند
اعتماد مهم‌ترین رکن در روابط اجتماعی‌ست!

قال مُنْجِز الْوَعْدِ (ع): «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ، وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ لَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ، إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ وَ کَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ، فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِین.» (نهج‌البلاغه، خ126)
بدانید که پرداخت مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است، و این کار شخص را در دنیا سر بلندى مى دهد ولى در آخرت موجب سر شکستگى است، او را در دیده مردم با ارزش اما نزد خداوند خوار مى کند. کسى مالش را در برنامه غیر حق و نزد غیر مستحق صرف نکرد مگر اینکه خداوند او را از سپاسگزارى همان مردم محروم کرد، و محبّتشان متوجه غیر او گشت، و اگر روزى قدمش بلغزد و به یارى آنان نیازمند شود همان مردم بدترین دوست و پست ترین رفیق خواهند بود. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمایش واقعیت + چهارشنبه 101 مهر 27 - 5:0 عصر

همه همان بود
همان که تعریف کرده بودم
قصه واقعیت
داستانی که این‌جا نوشتم
اما تأثیرگذار
خیلی بیشتر
نور و صدا و حرکت

رایگان
دوستان رفته و تعریف کرده
ما هم رفتیم
ساعت 7 شب

شلوغ
جمعیت زیاد
هفت هزار نفر گفتند که آمده
انتهای شهرک قدس
فضای وسیعی در پایه کوه
کنار بلوار مرجعیت
نزدیک پل

نوشته بود عکس نگیرید
نگرفتم
این تصاویر را از سایت تسنیم برداشتم:



از خلقت حضرت آدم (ع)
دستور به سجده
استنکاف ابلیس
توطئه و وسوسه برای خوردن از درخت ممنوعه
حضرت نوح (ع) و کشتی
ابراهیم (ع) و آتش و گلستان و نبرد با بت‌پرستی
داستان مباهله
غدیر و ولایت علی (ع)
ماجرای شکستن در خانه حضرت زهرا (س)
تابوت و دفن پنهانی
تا ماجرای کربلا و قیام خونین

از همه جذاب‌تر نقل راوی داستان
بسیار قوی و محکم
با عباراتی متقن و مستحکم

زیبا بود
زیبا
بچه‌ها دوست داشتند
خدا قبول کند إن‌شاءالله
این همه زحمت که کشیده‌اند
پروژه‌ای عظیم و شایسته قدردانی
هر که ندیده برود ببیند، این را حتماً باید دید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
به که ربطی نداره؟ + شنبه 101 مهر 23 - 12:30 صبح

«به تو هیچ ربطی نداره»
خیلی غلیظ
چه تأکیدی روی «چ» داشت
با اصرار و فشار
یکی از بچه‌ها
یکی از فرزندانم

سر ناهار
بلند شده کنترل تلویزیون را برداشته
تغییری ایجاد کند
دیگری معترض:
«دستت کثیفه نزن به کنترل»
توجه نکرده
برگشته که سر سفره
«حداقل به نون دست نزن حالا که به کنترل دست زدی، اول دستتو بشور»
این‌بار به صدا درآمده
نه فقط نپذیرفته
از این عبارت هم استفاده کرده:
«به تو هیچ ربطی نداره»

شنیدم
معمولاً می‌شنوم
اگر چه در کنارشان نباشم
حواسم که هست
توجه نکردم
چیزی نگفتم
ماند تا عصر

رفتیم نمایشگاه صنعت کشاورزی
نمایشگاه بین‌المللی قم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که با خبر شویم
اصرار بر این دارم
بچه‌ها ببینند
آخرین فناوری‌ها را
رشد و توسعه را
آشنا شوند
تأثیر روحی و روانی بالایی دارد
قبل‌تر روی خود من هم داشت



در راه به حرف آمدم:
- هر وقت
هر کسی
اگر بهت گفت به تو ربطی نداره
این پاسخ را به او بده:
به من ربط داره
چون در یک جامعه زندگی می‌کنیم
هر وقت رفتی توی غار زندگی کردی
اون وقت می‌تونی بگی به من ربط نداره
حتی اگر سر خودتو با سنگ بشکنی
باز هم به من ربط داره
چون منم که باید ببرمت بیمارستان
باید تا صبح بیدار باشم
سختی بکشم
حتی اونی‌که میاد تو یه شهر دیگه اغتشاش می‌کنه
اونم به من ربط داره
چون آرامش و امنیت روحی و روانی منو به هم میزنه
حتی در یک کشور دیگه
اگه مردم رو بکشن
نمی‌تونن بگن کشور خودمونه به تو چه ربطی داره
به من ربط داره
چون خبرش به من می‌رسه و ناراحتم می‌کنه
چون انسان هستم و نسبت به هم‌نوعم حساسم
فهمیدی
اینارو باید بهش بگی

داشت می‌شنید
من با قربانی حرف می‌زنم
و بلند البته
تا دیگری بشنود
پس پرسید:
«من کی به فلانی گفتم به تو ربطی نداره؟»

یا فراموش کرده
یا به فراموشی زده
گفتم:
- من با تو صحبت نمی‌کردم
با او بودم
اگر سؤالی داری از خودش بپرس
که پرسید
و او یادش انداخت کجا این حرف را زده
این شد که در نهایت گفت:
«ببخشید فلانی!»
عذرخواهی کرد و تمام

همه چیز این دنیا به همه ما ربط دارد
هر کاری که هر کسی هر جا بکند ربط دارد
به همه ما
بدون ربط نیست
چون ما انسان هستیم
و در جامعه زندگی می‌کنیم
سوار یک کشتی
جامعه‌ای به وسعت تمام این عالم
جامعه بشری!

قال قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلین (ع): «خَذَلُوا الْحَقَّ، وَ لَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِلَ» (نهج‌البلاغه، ح18)
فرمود: (درباره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نیز یارى نکردند. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
الا و بلا گاج + چهارشنبه 101 مهر 20 - 9:33 عصر

گاهی باید صبر کرد
چاره چیست
نمی‌شود برخورد
نمی‌شود مقاومت
نمی‌شود سرسختی
ملایمت لازم
حوصله تا خودش بفهمد

چندم دبستان بود
اصرار از معلم
می‌دانستم گاهی بحث مشوّق‌های مالی در بین است

«باید کتاب ریاضی گاج بخریم»
- دختر گلم! نیازی نیست
همان‌قدر که در کتاب هست کافیست
تمرین‌ها
همان را یاد بگیر بس است
لازم نیست بیشتر تمرین کنی که
«نه بابا! معلم گفته، گفته هر جلسه باید بیاریم»
- مریم جان! اول سال است
همیشه همین
معلم‌ها یک چیزهایی می‌گویند
بعد عمل نمی‌کنند
نمی‌توانند یعنی
مهم نیست
توجه نکن
نیازی به گاج نیست عزیزم
رویه آموزش و پرورش این است که کتاب کافیست
«آخه همه بچه‌ها می‌خرن! معلم گفته!»

دیدم نمی‌شود
دیدم اصرار بیجا دارد
رفتیم خیابان ارم
نزدیک پاساژ قدس
خریدم
آن روزها 18 هزار تومان بود
یک کتاب کلفت در قطع A4
پر از تمرین‌های سخت ریاضی

الکی نخریدم
کلی لابه‌لایش حرف زدم:
- می‌خریم دخترم
ولی
امتحان می‌کنیم تا ببینیم چه می‌شود
من چیزی می‌دانم که تو نمی‌دانی
گاهی بعضی شرکت‌ها به بعضی افراد پول می‌دهند
برای تبلیغ
بعضی معلم‌ها دلیلی برای تبلیغ این کتاب‌ها دارند
همه که خوب نیستند گلم
می‌خریم ولی خواهیم فهمید

دو سه صفحه بیشتر نشد
با مداد حل کرد
معلم هم توجهی نکرد
تا آخر سال
سراغش نرفت دیگر
گاج ماند که ماند
به سیداحمد رسید
سال بعدش
او هم حل نکرد
سیدمرتضی هم محلی به این کتاب نگذاشت

سخت بود
سخت هست همیشه
تفهیم برای افرادی که توان فهم مطلب را ندارند
اقتضا نمی‌کند
سن‌شان مثلاً
فهم‌شان شاید
تحصیل و مطالعه‌شان
صبوری باید
تجربه کنند
ببینند
بفهمند با حوادث



حوادث باعث رشد ما هستند
وقتی با کلام نفهمیم
فتنه و بلا لازم می‌شود
رویدادها به ما یاد خواهند داد
شاید درد هم داشته باشد
ولی فهم جامعه را افزایش می‌دهد‌
گاهی بی‌درد نمی‌شود، خب!

مریم هرگز دیگر کتاب کمک‌درسی مطالبه نکرد
تا همین امروز که سال دهم است
با این‌که معلم‌های این‌طوری هنوز هم پیدا می‌شوند
که شدند
ولی او آن‌قدر فهمیده بود که خودش به قضاوت برسد!

قال دَیّانُ الدّین‌ (ع): «بُؤْساً لَکُمْ، لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ. فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.» (نهج‌البلاغه، ح323)
امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشت فرمود: بدا به حال شما. به یقین کسى که شما را فریب داد به شما ضرر زد. به امام علیه السلام عرض کردند: اى امیرمؤمنان! چه کسى آنها را فریب داد؟ امام علیه السلام فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چگونه تلویزیون خود را به رادیو تبدیل کنیم؟ + چهارشنبه 93 مهر 9 - 2:6 عصر

اگر شما نیز از آن دسته والدینی هستید که فرزندان‌تان هنگام انجام تکالیف مدرسه اصرار دارند تلویزیون روشن باشد، این مطلب شاید به کارتان بیاید!

شبکه پویا
از مدرسه آمده
در حال نوشتن مشق
هر از چند گاهی سر را بلند می‌کند
یک نگاه
دوباره نوشتن

تقصیری ندارد
صداها به نحوی جذاب است
بعضی افکت‌های صوتی استفاده شده در کارتون‌ها
ناخوآگاه نگاه را جذب می‌کند
فقط برای آن‌که بداند چیست

می‌خواهم تلویزیون را خاموش کنم
به التماس می‌افتد:
«نگاه نمی‌کنم قول می‌دم، فقط صداشو می‌شنوم!»
اما باز هم نگاه جذب می‌شود
ارادی نیست

راه حلی یافتم
معمولاً همه‌مان به سراغ گیرنده‌های دیجیتال رفته‌ایم
گیرنده را نیز با یک جفت سیم
شاید هم کلاف سه‌تایی
به ورودی AV تلویزیون زده‌ایم
ولی تلویزیون‌ها معمولاً دو یا سه ورودی AV‌ دارند
پس وقت نوآوری‌ست!

با دو فیش و یک سوکت مادگی
کمی لنت برق و مقداری علاقه
علاقه به برق و اتصالات و سیم‌کشی
صدا را مشترک کردم
بین AV1 و AV2
ورودی‌های یک و دو ویدئو اکنون
هر دو
صدا را از گیرنده دریافت می‌دارند
ولی تصویر
فیش آن تنها در AV1 رفته است
کمافی‌السابق
نتیجه؟!

کنترل تلویزیون در دست شماست
هر لحظه قرار است مشق بنویسد
فرزند دلبندتان
دگمه AV‌ روی ریموت کنترل را یک‌بار بزنید
با سوئیچ شدن تلویزیون به AV2
فقط صدای شبکه پویا را خواهید شنید
درست مانند یک رادیو
هیچ تصویری در کار نیست
فرزند هم یکی دو بار سر بلند می‌کند
وقتی جز سیاهی رنگی نمی‌بیند
یاد می‌گیرد با افکت‌های صوتی انیمیشن‌ها
دیگر به تلویزیون نگاه نکند!
به همین سادگی!

هر وقت هم کارش تمام شد
یکی دو بار دگمه AV روی کنترل را بزنید
مجدداً شبکه پویا را خواهید داشت
با تصویر و صدای کامل!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نقاشی نقاشی پویا + جمعه 92 خرداد 10 - 1:1 عصر

همیشه دوست داشتم نقاشی‌هایم را نشان دهد
برنامه کودک تلویزیون
همان که ساعت 5 عصرها آغاز می‌شد
آن روزهایی که برنامه کودک مجری داشت!

برادر بزرگم یک‌بار گفت
بعد اصرار من که نقاشی‌ام را پست کند:
«نقاشی را داخل تلویزیون می‌اندازیم تا نشان داده شود!»
و من باور کردم
باور کردم که اگر نقاشی پشت دستگاه تلویزیون قرار بگیرد
از درون آن پخش خواهد شد!

امروز اما بچه‌هایم اطلاعات‌شان بیشتر از من است
بیشتر از آن روزهایم
به پسرم همین را گفتم
برای سنجیدنش
وقتی از پخش نقاشی در شبکه پویا پرسید
برنامه «نقاشی نقاشی» که به تازگی آغاز شده
سیداحمد پاسخ بهتری داد:
«من فکر کردم باید بریم پشت بوم داخل آنتن بندازیم!»

زمان گذشته است
اطلاعات دم‌دستی‌تر شده
عقل بچه امروز
از من ِ دیروز بیشتر می‌رسد
من راه تلویزیون تا آنتن را بلد نبودم آن وقت‌ها :)

علاقه ندارم به کودکانم اطلاعات غلط بدهم
فوری کاغذ و قلم خواستم
تلویزیون و آنتن کشیدم
صداوسیما و  دکل آن را نیز
دوربین فیلم‌برداری داخل استودیو را حتی
و توضیح دادم انتقال صدا و تصویر از طریق امواج چیست
چیزی که شاید امروز نفهند
ولی حداقل
به درستی شنیده باشند

تمدن بشری همین‌گونه رشد یافته است
از وقتی انتقال تجربه و دانش
از نسلی به نسل دیگر ممکن شد
یاد این جمله معروف منتسب به داوینچی می‌افتم:
«بیچاره شاگردی که از استاد بهتر نشود»

اگر فرزندانم از من بهتر نباشند
ضرر کرده‌اند
ضرر کرده‌ام
موفق نبوده‌ام!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خبرچینی ِ کودکان + یکشنبه 92 اردیبهشت 22 - 10:5 عصر

انگار ذاتی است
شاید هم اکتساب از اطرافیان
بعید هم نیست برای خودشیرینی و خودنمایی باشد در ابتدا
خیلی از کودکان را دیده‌ام
که همه چیز دیگران را خبر می‌دهند
به که؟
هر کس که خریدار اطلاعات باشد
هر کس که تشویق کند
هر کس که خود را مشتاق نشان دهد

سال‌ها پیش خانه‌مان آمده بود
کودکی هفت هشت ساله با پدرش
موقع رفتن به پدر گفت: «بابا، ما که هنوز توی کمدهاشون رو ندیدیم!»
البته این «فضولی» است
ولی ارتباط نزدیکی با همان خبرچینی دارد
وقتی کودکی خبرچین شد
اگر خبر کم بیاورد
فضول هم می‌شود!

سال‌ها دغدغه‌ام همین بود
که چگونه نگذارم کودکانم خبرچین شوند
هیزم‌کش نباشند
گناهان دیگران را نشویند
شاید همین خبرچینی است که در بزرگسالی
ملکه غیبت را در فرد پدید می‌آورد
یاد حرف آن روانکاو می‌افتم که می‌گفت:
«شخصیت فرد تا ده سالگی شکل می‌گیرد، فوقش دوازده، بعد از آن تغییر مشکل، بل غیرممکن است!»

تدابیر شدیدی برای این موضوع دارم
وقتی دخترم
(نمی‌دانم چرا دخترها بیشتر در این مقوله داخل می‌شوند، مقوله خبرچینی)
خبر از برادرهایش می‌آورد
فوراً حرفش را قطع می‌کنم
مثلاً:
«بابا نبودی سیداحمد داشت...»
- صبر کن دخترم! من ندیدم سیداحمد چکار کرده،
اگر حتی اشتباهی کرده هم نمی‌خواهم بدانم
«بابا آخه...»
- نه، نگو، اگر من ندیدم و نفهمیدم بهم نگو
مگه این‌که تو رو اذیت کرده و شکایتی ازش داری!

گاهی شکایت است
مثلاً می‌گوید: «اسباب‌بازی مرا گرفت و بهم پس نداد»
فوری در این شرایط
پسر را صدا می‌کنم و تهدید می‌نمایم که پس دهد
و البته عذرخواهی هم بکند
اما اگر شکایت نباشد
می‌گویم:
«دخترم، اگر به تو ضرری نزده است، حق نداری به من خبر دهی»

تأثیر کرده این کار
مدت‌هاست که خبرچینی کم شده
از هم برایم خبر نمی‌آورند
گفته‌ام: «نمی‌خواهم آن‌چه در نبودم اتفاق افتاده را بدانم!»

پاره‌ای معترض که:
«بچه را عقده‌ای می‌کنی، بگذار حرفش را بزند، حرفش را قطع نکن!»
این اعتراض را نمی‌پذیرم
چون حرف‌های دیگرشان را با احترام گوش می‌کنم
بهشان توجه می‌کنم
نگاه می‌کنم‌شان و حرفشان را با کمال میل می‌نیوشم!
اما نسبت به خبرچینی
همچنان بسیار حساسم
و اصرار دارم که کودکانم حساس بودنم را درک کنند.

امیدوارم وقتی بزرگ شدند از خبرچینان و غیبت‌کنندگان نباشند
که آتش آن بد سوزنده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چیزهایی از فرزندانم! + شنبه 89 شهریور 13 - 8:0 صبح

در این سال‏ها مطالبی را فقط خاصّ فرزندانم بر وبلاگ نقش کردم
این فهرست همان‏هاست
که امروز در آرشیو وبلاگ یافت می‏شود!

این هم راه افتاد (89/6/1)
تریدمیل رایگان! (89/5/30)
فوتبال دختران (89/5/21)
مدل موهای مریم (89/4/24)
علاقه به فرزند (88/12/19)
سیدمرتضی آمد! (88/6/26)
آخرین تصویر از سیده مریم و سید احمد (88/4/17)
السلام علیک یا فاطمةالزهراء ... (88/3/6)
سه تصویر از سیداحمد! (87/5/13)
این هم سومین فرزند من! (87/4/20)
عکس‏های مریم! (86/7/9)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
این هم راه افتاد + دوشنبه 89 شهریور 1 - 11:4 صبح

تابستان است، درس تعطیل، ماه صیام، روزه‌داری و تمام‌وقت در منزل
با فرزندانم بیش‌تر دم‌خورم و قاطی
بزرگ‏شدنشان را به طرز عجیبی «می‌بینم»!

هر کودکی وقت خاصی برای بلند شدن انتخاب می‌کند
همه‌شان میل به صعود دارند
می‌خواهند از هر چیزی بالاتر باشند
این است که بغل را همه‌شان ترجیح می‌دهند
هر کدام زمانی خاص
اشیاء را گرفته و روی دو پا می‌ایستند
و از ظاهر حیوانی به انسانی راه‌رونده بدل می‌شوند
فرزندان من تقریباً هفت‌ماهگی بلند شدند
و نزدیک ده ماهگی راه افتادند
بعضی زودتر و بعضی دیرتر
چند وقت است سیدمرتضی هم راه افتاده
خیال آدم راحت می‌شود!
بچه سه مرحله بحرانی دارد
که هر کدام باری از دوش برمی‌دارد
راه بیافتد، به حرف بیاید و از پوشک خارج شود
هر کدامش یک نفس راحت است برای ولی
اولین نفس راحت از سیدمرتضی را کشیدم!

اما بعد؛
تجربه این بوده که هر کدام راه افتاده، بعدی منعقد شده
حیف که امکانات نیست
و گرنه از خدا طلب کرده‌ام فرزند سالم دیگری عطایم کند
در همین ایام که میهمان خدا هستم
نامش را هم برگزیده‌ام؛ سیده سـ... موشح
نه... تا خدا نداده لو نمی‌دهم د:

هر نوزادی خصوصیات اخلاقی خود را با خود دارد
وقتی متولد می‏شود
این را به یقین رسیده‏ام
یکی حرص به خوردن دارد، یکی کیش شخصیت، دیگری وسواس تمیزی و آن یک در گِل هم بیافتد ابایی ندارد!
تنها کاری که ما می‏کنیم؛ خصلتی را تضعیف کنیم و دیگری را تقویت، همین!
می‏خواهم بار دیگر اقبالم را بیازمایم
این‏بار خدا چه خصائصی به فرزندم هنگام تولد می‏دهد؟!
دوست دارم در این حدیث شریک شوم:
«قیل [فی تفسیر الکوثر] هو کثرة النسل و الذریة و قد ظهرت الکثرة فی نسله [نسل النبی(ص)] من ولد فاطمة(ع) حتى لا یحصى عددهم و اتصل إلى یوم القیامة مددهم»
(بحارالأنوار،ج8، ص17 و مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج10، ص836)
تا خدا چه خواهد و او چه پسندد.


 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تریدمیل رایگان! + شنبه 89 مرداد 30 - 2:53 عصر

ابزارهای ورزشی پارک‌ها را دیده بودم
بعضی را نیز امتحان کرده
اما تریدمیل پارکی اولین بار به چشمم خورد
سیده مریم که عاشق تریدمیل است
بیش از همه خوشحال شد از دیدنش
از همان اوانی که راه رفتن را آموخت
به تریدمیل علاقه وافری داشت
خودش روشن کرده و سواری می‌گرفت
گاهی تا 5 دقیقه هم پیاده‌روی می‌کرد
در پارک خیلی از تریدمیل خوشش آمد
مدت‌ها ندیده بود
گاهی هم سراغش را می‌گرفت در این چند وقت
حادثه کوچکی هم رخ داد
ولی به خیر گذشت، این هم فیلمش!
به لهجه مادربزرگ‌ها: «درد و بلای دخترم بخوره تو سر اونیکه عقده تریدمیلو گذاشت رو دلش!»  د:


 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2      

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 26 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X