سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و فرمود : ] آن که گفتن ندانم واگذارد ، به هلاکتجاى خود پاى درآرد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توانایی ِ حلّ + سه شنبه 98 تیر 18 - 5:0 صبح

استفاده از رایانه محدود است
در خانه ما
از کودکی‌شان
چون بیشتر برای بازی‌ست
نباید که افراط کنند

رایانه زمان‌سنج داشت
دو سه ساعت در روز روشن می‌شد
محدودیت
اساس تنازع
دعوا گاهی اتفاق می‌افتاد:
«نوبت منه»
«نه، نوبت منه»

شکایت
به نزد من می‌آمدند
گاهی فراموش کرده دفعه قبل که بازی کرده
داد و هوار راه می‌انداختند

- خب بچه‌ها
من رایانه را خاموش می‌کنم
هر وقت که توانستید مسأله را «حل» کنید
روشن می‌شود!

اعتراض اگر می‌کردند
- ببینید!
اگر شما سر بازی با رایانه دعوا کنید
معنایش این است
آن‌قدر وابسته به بازی شده‌اید
که
توان توافق با هم را از دست داده‌اید
این یعنی خطر
این یعنی بازی دارد روی شما اثر می‌گذارد
بازی نباید منشأ دعوا باشد
بازی برای شادی و خوشحالی‌ست
اگر غیر از این شد
ناگزیر می‌شوم حذفش کنم!

چه شد؟
نتیجه این سخت‌گیری
مدت‌ها گذشته
«توانایی حلّ مسأله» پیدا شده
حالا
سر هر چیزی که دعوایشان می‌شود
مثلاً همان رایانه:
سیدمرتضی: «نوبت منه، اول من اومدم»
سیداحمد: «نه، نوبت من بود، دفعه قبل تو بازی کردی»
+ «بابا، سیداحمد نمی‌ذاره بازی کنم»
= «صبر کن! بیا خودمون حلّش کنیم، بابا بیاد کامپیوترو خاموش می‌کنه»
+ «خب پس نوبت منه»
= «قرعه‌کشی می‌کنیم»
+ «باشه»
= «هر کی مث مریم بیـــــــــــــــــاره...»



توانایی حلّ مسأله تمرین می‌خواهد
یک مهارت است
هر انسانی لازم دارد
برای
ورود به جامعه
کودکان ما باید یاد بگیرند مشکلات خود را حل کنند
بدون نیاز به واسطه!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ» (نهج‌البلاغه، ن31)
در راهى که از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانى بهتر از این است که آدمى خود را در امور خطرناک اندازد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قُمیّون + یکشنبه 98 تیر 16 - 5:0 صبح

«این‌طورَکی!»
- نه پسرم! بگو «این‌طوری»، «این‌طورکی» غلطه!

اوایل تلاش می‌کردم
ولی
اشتباه بود
بعد متوجه شدم
چند وقت بعد

مدرسه که رفتند
بعضی وقت‌ها
بعضی واژه‌ها را
با لهجه محلّی ادا کردند
از دوستان و هم‌کلاسی‌ها یاد می‌گرفتند

وقتی خوب فکر کردم
تازه متوجه شدم
آن‌ها
متولّد «قم» هستند
نه «تهران»
باید که لهجه‌شان با من فرق داشته باشد
این را دیر فهمیدم



فرزندان ما
با ما متفاوت‌اند
باید باشند
این‌که خیال کنیم
همه چیزشان
همه رفتارهایشان
همه کلمات و گویش‌هایشان
همه و همه
باید مثل والدین باشد
غلط است
نادرست

آن‌ها
خودشان هستند
با ویژگی‌هایی مختصّ خودشان
نباید اصرار کنیم «تکرار ِ ما» باشند
جهان هستی «تکرار» ندارد!

امام علی (ع) فرمود: «دَعِ الْقَوْلَ فِیمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِیمَا لَمْ تُکَلَّفْ» (نهج‌البلاغه، ن31)
درباره آنچه نمى دانى سخن مگو و نسبت به آنچه موظف نیستى دخالت منما. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تغییر یا تبدیل؟ + جمعه 98 تیر 14 - 5:0 صبح

- به این تصویر نگاه کنید
کدامتانید؟



حالا این یکی
این کدامتانید؟



این را بگویید
می‌دانید کدامید؟



آن‌ها می‌دانند
جواب می‌دهند
زیرا عکس‌های کودکی خود را بارها دیده‌اند
معرفی‌شان کرده‌ام
شناخته‌اند

اما
برای کسی که ندیده باشد...

این تصاویر همه‌شان شش‌ماهگی فرزندان مرا نشان می‌دهد
همه‌شان در شش‌ماهگی
چقدر متفاوت بودند
با امروزشان
با فردایشان حتماً

انسان تغییر می‌کند؟
نه
اصلاً
او تبدیل می‌شود
تغییر کم است
این تغییر نیست
این یک تحوّل اساسی‌ست
چرا که قابل تشخیص نیست
این آدم دیگر او نیست
زمین تا آسمان فرق کرده‌اند
من که این‌طور به نظرم رسید
دیروز که داشتیم با بچه‌ها عکس‌هایی که از کودکی‌شان گرفته‌ام تماشا می‌کردیم

اخلاق‌شان چطور؟
آیا رفتارشان هم همین‌قدر متحوّل شده؟
تبدیل یافته‌ است؟
برای تبدیل نهایی چقدر آماده‌اند؟
چقدر آماده‌تر شده‌اند؟
من چقدر آماده‌شان کرده‌ام؟
به عنوان مسئول تربیت و هدایت‌شان
برای ورود به زندگی جاودان؟

امیرمان (ع) فرمود: «إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى» (نهج‌البلاغه، ح29)
هنگامى که تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خفگی + چهارشنبه 98 تیر 12 - 5:0 صبح

استخوان در گلویش گیر کرده
ترسیده بود
دویدم بالای سرش
قبل از من خودش در آورد

- ببین سید احمد!
بارها همین را به تو گفته‌ام
این‌که غذا را باید بجوی
نه که ببلعی
سیدمرتضی مداخله کرد:
«مثل مار بوآ که آهو رو بلعیده بود»
- یا مثل نقاشی شازده کوچولو
ماری که یک فیل را بلعیده است!

حالش بهتر شده بود
می‌خندید



- نگاه کن!
من قبول دارم که اشتباه از من بوده
من
وقتی که مرغ را پختم و گوشتش را جدا می‌کردم
اشتباه کردم
این استخوان از دستم در رفت
نگرفتم
ولی
تو باید مراقب خودت باشی
مراقب سلامتی خودت
اگر غذا را جویده بودی
این استخوان را در دهانت کشف می‌کردی
نه در گلویت
غذا هم بهتر گوارش می‌یافت
در معده‌ات!

گاهی انسان به فشار نیاز دارد
تا یاد بگیرد
همین‌طوری نمی‌شود
بارها تذکر می‌دهی
بارها تذکر می‌شنوی
توجه نمی‌کنی
بزرگتری باید بزرگتری کند
حالت را بگیرد
درد بکشی
تا بفهمی
بدون آن ممکن نیست

بله
می‌شود
بدون درد هم می‌شود
اگر آدم باشیم
اگر
قبل از این‌که به گام آخر نیاز شود
خودمان را جمع و جور کنیم
دست از گناه برداریم
به صراط باز گردیم
دیگر لازم نباشد با فشار اصلاح‌مان کنند!

قَالَ (علیه السلام): «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ؛ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ‏.» (نهج‌البلاغه، ح121)
چقدر این دو عمل با هم متفاوتند: عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پایش ِ وزن + دوشنبه 98 تیر 10 - 5:0 صبح

اول برای این بود که کم نشود
حالا
تا زیاد نشود

می‌خواست امسال روزه بگیرد
سیداحمد
سیدمرتضی هم
مریم که سه سال است روزه می‌گیرد
امسال هم همه را گرفت
بحول الله

نگران رشدشان
گفتم هر روز باید بررسی کنیم
این شد که یک فرم جدید به زندگی‌مان اضافه شد
و یک فعالیت تازه

تا آخر که نگرفتند
همان چند روز نخست
بعد منصرف شدند
فقط سحری می‌خوردند
برای همراهی!

هنوز ادامه دارد اما
شده سنّت
هر روز ساعت 20
اگر همان که هیچ
اگر تغییر
باید ثبت شود

معمولاً تغییر خیلی تدریجی‌ست
خطر همین‌جاست
نمی‌فهمیم
آن‌قدر آهسته عوض می‌شود
حتی اخلاق و رفتار و روحیات‌مان
باید نقاط کنترلی باشد
ابزار بررسی
تا بفهمیم
مسیر تغییر ویژگی‌های‌مان را...

قال (ع): «الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ، وَ الرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الْأَسْرَارِ.» (نهج‌البلاغه، ح48)
پیروزى در گرو تدبیر است، حزم و دوراندیشى در گرو به کار گرفتن فکر، و تفکر صحیح در گرو نگه دارى اسرار است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رولت + پنج شنبه 98 تیر 6 - 5:0 صبح

ما این‌همه شیرینی خوردیم؟
باور نمی‌کنم

بارها رولت درست کرده است
همیشه هم خوشمزه
چطور می‌شود؟!



دبیرستان که بودم تلاش کردم
نشد که نشد
خشک شد و نشد که لوله کنم
سختی کار همین است
این‌که نانش درست در بیاید

مریم توانست
بارها و بارها
و این‌بار هم
او بهتر از پدرش شده است
این یعنی موفقیت
بیشتر برای من
پیشرفت کودکان امتیاز برای والدین است
چه معمای پیچیده و عجیبی!

قال علی (ع): «فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.» (نهج‌البلاغه، ح32)
انجام دهنده کار نیک از کار نیکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
باطن و ظاهر + سه شنبه 98 تیر 4 - 5:0 صبح

ظاهرش نه چندان
ولی طعم
حرف نداشت
کیک باقلوایی
کیکی که مریم تنهایی تهیه کرد



واقعاً عالی
حقیقتاً
چه بافت جالبی
اصلاً یک طور خاصی
متفاوت از کیک‌های دیگر

نکته‌ها چقدر مهم‌اند
دستور کلّی را ما همه‌مان می‌دانیم
آرد است و آب و تخم‌مرغ
اما
چیزهایی در کلاس یاد گرفته
که هرگز نشنیده بودم
ندیده
همین نکات تفاوت ایجاد می‌کند
بین عادی و عالی
بین ظاهر و باطن!

همیشه همین است
همه‌جا همین
تفاوت‌ها به نکات کلیدی‌ست
در اخلاق مثلاً
و گرنه همه انسان‌اند
در کلیّت مثل هم
در ظاهر مثل هم
مراعات چند نکته
باطن بعضی را متفاوت از دیگران می‌سازد!

قال الأمیر (ع): «کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا، فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا؛ عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ؛ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ، وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم.» (نهج‌البلاغه، خ230)
مردمى از اهل دنیا بودند ولى دلبسته آن نبودند، در دنیا بودند مانند کسى که اهل آن نیست، به آنچه که بصیرت داشتند عمل کردند، و به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند. در میان اهل آخرت مى گشتند، اهل دنیا را چنان مى دیدند که مرگ بدنهایشان را بزرگ مى شمارند، اما آنان مرگ قلب هاى زندگان را بزرگتر مى دانستند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شطرنجی + یکشنبه 98 تیر 2 - 5:0 صبح

کلاس اثر کرده
مدتی که رفته
همین چند جلسه اول
شیرینی و کیک

معلّم گفته تمرین کند
هر چه یاد گرفته
در خانه

فوق‌العاده
هم زیبا
هم خوشمزه



قانون گذاشتم
- حق نداری بخوری
وقتی که کار می‌کنی
حتی در حدّ تمیز کردن قاشق و وسایل

قرار است یاد بگیرد
نه این‌که دیابت بگیرد
گفتم پس از اتمام دوره
می‌رویم و آزمایش قند می‌دهی
اگر قند خونت بالا بود
نمی‌توانی دیگر بپزی!

قبول کرد
لب نزد
در تمام مدت پخت
تولید و تزئین
فقط همراه با دیگران
به عنوان یک وعده غذایی
- شام را حذف می‌کنیم و به جای آن یک قطعه کیک می‌خوریم
نباید کیک
اضافه بر تغذیه روزنامه‌مان باشد!

قال أمیرالمؤمین (ع): «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ عَنْ شَبَهِ الْمَخْلُوقِینَ، الْغَالِبِ لِمَقَالِ الْوَاصِفِینَ، الظَّاهِرِ بِعَجَائِبِ تَدْبِیرِهِ لِلنَّاظِرِینَ، وَ الْبَاطِنِ بِجَلَالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِکْرِ الْمُتَوَهِّمِینَ، الْعَالِمِ بِلَا اکْتِسَابٍ وَ لَا ازْدِیَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَادٍ، الْمُقَدِّرِ لِجَمِیعِ الْأُمُورِ بِلَا رَوِیَّةٍ وَ لَا ضَمِیرٍ الَّذِی لَا تَغْشَاهُ الظُّلَمُ وَ لَا یَسْتَضِیءُ بِالْأَنْوَارِ، وَ لَا یَرْهَقُهُ لَیْلٌ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ نَهَارٌ، لَیْسَ إِدْرَاکُهُ بِالْإِبْصَارِ وَ لَا عِلْمُهُ بِالْإِخْبَارِ.» (نهج‌البلاغه، خ213)
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که از شباهت به مخلوقات، برتر، و از وصف واصفان، والاتر است. به وسیله تدبیر شگفت آورش بر همه ناظران آشکار است و با جلال عزّتش کنه ذاتش بر همه اندیشمندان پنهان. خداوندى که عالم است بى آنکه معلوماتش اکتسابى باشد یا فزونى گیرد و یا آن را از کسى فرا گرفته باشد. خداوندى که همه امور را اندازه گیرى کرده، بى آنکه نیاز به تفکّر و یا رجوع به ضمیر و وجدان داشته باشد. خدایى که تاریکیها پوششى بر او نمى افکند و از نور و روشنایى بهره نمى گیرد. شب او را نمى پوشاند و روشنایى روز بر او نمى گذرد. نه درک او از اشیا، با حسّ بینایى (و چشم ظاهرى) است و نه علم و دانش وى از طریق خبرگیرى. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
از دست رفته + پنج شنبه 98 خرداد 30 - 5:0 صبح

عصبانی
خیلی شدید
ناراحت
تحمّل نمی‌توانست

«بابا وایتکس بریز پیراهنم خوب تمیز شه»
سیداحمد خواست
من هم ریختم
در ماشین لباسشویی
یهو سیدمرتضی هم پیراهنش را آورد:
«بابا اینم بنداز تو ماشین»

بله
نباید می‌انداختم
رنگش سبز بود
خودم باید حواسم را جمع می‌کردم
نکردم خب
اشتباه
انداختم و روشن

یک‌ساعت بعد...
هاهاها...
زرد شده بود
واقعاً زرد
سیدمرتضی داشت دیوانه می‌شد
خیلی پیراهنش را دوست داشت
- ببین پسرم
سبز از دو رنگ زرد و آبی ترکیب شده
تشکیل شده یعنی
رنگ آبی‌ای که در لباس تو استفاده کرده‌اند
در پارچه‌اش
کیفیت نداشته
شسته شده و رفته
زردش اما
با کیفیت
باقی مانده
مسأله همین است

قبول نمی‌کرد
آرام نمی‌شد
- ببین سیدمرتضی
حالا مگه عصبانی باشی
رنگ پیراهنت دوباره بر می‌گرده

نخیر
فایده نداشت
پس دست به کار شدم و رفتم در فاز نصیحت:
- گوش کن
قرار است بزرگ شوی
باید یاد بگیری
چیزی که از دست رفته
دیگر رفته است
بر نمی‌گردد
غصه خوردن برایش فایده ندارد
فقط خودت را اذیت می‌کنی
یاد بگیر
عادت کن
برای آن چه که رفت غصه نخور!

تمام شد
این را که گفتم آرام شد
بالکل فراموش کرد و به زندگی بازگشت!

«لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» (حدید:23)
تا [با یقین به اینکه هر گزند و آسیبی و هر عطا و منعی فقط به اراده خداست و شما را در آن اختیاری نیست] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید، و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید، و خدا هیچ گردنکش خودستا را [که به نعمت ها مغرور شده است] دوست ندارد. (ترجمه انصاریان)

پ.ن.
تصویری از پیراهن گرفتم



باورکردنش سخت است
این‌که
این پیراهن تا هفته پیش کاملاً
کامل کامل یعنی
سبز بوده است
سیز تیره! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مقوای کیک + سه شنبه 98 خرداد 28 - 5:0 صبح

برای نیمه شعبان خریدیم
هر سال می‌خریم
کیک و شیرینی
خاطره بشود
خوش بگذرد
این فرهنگ خانوادگی ماست
من این فرهنگ را ابداع کردم
جشن تولّد می‌گیریم
نه برای خودمان
بل برای امامان‌مان!

چه مقوای جالبی دارند
یک‌بار مصرف شاید
اما نه برای ما
نگه می‌داریم
بارهامصرف‌اند

«می‌شه کیک درست کنم؟»
چند روز بعد
این‌بار مریم کیک درست کرد
تزئین خانگی خودش



مقواها را نگه می‌داریم
برای کیک‌های خانگی‌مان
قصه همان کت است
که برای دگمه دوخته شد
ما هم
برای این مقواها کیک می‌پزیم! :)

تابستان چند کلاس قرار است بروند
مریم کلاس تزئین کیک
هنوز شروع نشده
ثبت نام کرده
ببینیم چه می‌شود
کیک‌هایش که خوب است
فقط تزئین
مانده تا حرفه‌ای شود
همه‌مان منتظریم
پس از این کلاس‌ها چه برای‌مان درست خواهد کرد!

قَالَ (علیه السلام): «قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ، أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»(نهج‌البلاغه، ح278)
اندک کارى که بر آن مداومت کنى امید بخش تر است از کار زیادى که از آن خسته شوى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2      

پنج شنبه 103 آذر 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 17 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X