سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

دوستی جاهلان، دگرگون شونده و زودْ گسلنده است . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 14 + چهارشنبه 97 اسفند 15 - 5:0 صبح

ارزش سهام که وابسته به ارزش سرمایه بود
اصلاً سهام که چیزی جز سرمایه نبود
مگر سرمایه شرکت افزایش یافته؟
نه
آیا تورّم سبب گران‌تر شدن سرمایه شده؟
نه
این رشد از تورّم خیلی سریع‌تر است
پس این رشد مربوط به چیست؟!
مربوط به بازار آزاد است
دست نامرئی آدام اسمیت این‌جا هم فلج است
نمی‌تواند به درستی کار کند
او می‌گفت می‌کند
ولی می‌بینیم کند است
اگر بکند هم، دیر!

سهام از سرمایه منفک شده
مستقل شده یعنی
این بزرگ‌ترین دزدی بورس است
فریب آن
درست مثل بانک
برای همین بود که ابتدا بانک را توضیح دادم
اسکناس قرار بود نمادی از طلا و نقره باشد
طلا و نقره یعنی سر جای خودش باشد
اسکناس به جای آن راه برود
بعد مستقل شد
اسکناس
ارزشی مستقل یافت
شد وسیله بازی در بانک

بورس هم همین
سهامی که قرار بود نمادی از سرمایه باشد
حالا مستقل از سرمایه
وسیله بازی سرمایه‌داری قرار گرفته
اما
سرمایه‌دار چطور از سهام بازی می‌گیرد؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 13 + دوشنبه 97 اسفند 13 - 5:0 صبح

بورس این شده
سرمایه‌داران اصلی سهام
کسانی که پول هنگفتی برای معامله می‌آورند
سبد سهام تشکیل می‌دهند و بازار را دست می‌گیرند
آن‌ها تصمیم می‌گیرند که امروز
با سهام کدام شرکت بازی کنند
تا به روش داروغه ناتینگهام
سهام مردم سطح پایین را بالا بکشند
مال خود کنند یعنی
عجب!
این‌جا هم سیستم پونزی سر و کله‌اش پیدا می‌شود
کسی که بیشتر دارد
مال ِ کسانی که کمتر دارند را بالا می‌‌کشد
اما چون تعداد آن افراد زیاد است
اگر از هر کدام مقدار کمی بدزدد
برای خودش خیلی خواهد شد
آن افراد هم ضرر خیلی معتنی‌بهی نکرده‌اند



چطور؟!
منحنی افزایش و کاهش قیمت سهام را بنگرید
وقتی روی ضلع صعودی می‌رود
وقتی شیب منحنی مثبت است
قیمت در حال افزایش
چون یک موج‌ساز دارد می‌خرد
همان سرمایه‌داری که می‌خواهد سکه‌اش را بکوبد
تا تمام سکه‌های فقیر را بگیرد
او روی شیب صعودی می‌خرد
اوایل شیب یعنی
نسل دومی‌ها
طبقه پایین‌تری‌ها
هول می‌شوند و خرید را شروع می‌کنند
زیرا آن‌ها هم سیستم بورس را شناخته‌اند
اگر چه قادر نیستند یک موج بسازند
ولی موج‌سواری را فرا گرفته‌اند
آن‌ها که خرید را آغاز می‌کنند
شیب منحنی افزایش می‌یابد
سریع‌تر قیمت را بالا می‌برد
ارزش سهام را
کدام سهام؟!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 12 + شنبه 97 اسفند 11 - 5:0 صبح

خب اگر این باشد
پس این همه بلوا در بورس برای چیست؟
همه سهام‌ها با هم بالا می‌روند
متناسب با تورّم
یعنی دقیقاً همان نرخ تورّم است دیگر
سهام همه شرکت‌ها
همه کارخانه‌ها

البته استثناء هست
یکی ورشکست می‌شود
به خاطر مدیریت غلط
دیگری پیشرفت می‌کند
تولید خود را افزایش می‌دهد
به دلیل مدیریت بهتر
مگر چند تا این‌طورند؟!
مگر چقدر از این اتفاق‌ها در سال می‌افتد؟!
پس چرا بورس این‌قدر تلاطم دارد
هر روز
هر ساعت اصلاً
گاهی به ثانیه و صدم ثانیه هم می‌رسد
نرخ‌های روی تابلوی اصلی بورس
تغییراتشان!

این هم بازی‌ست
یک بازی سرمایه‌داری دیگر
روشی دیگر که سرمایه‌داری ساخته است
پس از این‌که از ساخت بانک راضی شد
و حال ِ آن را برد!

یادتان هست کودک بودیم
بچه‌های محل آدامس فوتبالی می‌خریدند
عکس آن را جمع می‌کردند
می‌گفتند اگر همه شماره‌ها را داشته باشی
یک توپ فوتبال واقعی جایزه می‌دهند
بعد با هم بازی می‌کردند
یک پدیده جدیدی حادث شد
یک عکس او می‌گذارد
یک عکس دیگری
با کف دست می‌زدند روی عکس‌ها
عکس‌هایی که به پشت روی زمین بودند
در کوچه
اگر هر دو بر می‌گشت
مال او می‌شد
برنده بر عکس‌هایش می‌افزود
در هر بازی!

مثالی دیگر
داروغه در کارتون رابین هود
می‌خواهد سکه‌های فقیری را بدزدد
سکه به دست پیش می‌آید
اما
سکه‌اش را به قدری محکم می‌کوبد
که ته لیوان فلزی را مرتعش ساخته
همه سکه‌های درون لیوان بالا می‌آیند
همراه با همان یک سکه خودش
حالا مالک همه‌شان شده است
روی هوا می‌قاپد و می‌رود

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 11 + پنج شنبه 97 اسفند 9 - 5:0 صبح

چرا از بحث بورس دور شدم؟
که در این‌جا دوباره نزدیک شوم
بورس دیگر پول نیست
بازار سهام است
سهام، واقعی هستند دیگر
پس ثروت‌داران را جلب می‌کند
جایی که می‌توانند مطمئن باشند پول فریب‌شان نمی‌دهد
و دچار تورّم نمی‌گردند

این نگاه اولیه است
ولی این بازار هم
دچار آسیب شد
عرض می‌کنم چطور

کارخانه یک ملک بزرگ دارد
به ارزش 100 میلیون مثلاً
کلّی دستگاه برای تولید
آن هم به ارزش 100 میلیون
مقداری هم سرمایه نقدی
که مواد اولیه می‌خرد و تولید که می‌کند
همیشه این سرمایه نقدی را ثابت نگه می‌دارد
فرض 10 میلیون
پس این کارخانه روی هم 210 میلیون سرمایه دارد
امروز سهامی عام می‌شود
می‌آید روی تابلوی بورس
تبدیل می‌کنند به سهم‌های هزار تومانی فرض
دویست و ده هزار سهم می‌دهد
من هزار سهم می‌خرم
یک میلیون تومان هم پول می‌دهم

یک ماه می‌گذرد
کارخانه ده میلیون فروش داشته
نه میلیون آن هزینه است
دستمزد کارگر
استهلاک دستگاه‌ها
آب و برق و گاز و مواد اولیه هم
یک میلیون سود خالص
تقسیم می‌شود بین دویست و ده هزار سهم
تقریباً هر سهم پنج تومان سود داشته
و من چقدر؟
پنج هزار تومان
چون هزار سهم دارم
خب تا این‌جا منطقی‌ست

قیمت ملک هم بالا رفته
و قیمت دستگاه‌ها
به خاطر تورّمی که بانک‌ها با تولید پول ایجاد کرده‌اند
ارزش ملک دو برابر شده
دستگاه‌ها هم
پس سرمایه کارخانه امروز 410 میلیون شده است
و ارزش هر سهم
رسیده به 1900 تومان
و من چون هزار سهم داشتم
دارایی من امروز 900 هزار تومان رشد کرده
یک میلیون آورده داشتم
حالا مالک یک میلیون و نهصد هزار تومان شده‌ام
چرا؟!

چون ارزش سهام بالا رفته؟
یا چون ارزش پول پایین آمده؟
طبیعی‌ست
وقتی بانک‌ها هر روز بدهی‌ها را نقد فرض می‌کنند
و دوباره وام می‌دهندشان
پول هر روز ضعیف‌تر می‌شود
سهام که تغییری نکرده
سرمایه افزایش نیافته
واحد پول تغییر کرده
دیروز سانتی‌مترها این‌قدری بودند
هر سانتی‌متر این‌قدر
حالا کوچک شده
سانتی‌متر آب رفته
چوبی که ده سانتی‌متر بود دیروز
امروز نوزده سانتی‌متر حساب می‌شود
آیا چوب درازتر شده؟
خیر
واحد ارزش‌گذاری چوب تغییر کرده
همین
به همین سادگی!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 10 + سه شنبه 97 اسفند 7 - 5:0 صبح

اما
جالب قضیه
این خبر است
نسبت موثر سپرده قانونی معادل 2.1 درصد است 
این دیگر شاهکار است
بانک مرکزی هم سندبازی کرده
سپرده قانونی‌ای که نباید زیر 10 درصد باشد را
تا 2 پایین آورده
افسار بانک‌ها را شل کرده
تا هر چه که می‌خواهند بیشتر پول بسازند
آدام اسمیت می‌گفت دو برابر
حالا چند صد برابر
مدام کپی می‌شود
کپی از روی کپی
باز هم کپی
از چه؟
از سکه‌ای که کار ِ انباشته شده بود
حالا دیگر کاری انجام نشده
یعنی تولیدی نبوده
ولی پول آن هست
پولی که از تولید به دست نیامده
این یعنی چه؟!
یعنی صدها برابر فشار به بازار
در سمت تقاضا
نقدینگی سر به فلک می‌گذارد
تورّم بیچاره می‌کند

نتیجه این پول‌سازی واضح است
پول هر روز کاهش ارزش پیدا می‌کند
به صورت قهری
در آمریکا هم همین بوده
در ایران هم
اما کالا
ارزش خود را حفظ می‌کند
زیرا تولید پشت آن است
هر کالا، انباشته‌ای از کار است
پس ارزش واقعی دارد

ثروتمندان جامعه این‌ها هستند
کسانی که پول را بدل به کالا می‌کنند
تا از دست نرود
کسی که ملک دارد
زمین دارد
ماشین دارد
انباری پر از مواد غذایی مثلاً
هر چه که پول نباشد
زیرا بانک‌ها فقط می‌توانند پول را باد کنند
تولید حبابی
کالا را که نمی‌توانند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 9 + یکشنبه 97 اسفند 5 - 5:0 صبح

این چرخه پایان ندارد
ته یعنی
چون این بار به تاجر سه
هزار و سیصد تومان سند طلبم از تاجر دو را نشان می‌دهم
و نتیجه
به او وام می‌دهم و او باید هزار و چهارصد تومان پس بیاورد!

شوخی می‌کنم؟!
یعنی خیال می‌کنید الکی‌ست؟!
این عین واقعیت است
بروید و ببینید
مطالعه کنید
درست همین کاری‌ست که بانک‌ها هر روز در حال انجام‌اند
بدهی‌ها را نقد حساب می‌کنند
در حقیقت از آینده می‌خورند
پولی که قرار است روزی بگیرند را
امروز وام می‌دهند
این یک سیستم سراسر پونزی‌ست
سیستمی که - مثلاً - می‌گویند از نظر قانونی ممنوع و خلاف است!

البته بانک مرکزی ابزاری برای کنترل دارد
نرخ سپرده قانونی
برای این‌که بانک ناگهان ورشکست نشود
وقتی دو سه نفر آمدند پول خود را پس بگیرند
قانون ما اجازه نمی‌دهد که زیر ده درصد بیاید
اگر چه بانک مرکزی از مجلس خواست که این کار را بکند
ولی مجلس نپذیرفت
ده درصد ماند
یعنی چه؟
یعنی وقتی من هزار تومان از مشتری گرفتم
فقط حق دارم 90 درصد آن را وام بدهم
به تاجر یک
نهصد تومان
البته که تاجر یک هم باید مثلاً نهصد و پنجاه تومان به من برگرداند
خب این شد طلب
این را نقد می‌کنم
حالا به تاجر دو می‌خواهم وام بدهم
از نهصد و پنجاه تومان
ده درصد را کنار می‌گذارم
پولی که در کار نیست
ده درصد فرضی را
از سند بدهی او
می‌ماند 90 درصد
یعنی 855 تومان
این را به تاجر دوم وام می‌دهم
وقتی قرار شد که او نهصد تومان مثلاً به من پس بدهد
باز هم ده درصد کم می‌کنم
810 تومان
این را هم به تاجر بعدی وام می‌دهم
هی کمتر می‌شود
یک روش برای کنترل بانک‌ها
تا نتوانند بی‌نهایت پول خلق کنند
میرا باشد
در هر وام کم‌تر شود

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 8 + جمعه 97 اسفند 3 - 5:0 صبح

باز هم خیلی ساده
طلب‌های‌شان را تبدیل به سرمایه کردند
جدی؟!
آری
مگر می‌شود؟!
کردند و شد
امروز در تمام بانک‌های دنیا
بدهی‌های مردم به بانک
یا بدهی دولت به بانک
جزء سرمایه‌های بانک محسوب می‌شود
یعنی پولی که بانک دارد
همین الآن
در اختیارش!
آن را می‌تواند وام دهد و سود بگیرد
درست مثل سایر سرمایه‌هایی که واقعاً در اختیار دارد

توضیح بیشتر:
هزار تومان پول جمع کرده‌ام
از مردم
کسانی که به من پول سپرده‌اند
تا ماه بعد بیایند و هزار و صد تومان بگیرند مثلاً
پول را می‌دهم به یک تاجر
یا تولیدکننده
هزار تومان می‌دهم به او
که برود و کار کند
ماه بعد هزار و دویست تومان به من بدهد
پس من یک سند دارم
که طلب‌کارم
از کی؟
از آن تاجر
چقدر؟
هزار و دویست تومان
من همین امروز طلبکار هستم
این طلب را فرض می‌کنم پول نقد است
مگر پول نقد چیزی جز یک برگه کاغذ بدهی نبود؟
که نشان می‌داد من به مردم بدهکارم
همان اسکناس دیگر
اسکناس یک برگه بدهی‌ست
حالا یک کاغذ بدهی هم من در اختیار دارم
که می‌گوید از آن تاجر طلبکار هستم
خب این را هم می‌توانم وام بدهم
به یک تاجر دیگر
تاجر شماره دو
حالا تاجر شماره دو از من هزار و دویست تومان قرض می‌گیرد
من هم سند طلبکاری‌ام را نشان می‌دهم
و او باید هزار و سیصد تومان ماه بعد برایم پس بیاورد
در مقابل پولی که از من قرض گرفته است
نپرسید کدام پول
من هزار و دویست طلب داشتم دیگر
این سند خودش می‌شود پول
حالا من ماه بعد باید صد تومان به مشتری یک پس بدهم
به عنوان سود
در حالی‌که قرار است صد تومان از تاجر یک سود بگیرم
و دویست تومان از تاجر دو
تازه سرمایه‌ام هم که قبلاً هزار تومان بود
هم‌اکنون شده دو هزار تومان

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 7 + چهارشنبه 97 اسفند 1 - 5:0 صبح

وقتی که دیگر اسکناس‌ها بدون پشتوانه هستند و عملاً قلاّبی
پل‌هایی که آدام اسمیت می‌‌خواست بالای زمین کشاورزی بزند
تا بشود روی زمین بیشتری کشاورزی کرد
حالا پل‌ها هستند
ولی زمینی دیگر نیست
کجا کشاورزی کنیم؟!

حالا همه این‌ها مربوط به دو برابر شدن پول بود
نظریه آدام اسمیت
هر سکه یک کپی پیدا می‌کرد
سکه آزاد می‌شد و مستقل به کار می‌افتاد
کپی اما
می‌ماند و به جای سکه کار می‌کرد
ولی این پایان راه نبود
بانک با این معادله زمین خورد
چطور؟!

من بانک‌دار
قرار بود پول مردم را بگیرم و اسکناس بدهم
گرفتم و دادم
نتیجه این کارم تورّم شد
بی‌ارزش شدن پول
ولی من که سرمایه‌ای جز همین پول ندارم
سکه‌ها را که دادم رفت
باقی نمانده
هر چه مانده بدهی‌ست
بدهی من به این مشتری
و طلبی که از آن مشتری دارم
حالا سود مرا که می‌دهد؟
بدهکار اگر چه به من سود می‌دهد
اما این سود با نرخ تورّم خنثی می‌شود
چون قیمت‌ها افزایش یافته
من که نمی‌توانم سود را باز هم افزایش دهم
مشتری قبول نمی‌کند
رقبا هم هستند
با سود کمتر وام می‌دهند

بانک‌دارها این‌جا بود که «آینده‌خور» شدند
این‌که از آینده بخورند
آینده‌ای که هنوز نیامده
اما می‌شود امروز از آن خورد
چگونه؟!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 6 + دوشنبه 97 بهمن 29 - 5:0 صبح

حالا به بازار آزاد باز گردیم
نظریه آدام اسمیت
عرضه تغییری نکرده
چون به اندازه یک سکه تولید صورت گرفته
ولی تقاضا
به اندازه دو سکه شده
زیرا هم سکه دارد فشار بر بازار تقاضا می‌آورد
و هم کپی آن
اسکناس
چقدر ساده
یعنی آدام اسمیت مطلبی به این سادگی را نفهمید؟!

خب چه می‌شود
تقاضا دو برابر ِ تولید شده
ما خیال می‌کنیم ثروتمند شده‌ایم
چون دو برابر گذشته قدرت خرید داریم
شخص من و شما نه
کشورمان
برآیند جامعه منظور است
ولی این دو برابر تقاضا
از یک سهم در تولید ناشی شده
بنابراین
کشور تبدیل می‌شود به خریدار
چون توان خرید محصولی را دارد که تولید نشده
حالا دو راه بیشتر پیش روی ما نیست
یا باید بپذیریم که قیمت‌ها دو برابر شود
اگر عرضه را افزایش ندهیم
یا جنس از خارج وارد کنیم
تا تعادل عرضه و تقاضا را حفظ کنیم
تا قیمت افزایش نیابد
اما
در مقابل باید چه چیز صادر کنیم؟
چه چیز در مقابل این واردات خارج می‌شود؟!
طلا
درست است؟
همان سکه‌هایی که مال ما بود
بانک داد به تاجر
او داد تا جنس بگیرد
حالا کالا وارد شده
ولی طلا خارج شده
این روند تا کجا می‌تواند ادامه بیابد؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 5 + شنبه 97 بهمن 27 - 5:0 صبح

اسمیت اشتباه کرد
و آثار وحشتناک آن را امروز می‌بینیم
اسمیت نفهمید که وقتی سکه را کپی می‌کنیم
ارزش آن که دو برابر نمی‌شود
ولی
با ارزشی دو برابر وارد بازار می‌گردد
یعنی تقاضا را دو برابر می‌کند
این کجایش افزایش ثروت است
این افزایش نامتناسب تقاضاست
این همان تورّم است
همان نقدیندگی‌ست
همان دروغی‌ست که نظام سرمایه‌داری به ما گفت است
کاپیتالیزم

مارکس این چالش را خوب فهمید
تحلیل درستی کرد
او پا را فراتر گذاشت
ارزش سکه را هم توصیف کرد
خود آن فلزی که سکه می‌شود
برای استخراج نیاز به کار دارد
کاری که میزان آن مشخص و معیّن است
و ما آن را درک می‌کنیم
پس سکه
طلا یا نقره یا مس
کار انباشته است
کاری که برای استخراج آن فلز انجام پذیرفته
و معمولاً انجام می‌پذیرد
اما اسکناس
اسکناسی که معادل آن قرار داده می‌شود
با کاری کمتر به دست آمده
تولید شده یعنی
و ثروت
ثروت یک کشور
به میزان سکه یا اسکناسی که در اختیار دارد نیست
به قدرت خرید آن نیست
بلکه به تولید است
به میزان محصولی که پدید آورده است

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<      1   2   3   4   5      >

چهارشنبه 103 آذر 28

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
هویّت ِ بورس - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X