سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

و از او پرسیدند امیر مؤمنان خود را چگونه مى‏بینى ؟ فرمود : ] چگونه بود آن که در بقایش ناپایدار است و در تندرستى‏اش بیمار ، و از آنجا که در امان است مرگ به سوى وى روان است . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 10 + دوشنبه 98 بهمن 21 - 5:0 صبح

«راز کودک هم راز است»

فقط آبرو نیست
راز هم هست
شب‌اداری کودک یک راز است
بدرفتاری‌اش مثلاً در خانه
نمره‌ای که در مدرسه می‌گیرد
اگر خودش نخواهد کسی بداند
می‌شود راز

وقتی مهمان می‌آید
وقتی جلوی دیگران هستیم
غریبه هستند
اگر بخواهیم خبری درباره کودکمان بدهیم
باید اجازه بگیریم:
«پسرم اجازه می‌دهی بگم در مدرسه معلمت چی بهت گفت؟»

حتی اگر مایه افتخار باشد
برای اوست
این اطلاع مال ِ اوست
خبر مالکیت دارد
خبری که مال ِ کودک است
نباید بدون اجازه او نشر یابد
باید به مالکیت او احترام گذاشت

بچه‌ها معمولاً موافقت می‌کنند
اخباری که نشانه درخشش آن‌هاست
موفقیت‌شان
این را مانع نمی‌شوند
ولی اخبار بد را
دوست ندارند
باید مراقب بود که از دهان‌مان خارج نشود

اگر لازم بود
خصوصی
اگر لازم بود که مطلب را جایی نقل کنیم
خبر مهمی است
مثلاً می‌خواهیم برای شب‌ادراری او نسخه بگیریم
از دوست و آشنا
خصوصی طرح کنیم
کودک خودش حاضر نباشد
نفهمد و با خبر نگردد

او وقتی به ما اعتماد می‌‌کند که بداند رازش را حفظ می‌کنیم
آن‌وقت است که رازش را به ما می‌گوید
وقتی که بزرگ شد
وقتی که رازهایش مهم‌تر شد
سرنوشت‌سازتر
دوستانش و روابط بیرون از خانه‌اش!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 9 + دوشنبه 98 بهمن 14 - 5:0 صبح

«آبروی کودک از آدم‌بزرگ‌ها هم مهم‌تر است»

کودک هم آبرو دارد
خیلی هم بیشتر
اصلاً خیلی از مشکلات کودکان با والدین همین است
وقتی آبروی آن‌ها را حفظ نمی‌کنند

کودکان خیلی حساس‌تر هستند
روی آبروی خودشان
چرا؟
زیرا هنوز تجربه زندگی اندکی دارند
در ترس این‌که اگر آبرویشان برود چه رخ خواهد داد

جلوی دیگران نباید ایرادشان را گفت
حتی جلوی برادر و خواهر
و گرنه اثر ندارد
اثر که ندارد
اعتماد به والدین را هم از بین می‌برد

دیروز چه کرده
در خانه چه کرده
بیرون چه کرده
در مدرسه چه اتفاقی افتاده
نمره‌اش چه شده
کجا دعوایش شده
هر جا که آبروی کودک در خطر است
باید در گوشی با او صحبت کرد
نباید دیگران بفهمند
باید احساس کند آبرویش برای والدین مهم است
این به کودک شخصیت می‌دهد

انسانی که آبرو دارد گناه نمی‌کند
دست از پا خطا نمی‌کند
کار زشت نمی‌کند
آبرو مهم‌ترین انگیزه درونی برای رفتار صحیح است
نیازی به پلیس و نگهبان و مراقب هم ندارد
کودک باید با آبرو بار آید!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 8 + دوشنبه 98 بهمن 7 - 5:0 صبح

«قانون باید ثابت باشد»

ظلم دو جور است
گاهی با مقایسه است
«بائک تجر بائی لاتجر»
برای یکی بشود، برای دیگری نشود
این فقط یکی از انواع ظلم است
ما معمولاً فقط به همین توجه داریم

اما
بیشتر ظلم‌ها یک‌نفره است
برای کودکان معمولاً
کودک با خود می‌گوید
وقتی رفتار والد را قضاوت می‌کند:
«دیروز به لیوان شیشه‌ای دست زدم چیزی نگفت، چرا امروز ناراحت شد؟»
وقتی پاسخی نداشته باشد
احساس ظلم می‌کند
این بدترین نوع ظلم درباره کودکان است

قانون باید ثابت باشد
رفتار با کودک
باید از قوانین ثابتی تبعیت کند
اگر نکرد
توضیح لازم است:
«دیروز چیزی بهت نگفتم چون مهمون تو خونه بود، امروز چون تنها هستیم دعوات کردم»

کودک زمانی احساس آرامش می‌کند
که تبعات اعمال خود را بداند
هر انسانی همین‌طور است
در شک و تردید نمی‌شود زیست
ناامنی‌ست
احساس ناامنی دیوانه می‌کند
بیمار می‌شود روح انسان
اگر هر لحظه نداند با چه رفتاری روبه‌رو خواهد شد

برای خودمان چارچوبی تعیین کنیم
پدران و مادران
اگر کودک از این مرزها عبور نکرد
هیچ ناراحتی
اگر عبور کرد
حتماً ابراز کنیم
بداند که ناراحت شدیم
ارتباط برقرار کنیم
ناراحتی ما را بفهمد
چه تماسی باشد و چه مشاهده‌ای و چه صوتی
نیشگون یا اخم یا کلام

اگر همیشه مثل هم تکرار شود
کودک احساس آرامش می‌کند
چون کنترل رفتار ما را به دست می‌گیرد
احساس می‌کند می‌تواند ما را کنترل کند
می‌داند که اگر از این مرزها خارج نشود
هیچ آسیبی از طرف ما نخواهد دید
از طرف پدر و مادر

کودک این‌طور است که لج‌باز نمی‌شود
برعکسش می‌شود
اگر قانون ثابت نباشد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 7 + دوشنبه 98 دی 30 - 5:0 صبح

«گفتگو والاترین شیوه ارتباط است»

اخم همیشه لازم نیست
زمان دارد
تا وقتی که گیرنده صوتی کودک فعال شود
نه دقیقاً گوش‌ها
آن‌ها که از بدو تولد کار می‌کنند
منظورم قدرت مغز بر تحلیل امواج صوتی پیچیده است
امواجی شکل‌دهنده آواها
آواها یعنی حرف‌ها
و حرف‌ها کلمه می‌سازند
و کلمات جمله‌ها را

زیاد طول نمی‌کشد
شاید کودک در یک‌سالگی به حرف بیاید
ولی
قدرت بر درک کلام را خیلی زودتر کسب می‌کند
خیلی قبل‌تر از این‌که به حرف بیاید
از وقتی‌که زبانش را مدام بیرون می‌آورد و روی لب‌هایش می‌مالد

من این را خودم دیدم
تجربه کردم یعنی
کودکان از یک وقتی شروع می‌کنند به لیسیدن لب‌هایشان
مدام زبان در می‌آورند
صداهای نامفهوم می‌سازند
تجربه من این است
در این زمان حرف‌های ما را می‌فهمند
اگر نه همه را
تا حدّی

ابزار ارتباطی نخست «تماس» بود
«درد» محور ارتباط
حالا شده است «نور»
از طریق مشاهده با چشمان
وقت تبدیل رسیده است
کلام مهم‌ترین ابزار ارتباط خواهد شد
وقتی کودک بتواند حرف‌های ساده ما را بفهمد

«نکن پسرم»
«دست نزن»
بعضی آواهای ساده‌تر را ترجیح می‌دهند
صدای سوختن پوست دست با آتش را با دهان خود در می‌آورند:
«جیزّه»

مهم این است که زمان کارکرد هر ابزار را بشناسیم
به موقع منتقل شویم
و پس از انتقال
ابزار قبلی را دیگر به کار نگیریم
این توهین به فهم کودک است
توهین سبب لج‌بازی او می‌شود
او را آزار می‌دهد:
«وقتی من روش جلوتر را می‌فهمم، چرا با روش عقب‌تر با من برخورد می‌کند؟!»

وقتی گفتگو ممکن شد
بایستی فقط از ابزار گفتگو برای ارتباط استفاده کرد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 6 + دوشنبه 98 دی 23 - 5:0 صبح

«ارتباط تماسی به نوری تبدیل می‌شود»

درد برای روزهای نخست است
خوب هم جواب می‌دهد
عالی‌ست
اصلاً ابزار ارتباطی کلیدی انسانی در اولین گام‌های رشد است
اما
زود باید تبدیل شود
از تماس به مشاهده

چهره را در هم می‌کشیم
این عادت را داریم
خودآگاه هم نیست
انسان وقتی عصبانی می‌شود
وقتی از وضعیتی راضی نیست
ابروها را به هم نزدیک می‌کند
و به پایین می‌کشد
اخم می‌کند اصطلاحاً

حالا نیاز به شرطی کردن کودک است
با ایجاد مقارنت
قرن ِ اکید به قول شهید صدر (ره)

من این کار را کردم
این‌بار
پس از مدتی یعنی
هر بار که نیشگون می‌گرفتم
اخم هم می‌کردم
مستقیم هم در چشمان نوزاد می‌نگریستم
اول برایش عجیب بود
اخم را نمی‌فهمید
ولی
درد به او کمک کرد
کمک کرد تا بفهمد
بفهمد که اخم همان درد است
اما به جای تماس
از نور برای انتقال پیام استفاده می‌کند

این‌بار
تا کار اشتباهی می‌کرد
نگاهش می‌کردم
تا اخم را در صورتم می‌دید
متبادر می‌شد
منتقل می‌شد
می‌فهمید
گیرنده‌اش فعال می‌شد
درک می‌کرد که باید آن کار را ترک کند
زیرا من به عنوان مربّی از این کار او راضی نیستم
راضی نبودن من چه معنایی دارد؟
درد!
بنابراین برای احتراز از درد، رفتار فعلی خود را ترک می‌کرد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 5 + دوشنبه 98 دی 16 - 6:0 صبح

«شیوه ارتباط با کودکان تغییر می‌کند»

انسان‌ها نیاز به ارتباط دارند
با یکدیگر
و با محیط
ارتباط چند نوع است؟
این بستگی به ابزارهایی دارد که انسان‌ها برای ارتباط دارند

رادیو با امواج الکترومغناطیس کار می‌کند
یک گیرنده دارد
یک فرستنده
بی‌سیم اما دو طرفه است
هر طرف هم گیرنده و هم فرستنده
ارتباط تابع ابزار گیرنده و فرستنده است
ابزارهای گیرنده و فرستنده در انسان چه هستند؟

برای انسان پنج حس ذکر شده
یعنی پنج گیرنده
چند فرستنده دارد؟
اگر فرستنده‌ها با گیرنده‌ها همسو باشند
هر کدام یک ابزار برای ارتباط می‌شوند

که چه؟
این مقدمه برای چیست؟
مگر بحث از تربیت کودکان نیست؟
تربیت نیاز به ارتباط دارد خب
گفتم که دو سویه است
مثل یک طناب
پس باید ارتباطی برقرار شود
طنابی که متصل کند
این ارتباط چگونه شکل می‌گیرد؟

تماس یکی از روش‌های ارتباط است
لمس
صدا روشی دیگر
مشاهده نیز

اولین ابزار برای ارتباط با کودک قطعاً سخن گفتن نیست
سخن گفتن شکل پیچیده‌ای از صداست
کودک هنوز ابزار گیرنده اشکال پیچیده صوتی را ندارد
اما
تماس
تماس اولین ابزار ارتباط با کودک است
درد

وقتی نوزاد را روی پای خود می‌گذاشتم تا بخوابد
چشمانش به اطراف می‌چرخید
کنجکاو است
هر کودکی هست
محیط را بشناسد
خب خوابش که نمی‌برد
چشم‌هایش را آرام می‌بستم
دوباره باز می‌کرد
یک نیشگون کوچک از پایش می‌گرفتم
خیلی آرام
درد را حس می‌کرد
چشمش را می‌بستم
دوباره باز می‌کرد
دوباره یک نیشگون کوچک
و چشمش را می‌بستم
بعد از چند بار...

دیگر تا کودکم را روی پایم می‌گذاشتم
خودش چشمانش را می‌بست
فوری
و فوری هم می‌خوابید
بچه اگر چشمانش بسته باشد نمی‌تواند زیاد بیدار بماند
در حدّ چند دقیقه

درد اولین شیوه ارتباط با انسان‌هاست
تا وقتی‌که ابزارهای ارتباطی پیچیده‌تری در اختیار ندارند

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 4 + دوشنبه 98 دی 9 - 2:34 عصر

«الگو باش تا تربیت شود»

کودک باید ببیند
تا بشود
زندگی فقط دانش نیست
بیشتر مهارت است
مهارت نیاز به تجربه دارد
در کتاب نمی‌شود خواند
با شنیدن هم نمی‌شود
باید ببیند
فقط با دیدن و انجام دادن

الگو یعنی همین
کودک می‌بیند و یاد می‌گیرد
جمله‌ای درخشان:
کودک آن می‌شود که هستی، نه آن که می‌خواهی!

الگو شدن نیاز به الگو کردن دارد
الگوگیرنده باید تصمیم بگیرد
خودش
به تنهایی
این‌که تو را الگوی خود کند یا نکند
اجبار در آن میسّر نیست

اعتماد
الگو نیاز به اعتماد دارد
موفقیت
الگو نیاز به دیدن موفقیت دارد
کودک در وهله اول باید به پدر و مادر اعتماد کند
دروغ نمی‌گویند
فریبم نمی‌دهند
خوب هستند
بد نیستند

وقتی اعتماد کرد
حالا باید موفقیت آن‌ها را هم ببیند
پدرم دروغ نمی‌گوید ولی همیشه یک بازنده است
مادرم
خیلی نماز می‌خواند ولی همیشه فحش می‌دهد و داد می‌زند
هیچ انسانی از شکست الگو نمی‌سازد

برای تربیت
باید الگو شد
برای الگو شدن
باید موفقیت را نشان داد
موفقیت را در ذهن کودک تعریف کرد
اگر پول نداری
نشانش بده که موفقیت در پول نیست
اگر موقعیت اجتماعی بالایی نداری
نشانش بده که موفقیت این‌ها نیست
در مادیات نیست
در دین و ایمان است
در عشق و محبت اعضای خانواده به هم است

کودک باید با اعماق وجودش موفقیت پدر و مادر را درک کند
باید حس کند
باید حس کند که آن‌ها شکست‌خورده نیستند
باید پیروزی روزبه‌روز آن‌ها را در زندگی مشاهده کند
موفقیت شاخص الگو گرفتن است!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 3 + سه شنبه 98 آذر 26 - 6:22 عصر

«همه به امنیت نیاز دارند، کودکان بیشتر»

می‌خواهد سر کار برود
پدر
فرزند اما لج می‌کند
دهنش را کج می‌کند
اشک می‌ریزد و پدر را در آغوش می‌گیرد
صدای مادر در می‌آید:
«من سر بچه رو گرم می‌کنم تو بی‌صدا برو»

آن لحظه نمی‌فهمد
بعد که می‌فهمد
ترس وجود کودک را فرا می‌گیرد
استرس و نگرانی:
«هر لحظه ممکنه دیگه بابا نباشه!»

پدر و مادر
برای فرزند
در حکم رب هستند
همه چیز را در وجود آن‌ها می‌بیند
تمام امنیت خود را

دیگر آرام نیست
لحظه‌ای از آغوش پدر و مادر پایین نمی‌آید
تا بیاید
فریاد و جیغ و ناله
می‌ترسد
از این‌که از دست‌شان بدهد
زیرا
دیده است ناگهانی و بدون اطلاع ترکش می‌کنند

به من نیز گفت
مادرشان
وقتی دخترک چندماهه‌ام لجم را گرفت
فرزند اولم
که نروم
اما
من قبول نکردم
نپذیرفتم کودک را بفریبم
گفتم:
«من هرگز بدون خبر و اطلاع نمی‌روم»

راه حل؟
نشستم و با او صحبت کردم
در سنّی بود که اگر چه حرف نمی‌زد
ولی می‌فهمید:
دخترم!
بستنی دوس داری؟
اگر من نرم بیرون کار نکنم
نمی‌تونم بستنی بخرم برات
یا شیر بخرم
یا گوشت و مرغ
پس
من باید برم و کار کنم
بعد دوباره بر می‌گردم

می‌فهمند
حتی اگر نه کلمه به کلمه
مضمون را درک می‌کنند
احترام و امنیت را
بارها به بچه‌ها گفتم:
بچه‌ها من هرگز شما رو ترک نمی‌کنم، هیچوقت، تا بزرگ بشید!

حتی وقتی می‌خواستم نان بخرم
از سر کوچه
بلند اطلاع می‌دادم تا بدانند
تا از ندیدنم شوکه نشوند

کودک نیاز به احساس امنیت دارد
امنیت را در بودن والدین حس می‌کند
به این شیوه می‌تواند به دنیا اطمینان کند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 2 + شنبه 98 آذر 23 - 8:36 عصر

«بدون اعتماد نمی‌‌شود»

تربیت دو سو دارد
مثل یک طناب
این طرف اگر دست پدر و مادر
آن طرف دست فرزند است

مگر نگفتی انسان است و اراده دارد
پس می‌تواند نگه دارد
از کوه بالا بیاید
یا رها کند و بیافتد
تربیت اختیاری‌ست و اجبار ندارد

اعتماد محور تربیت است
کودک اگر اعتماد نکند رها می‌کند
طناب را نمی‌گیرد و آویزان نمی‌شود
فرا نمی‌گیرد و هدایت نمی‌پذیرد
همین است که اول «امین» می‌شوند و بعد «پیامبر»
تمام انبیاء اول اعتماد مردم را به دست آوردند

اعتماد از کجا می‌آید؟
محور اعتماد «صداقت» است
تا راست نگویی اعتمادی نیست
دروغ سلب اعتماد می‌کند
حتی اگر به دیگری باشد:
«بابا جان بهش بگو خونه نیستم!»

یا حتی غیر مستقیم
جلوی مهمان یک چیزی بگوید
وقتی رفت چیز دیگر:
«خیلی خوشحال شدم از آمدن شما»
«بالاخره رفتند، اصلاً هم خوشحال نشدم از آمدنشان!»

وقتی می‌تواند به دیگری دروغ بگوید
از کجا معلوم که به من نگوید؟
اعتماد هوتوتو، سابید به الک!

و صداقت در رفتار
فقط گفتار که نیست:
«فردا حتماً می‌ریم بوستان علوی»
«ول کن پسرم! امروز اصلاً حالشو ندارم، برو نقاشی بکش!»

وفای به عهد
نباشد، اعتماد هم نیست

دومین اصل محوری در تربیت فرزند اعتماد است؛ متکی به صداقت و وفای به عهد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 1 + چهارشنبه 98 آذر 20 - 10:38 صبح

«آن‌ها انسان هستند»

فهمیدن این سخت است
برای مادرها معمولاً
زیرا
وقتی از بدنت جدا می‌شود
انگار که بخشی از خود ِ توست
مال ِ خود توست
حس استقلال از آن نداری
خودت می‌شود

وقتی خودت شد
یک اراده واحد بر هر دو جزء حکومت می‌کند
کدام اراده؟
طبیعتاً اراده تو
اراده جزء بزرگ‌تر
جزء برتر یعنی

فرار می‌کنند
کودکان
وقتی این تصمیم‌گیری جبّارانه را درک می‌کنند
وقتی
استقلالی که حق‌شان است دریافت نمی‌کنند
انسان بودن‌شان را
این‌که
آن‌ها نیز «اراده» دارند
اراده‌ای جدا از اراده مادر

چند مثال مقایسه‌ای:

در نگاه غیرانسانی:
برو کنار کمدتو مرتّب کنم!
پاشو لباس بپوش می‌خوام برم سبزی بخرم!
[رفتار] شستن ناگهانی سر و صورت کودک در حمام!
[با داد] خاک بر سرت! بازم جاتو خیس کردی، بجنب برو تو حموم!
همینه که هست، ناهار همینه، باید بخوری!
بشین سر سفره غذاتو بخور!

در نگاه انسانی:
اجازه می‌دی کمد لباساتو مرتّب کنم؟
باید سبزی بخریم، چون نگرانتم نمی‌تونم تو خونه تنهات بذارم، لباس می‌پوشی بریم سبزی بخریم؟
می‌خوام سرتو بشورم، آماده هستی؟ ممکنه کف بریزه تو صورتت، این کاسه آب رو بگیر، اگر رفت تو چشمات فوری بشور!
[با آرامش] تو که عمداً این کار رو نکردی، کاری که آدم تو خواب بکنه به حسابش نوشته نمی‌شه، پس تقصیر تو نیست، هنوز ماهیچه‌های بدنت قوی نشدن. بیا عزیزم برو حموم!
این غذا رو دوست نداری؟ نمی‌دونستم، حالا که دیگه چاره‌ای نیست، اگه تونستی کم‌کم همین غذا رو بخور، اگه نمی‌تونی نون پنیر هست!
ناهار آماده‌ست، اگه دوست نداری سرد بشه الآن بیا، گرم خوشمزه‌تره.

خلاصه مطلب؛
چطور با خواهر خود صحبت می‌کند
با برادر خود
با مادر و پدر خود
با همکار خود
با همسایه
بچه همان است
او اگر چه عضو کوچکی از خانواده است
اما
مثل همه آدم‌های دیگر
او هم یک «انسان» است
روحی دارد که مستقل از روح ماست
از روح همه انسان‌های دیگر
حتی اگر جسم او از بدن مادر خارج شده باشد

این اولین اصلی‌ست که باید در مواجهه با کودکان پذیرفت!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3      

چهارشنبه 103 آذر 14

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
اصول تربیت فرزند - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X