به عنوان آخرین فهرست از نیازهای انسان، جدول ذیل ارائه میشود. جدولی که نظام نیازهای انسان را در سه رده طبقهبندی کرده و بر اساس قوای مدرکه نظم بخشیده است.
اندازه بزرگ
شرح خواستههای انسان از تولّد تا مرگ:
نفس ارتباط تمام حقیقت آدمی ارتباط است. ارتباطی که ابتدا با خود و سپس با غیرخود برقرار مینماید. غیرخود اعمّ از طبیعت، انسانهای دیگر، طوایف جن (ارتباطی که معمولاً بدون آگاهی صورت میپذیرد)، ملائک و خدا.
ملاک ارتباط انسان در این ارتباط یک ملاک بیشتر ندارد، ملاکی که به دو وجه خود را نشان میدهد، دو وجه متناقض؛ لذّت و ألم. انسان از نخستین لحظههای ورود به دنیا در جستجوی لذّت است و در تلاش برای رهایی از ألم و درد.
مجاری لذّت و ألم انسان به سه نحو لذّت و ألم را درون خود حسّ مینماید. این سه کیفیت درک ممکن است ناشی از سه ابزار مجزّا برای درک لذّت و ألم باشد و یا یک ابزار مانند نفس که به سه شیوه و سه حالت این درک را صورت میدهد. به هر طریق، این سه مجاری را به سه نام میشناسیم: روح، ذهن، جسم.
لذّتهای جسمی انسان از خوردن لذّت میبرد. از خواب لذّت میبرد. از بیمار نبودن و داشتن سلامتی لذّت میبرد. آسیبدیدگی بدن، ضربدیدگی، برخورد با اشیاء تیز و برّنده، همه اینها سبب درد و ألم میشوند و انسان را میرنجانند. جسم انسان در هر لحظه از این سه عنصر لذّت میبرد. ممکن است به نظر آید که مجامعت نیز از لذّتهای جسمی است. اگر چه میتواند در این مقوله قرار گیرد، ولی بیشتر به نظر میرسد از لذّتهای روحی باشد که جسم نقش فرعی را در آن بازی میکند. در این صورت در مقوله «استخدام» قرار میگیرد.
لذّتهای ذهنی فعالیتهای محاسباتی نیز برای انسان لذّت میآورند. قصه لذّت ارشمیدس از حلّ مسأله «شناوری» را همه به خاطر دارند. وقتی مطلب جدیدی یاد میگیرد لذّت میبرد. هنگام نوآوری، کاری که دیگران نکردهاند، نیز احساس لذّت میکند.
لذّتهای روحی نخستین لذّت برای روح انسان احساس بینیازی است. کودک اصرار دارد لباسش را خودش بپوشد. اینکه حداکثر امور فرد به ید وی به انجام رسد. سپس به جستجوی دیگران است. انسانها، اشیاء، جنّ، ملک، هر چیزی که بتواند به اختیار خود درآورده و از آن بهرهکشی کند. استخدام برای انسان لذّت دارد، اینکه گستره افراد تحت فرمان خود را افزایش دهد. اطمینان نیز خود به تنهایی یک لذّت است. طمأنینه حالتی در روح انسان است که در نبود نگرانی و اضطراب حاصل میشود.
سطوح لذّتجویی تمام آنچه گفته شد در سطح اولیه و گام اول لذّتطلبی قرار میگیرد. تمام این لذایذ توجه به لحظه دارند، به وهله. حالتی در روح، ذهن یا جسم بشر که در همان لحظه که آن حالت برقرار میشود لذّت حاصل میگردد. انسان اما با افزایش تجارب، با رشد، متوجه میشود که آینده به سوی او در حرکت است. لذا لذّتهایش به سوی آینده کشیده میشوند. در این حالت «انتظار لذّت» هم به نوعی لذّت بدل میگردد و «انتظار ألم» خود نوعی ألم محسوب میشود. نشنیدهاید که: «ترس از مرگ بدتر از خود مرگ است». این جمله به نحوی بیانگر همین خصیصه در آدمیست.
آیندهنگری کوتاهمدت اینجاست که انسان به دنبال «کسب» انتظار لذّتهاست. در جستجوی ایجاد شرایطیست که آنچه در آینده برای او میآید «لذّت» باشد نه «ألم». اگر در این آیندهنگری، کوتهاندیش باشد و به حیات دنیوی قناعت نماید، فقط به دنبال کسب است، کسب انتظاری که کوتاه است و دوام ندارد، انتظاری از لذّت در مدت کوتاه حیات دنیوی.
آیندهنگری بلندمدت اما آنکه بداند آخرتی در بین است و او موجودی جاودان خلق شده است، قطعاً به دنبال «ذخیره» است. لذّتها را ذخیره میکند برای حیات اخروی که لذّتهای آن همراه با تباهی و رنج و ألم نیستند و خالص میباشند.
آیندهنگری کوتاهمدت در این نگرش، لذّتهای متوقّع متوجه جامعه میشوند. زیرا انسان در جامعه زندگی میکند و «امنیت» قید تمامی لذّتها میشود. بنابراین همان لذّتهای سطح اول خود را به شکلی دیگر نشان میدهند.
امنیت شغلی اگر انسان بداند کاری را که قبول کرده همیشگیست و قراردادی قطعی دارد، احساس امنیت میکند از اینکه میتواند بینیازی نسبی خود را کسب نماید. یک نوع بینیازی که حسّ میکند تا فلان مدت هیچ نگرانی از بابت احتیاجات روزمره خود نخواهد داشت. پس نوعی انتظار لذّت بینیازی را با خود به همراه دارد.
اعتبار اجتماعی مسأله اعتبار اجتماعی تنها پول نیست. تمامی عناصر قدرت، ثروت و دانایی، حتی ریشسفیدی، میتوانند مظهری از اعتبار باشند. اعتبار اجتماعی این فرصت را میدهد که هر زمان نیاز بود، بتوان نیروهای اجتماعی را به خدمت گرفت. اگر لوله آب خانه ترکید، مطمئن هستید لولهکش به اعتبار شما احترام گذاشته و به استخدام شما در خواهد آمد. این استخدام تا ازدواج هم کشیده میشود. در این نگرش ازدواج نیز به نوعی استخدام عاطفی یک انسان است.
امنیت روانی انسان اگر چه همین لحظه اطمینان و آرامش داشته باشد، اما اگر احساس کند و متوقّع باشد که فردا آرامش او سلب خواهد شد، همین الآن آرامش خود را از دست خواهد داد. امنیت روانی به معنی انتظار لذّت آرامش و اطمینان در آینده زندگی دنیویست.
غلبه بر مشکلات اینکه بداند میتواند مسائل و مشکلات پیش رو را حل کند و از چالشها با تدبیر و درایت و اندیشه و فکر خود را بیرون بکشد. حسّ توانمندی غلبه بر مشکلات یکی از خواستههای بشریست، ولو در حال حاضر درگیر هیچ مشکلی نباشد. اعتماد به نفس و موفقیت در همین بخش قرار میگیرند.
پذیرش اجتماعی قدرت برقراری ارتباط اجتماعی تجلّی همان «یادگیری» در سطح بالاتر است. روابط اجتماعی مبتنی بر یادگیری یکدیگر است. انسانها رفتارهای متقابل هم را بر اساس این تجارب حدس میزنند و مبتنی بر همین حدس عمل مینمایند. انسان اگر تصور کند اگر به کسی بگوید «سلام» ممکن است وی ناراحت شده و در گوش او سیلی بزند، در هر حرفزدنی دچار تردید میشود و از اساس قدرت ارتباط را از دست میدهد. ما انسانها بر اساس اعتمادی که به هم داریم مرتبط میشویم و این ارتباط بر اساس یادگرفتن عکسالعملهای متناسب با هر عمل است. انسان محتاج پذیرش اجتماعیست تا لذّت یادگیری وی از بین نرود و تأمین گردد. هر ارتباط جدید یک یادگیری جدید را به همراه دارد و یک لذّت علی حده.
کپیرایت نوآوری هر چند در لحظه روی دادن لذّتبخش است، ولی با ترس استخدام دیگران به ألم بدل میگردد. در نگرش آیندهبینی کوتاهمدت فرد دچار ترس از سرقت نوآوریست. کپیرایت یا همان احترام به خلاقیت دیگران یکی از نیازهای بشر است. خواسته انسان در سطح دوم این است که انتظار لذّت از نوآوری داشته باشد، با حسّ امنیت محصول نوآوری.
امنیت غذایی اگر چه امروز غذا روی میز داشته باشد، انسان اگر بداند برای فردا چیزی ندارد بخورد، درد گرسنگی فردا را امروز حسّ میکند. برای گریز از این ألم است که محتاج امنیت غذاییست. شاید پرسش شود چرا کنار خوراک و غذا نامی از پوشاک برده نشده است. به نظر میرسد پوشاک جزئی از نیازهای جسمی بشر نیست. زیرا پوشاک فراتر از اینکه پوشاننده بدن باشد مظهر طبقهبندیهای اجتماعیست و گروهها و فرهنگها را مینماید و گاهی اسباب خودنمایی. لذا پوشاک زیرمجموعه «اعتبار اجتماعی» و «پذیرش اجتماعی» قرار میگیرد.
امنیت انتظامی خواب وقتی نگاه انتظاری به آن شود، معادل امنیت انتظامیست. انسان انتظار دارد در هنگامی که هشیار نیست و مطلع، دیگران به داراییهای او آسیب نزنند. یکی از مصادیق این عدم هشیاری خواب است و مصادیق دیگر آن عدم حضور یا عدم توانایی بر مقابله. همه اینها داخل در امنیت انتظامی و قضاییست؛ مشتمل بر پلیس و دادگاه.
تأمین اجتماعی سلامت در سطح دوم به بیمه و تأمین اجتماعی تبدیل میگردد؛ انتظار کسب سلامت در آینده!
آیندهنگری بلندمدت برای انسان عاقبتاندیش معمولاً قضیه متفاوت میگردد. وی علاوه بر اینکه مطالبات سطح اول را دارد، مطالبات سطح دوم را هم دارد، ولی آن را «ذخیره» آخرت مینماید. وی نیاز دارد مطمئن شود آنچه میخواهد کسب نماید و به داراییهای خود بیافزاید، در آخرت فراهم شود. لذا او به دنبال «ذخیره» است. زیرا ذخیره تنها راه کسب در آینده درازمدت است. بیتردید تمام پیشگفتهها معنای جدید به خود میگیرند:
توکل انسانی که تا به حال به دنبال استغنا و بینیازی بود، یا حداقل احساس بینیازی نسبی در یک مدت زمان معیّن، اکنون که آخرت را فهمیده و خدا را شناخته، میداند «فقط» خدا بینیاز است. پس به او توکّل میکند و امور خود را به او وامیگذارد. چه میشود؟! به سادگی از تمام مخلوقات بینیاز میگردد. حسّ لذّت استغنا تمام وجود وی را فرا میگیرد. زیرا میداند خداوند او را تأمین میکند.
سرپرستی اگر تا به حال دنبال این بود تا اشیاء و افراد را استخدام کند، تا بر گستره متعلّقات خود بیافزاید و لذّت ببرد، اکنون به دنبال هدایت و سرپرستیست. هر موجودی را که زیر پر و بال خود گرفته و هدایت نماید، احساس لذّت روحی مینماید.
یقین تمامی اضطرابهای روحی به جهت ایمان به خدای متعال و وجود آخرت و جزای اعمال در عالمی فراتر از دنیا، حالت یقین به قلب او میدهد و کمال آرامش و اطمینان را حسّ میکند و با تمام وجود لذّت میبرد. در سختترین شداید دنیا هم اگر گرفتار شود، دچار اضطراب نمیگردد زیرا میداند: الشاهد هو الحاکم. پس حقی ضایع نخواهد شد و هر چه باید میداشته و نداشته (دارایی) و هر چه کسب باید میکرده و واگذاشته، ذخیره برای آخرت وی است.
ایجاد هماهنگی تنها به دنبال حل مسأله نیست. حل مسأله یک مسأله وهمی در دنیای دنیست. زیرا مسائل متعدد هستند و هر کدام اگر به روش خود حل شوند، در نهایت یک مسأله بزرگ حل نشده باقی میماند؛ ناهماهنگی حل مسألهها! کسی که به آخرت امید دارد، حل مسأله را فدای هماهنگی مینماید. او میخواهد تمامی مشکلات و مسائل در تناسب با آخرت و مسأله بزرگ حیات بشری حل شود. لذا حتی اگر کشته شدن او بتواند هماهنگی بیشتر دنیا را با آخرت تأمین نماید، برای او به عنوان یک حلّ مسأله و لذّتآور میشود.
پذیرش هدایت انسان از یادگرفتن لذّت میبرد. زیرا با یادگرفتن میتواند ارتباط اجتماعی برقرار نماید. برای او که انتظار آخرت را میکشد و برنامههای بلندمدت دارد، پذیرش هدایت کاملترین لذّت را فراهم میآورد. زیرا یادگرفتن طریق سعادت و روش ذخیره نمودن است. یاد گرفتن چگونگی ارتباط با عالم حقیقیست، عالم جاویدان، نه دنیایی که فانیست و از بین رفتنی.
خلق جدید آنکه به دنبال کسب اخرویست، نوآوری را در خلق جدید میبیند. او میداند که خداوند همواره قدرت خلق دارد و پیوسته در حال خلق است. او میداند اگر ذخایر نفت و گاز تمام شود، بدون سوخت فسیلی هیچ نگرانی برای بشر نیست، زیرا خداوند میتواند سوخت جدید خلق نماید. انسانی که بلندمدت میاندیشد، نگران حتی نابودی خورشید یا برخورد سیارات با هم نیست، نگران ناکافی بودن فضای کره زمین برای زیستن. میداند اگر نیاز شود، خداوند یک کره دیگر برای انسان خلق خواهد کرد و این برای خداوند سهل است. آیندهنگرِ بلندمدت از خلق جدید خداوند لذّت میبرد. حتی وقتی یک روبات میسازد، در بطن آن قدرت خلاقه الهی را میبیند و از اینکه خداوند این تصرّف را برای او فراهم نموده لذّت میبرد.
زهد هر چه انسان بدوی از خوراک لذّت میبرد و انسان کسبمحور از امنیت غذایی، یعنی از احساس اینکه میتواند همیشه بخورد، انسان معنوی از نخوردن لذّت میبرد. از گرسنگی احساس شعف میکند. زیرا با این گرسنگی میتواند غذایی را برای دیگری فراهم نماید. جسم او از خالی بودن شکم لذّت میبرد و نه ألم. زیرا میداند این اکرام و انفاقی که نموده، یا این صبر بر مصیبت و مصائب، آخرت را برایش پر از خوراکهای لذیذ خواهد نمود. او از انتظار اخروی خوراک لذّت میبرد که قطعاً جاوید و همیشگی و پایدار است و با نفخ شکم همراه نیست!
بیداری آخرتاندیش از بیدار ماندن لذّت میبرد به جای خواب. استراحت او در انتظار استراحت بیپایان اخروی خلاصه میشود.
کار هر فردی که نصیبی از آیندهنگری بلندمدت داشته باشد، سلامتی را در «کار» میجوید و از آن لذّت میبرد. انسانهای کوتهنگر در تلاشند که جسم خود سالم نگهدارند، با استعمال دارو، مراجعه به پزشک و بهرهمندی از تأمین اجتماعی و بیمه، ولی انسان بلنداندیش میداند هر چه بیشتر کار نماید و خدمت نماید، جسم سالمتری خداوند به او خواهد داد. زیرا سلامتی را نعمتی از جانب خدای متعال میداند.
نتیجهگیری خلاصه مطلب اینکه هر انسانی تمامی 27 نیاز یادشده را دارد. اما پارهای فقط متوجه 9 تای اول هستند. معمولاً کودکان و نوجوانان از این دستهاند. انسانهای بالغ معمولاً سطح دوم نیازها را درک میکنند. آنان خود را محتاج 18 خواسته یاد شده میدانند و چون 9 تای دوم بسیار مهمترند، گاهی حاضر میشوند 9 تای اول را فدای 9 تای دوم کنند. مثلاً حاضر است امروز چیزی نخورد و گرسنه بماند، ولی غذای خود را برای فردا نگهدارد، تا از احساس امنیت غذایی لذّت ببرد. لذتی که همین الآن که گرسنه است برای وی حاصل میشود. انسان دوراندیش اما متوجه میشود که 9 نیاز سوّم را هم دارد. این انسان اگر خدا را نپذیرد و ایمان نیاورد، چون نیازهای سطح دوم وی را قانع نمیسازد دست به خودکشی میزند. امثال نیچه و صادق هدایت و سایر روشنفکرمآبانی که خودکشی کردند از این قسمند. برچسبهای مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
|