سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار چه کم است کسى که خود را همانند مردمى کند و از جمله آنان نشود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
توهّم امضای دیجیتال! + چهارشنبه 91 دی 13 - 9:15 صبح

پست پیشتاز
باید هنگام تحویل مرسوله
مثل همیشه امضاء می‌کردم دفتر نامه‌رسان را
اما او دفتر همراه نداشت

یک دستگاه کوچک شبیه موبایل جلو آورد
قلمی چوبی به دستم داد
شبیه مداد
بدون نوک گرافیتی
- کجا را امضاء کنم؟
وسط نمایشگر دستگاه یک مستطیل ترسیم شده
گفت: اینجا!
و من امضاء کردم
و چه بد هم درآمد!
مگر روی سطح لغزنده LCD هم می‌شود امضاء کرد؟!
این امضاء چه اعتباری دارد؟!

رفتم در سایت اداره پست و امضای خود را دیدم
خنده‌ام گرفت! :)

تکنولوژی در این نقطه
«امضای دیجیتال» می‌طلبد
انگار تصوّر ما از امضای دیجیتال هم
مثل خیلی انگاره‌های دیگر از فن‌آوری
هنوز غلط و جاهلانه است!
آیا ما این را امضای دیجیتال می‌دانیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
طلاق ِ واجب یا مستحب + یکشنبه 91 آذر 19 - 6:52 صبح

مگر طلاق واجب و مستحب هم دارد؟!
البته که دارد
بسیاری گمان می‌کنند طلاق همیشه کراهت دارد و مبغوض پروردگار است
ولی گاهی همین طلاق
بله همین طلاق مستحب می‌شود یا واجب می‌گردد

چرا این بحث را مطرح می‌کنم؟!
نمی‌خواهم طلاق را ترویج کنم
که به اندازه کافی رواج پیدا کرده در این سال‌ها
می‌خواهم موارد لزومش را بدانند
مواردی که جامعه را در معرض گناه قرار می‌دهد
و بعضی افراد نادان یا مُغرض
به بهانه کراهت
طلاقی که می‌تواند مُنجی یک انسان باشد را بلوکه می‌کنند!

ببینید صاحب جواهر چه می‌گوید:
«النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفی‌ء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر می‌نماید:
1. طلاق واجب
2. طلاق مستحب
و 3. طلاق مکروه

واجبش معمولاً یقه ما را نمی‌گیرد
ولی طلاق مستحب خیلی گریبان‌گیر جامعه ماست
صاحب جواهر می‌گوید «مع الشقاق و عدم العفة» طلاق مستحب است
شقاق را خیلی خودمانی کنیم می‌شود همان متارکه و عدم عفت را هم که معنایش را همه می‌دانند
این‌جا مستحب است
مستحب یعنی محبوبیت دارد نزد مولا
که مرد زن خود را طلاق دهد

دلیل استحباب را مرحوم ملامحسن بیشتر باز می‌کند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)

اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونه‌ای که مرد می‌ترسد آن زن خیانت کند و بسترش را بیالاید، یخاف منها إفساد الفراش
این‌جاها طلاق مستحب است
یعنی محبوب مولا و مطلوب و مندوب، که می‌توان برای آن قصد قربت هم کرد!
معنای مستحب مگر غیر از این است؟!

خیلی دور رفتم؟
امروز مردم صاحب جواهر را نمی‌شناسند
داماد ملاصدرا، فیض کاشانی را کسی به خاطر ندارد
باشد
همه طلبه‌ها که مجبورند لمعه را بخوانند
از لمعه می‌گویم
کتابی که سال چهارم طلبگی تعلّم آن شروع می‌شود:
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ(محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)

متن از خود شهید اول است
ایشان طلاق را بر چهار حکم می‌داند:
1. طلاق حرام
2. طلاق مکروه
3. طلاق واجب
4. طلاق مستحب

اگر زن اخلاق خوش داشت، طلاق مکروه است
همان مبغوضی که در نظر همه ما هست
ولی همیشه همین یک حکم نیست
اگر جدایی و متارکه بود
یا ترس از افتادن زن به گناه، الخوف من الوقوع فی المعصیه
طلاق مستحب می‌شود

تصور فرمایید زن به قهر خانه پدر رفته
چند ماه گذشته است
هر چه پیغام و پسغام هم فرستاده‌ای قصد بازگشت ندارد
زن است
احتمال دارد نیازش او را به سمت خطا و گناه و معصیت سوق دهد
زن است و نیازهایی دارد
مرد هم البته ایضاً
ولی برای مرد مسیر حلال را خداوند باز گذاشته
برای زن اما به دلایلی متقن
که حفظ نسل و کیان خانواده از آن فهمیده می‌شود
هیچ راهی وجود ندارد
هیچ راهی
ابداً و مطلقاً
پس مرد ثواب دارد
مستحب است و کار نیکویی است
که زن را طلاق دهد و بیش از این در تنگنا و فشار نگه ندارد
تا زن هم به کار خود مشغول شود و از گناه مصون ماند

حتی اگر مرد مقصر در شقاق نباشد؟
برای متارکه و جدایی نگفته‌اند استحباب مشروط است به مقصر بودن مرد
اگر زن هم کوتاهی کرده
اگر زن اشتباه کرده و با مرد جنگیده
به هر دلیلی
اکنون که شقاق و متارکه حاصل شده و امید بازگشت از دست رفته
حتی اگر حق با مرد باشد و زن مقصّر
برای مرد مستحب است که زن را طلاق دهد!

این حدیث هم حُسن ختام:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ لَمْ یَطْلُبْ.» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، ج1، ص299)
امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) فرمود پنج گروه‌ند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ نخست مردی که خداوند طلاق را به دست او داده است و زنش او را آزار می‌دهد ...»
حالا بنشیند و مدام دعا کند که خدایا مرا از شرّ این زن برهان! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
پنج ماهی بحرین! + شنبه 91 مرداد 21 - 12:0 عصر

برایم سؤال بود
این جزیره کوچک
یک ذرّه زمین که بیشتر نیست
چرا این‌طور می‌کنند امرای نابه‌کار عربستان
یک‌هو همه متّفق شده‌اند که هیچ تغییری در حکومت آن حاصل نشود
ولو قتل عام بشود!

یک سر رفتم گوگل‌مپ
تنها بخش کوچکی در شمال آن مسکونی است
بقیه را که نگاه کنی
چیزی جز چند جاده نمی‌بینی
و زمین‌های بایری شبیه بیابان...
اما نه...
انگار آن پایین چیزی هست...
در ضلع جنوب شرقی بحرین
از فاصله دو کیلومتری نگاه می‌کنم:

بله، پنج ماهی و شش میگو دیده می‌شود!

در دوبی دیده بودم
جزایری که انسان می‌سازد
با ریختن شن و ماسه در دریا...
یک طرح کره زمین
و دو تا نخل بزرگ در دوبی
اما در بحرین
در کشوری این‌چنین کوچک
یک کیلومتر جلوتر...
اکنون فاصله‌ام تا سطح زمین یک کیلومتر است:

یک چیزهایی در جزیره‌های ساختگی پیداست
باز هم جلوتر می‌روم
فاصله‌ام صدمتر است الآن...
آ... نگاه کن...

شبیه یک دهکده است
شباهت زیادی به همین دهکده‌های ویلایی شمال دارد
خیابان و پارک و درخت و ...
انگار خانه‌هایی هم دارد
از نزدیک‌ترین فاصله‌ای که می‌توانم نگاه می‌کنم
بیست متر فاصله تا سطح زمین:

انگار هنوز خالی از سکنه است
هنوز بخش‌هایی در حال ساخت است
یک پل...
پل که چه عرض کنم
یک اتوبان بسیار طویل هم در غرب بحرین ساخته‌اند
بحرین را به عربستان متصل می‌کند
مستقیم و بدون هیچ واسطه

حالا بهتر  می‌فهمم حال و روز شاهان عرب را
در دفاع از حکومت جائر بحرین
می‌خواهند تغییر نکند
زیرا به نظر می‌رسد:
سلفی‌های عربستان تفریحات خفن‌شان را در جنوب بحرین انجام می‌دهند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
فردگرایی و تجرّد؛ آینده جامعه + شنبه 91 مرداد 14 - 2:57 عصر

تماس‌های زیادی با من گرفته می‌شود
در سال‌های اخیر
پیغام‌ها و پیامک‌ها
در موارد کثیری
دخترانی که پسران مؤمن برای ازدواج می‌جویند!

ابتدا تلاش می‌کردم،
در معرفی دوستان مجرّدی که می‌شناختم
البته
وقتی تماس تلفنی است
چگونه می‌توان اعتماد نمود
و چگونه می‌توان تناسبات را بررسی کرد
چگونه می‌توان معرفی درستی داشت
ولی
در هر صورت معرفی‌هایی صورت گرفت
اگر چه ثمره‌ای برای تماس‌گیرندگان حاصل نشد

چند وقت پیش امّا
تماسی از شهرستانی
دختری که چونان دیگران
پسری مؤمن برای ازدواج مطالبه کرد
و مرا به عنوان فردی معتمد
که معرّف باشم

در جواب ماندم این‌بار
سن دختر کم بود
فرد مناسبی نیافتم
و هر چه پاسخ سربالا می‌دادم
که در چنته ندارم
آن‌چه شما را شاید
دست بردار نبود که نبود!
تصمیم گرفتم از دوستی کارشناس سراغ بگیرم
راه حلی بپرسم و ببینم این جامعه را چه می‌شود
چرا این‌قدر تماس‌های دختران برای یافتن شوهر مناسب
پسری که مؤمن باشد و چشم و دل پاک
زیاد شده است
آن هم در این سال‌های اخیر

مشاور خانواده است
روانشناس
برای بهزیستی کار می‌کند
و چند مرکز و مؤسسه دیگر
آن‌قدر پاسخ به پرسش‌های دختران و پسران داده
در مقوله ازدواج
مثل یک انبار باروت می‌ماند
کافیست باء بسم‌الله را بگویی
اطلاعات بسیار زیادی را بر سرت می‌کوبد
بدون نفس کشیدن و یک‌سره
بخشی از دوران طلبگی را رفاقت داشتیم
بسیار نزدیک و همکار
رفاقت را بهانه ارتباط قرار دادم
تماس گرفتم و راهنمایی خواستم

«تمایل پسرها برای ازدواج به شدّت کاهش یافته
بحران ِ یافتن شوهر برای دختران است»
این جمله را گفت و هزار مطلب در حاشیه آن
بمبی بود که در سرم ترکید
حقایقی را از بررسی‌های خود بیان کرد
راز تلفن‌های زیادی
که او نیز در مراکز مشاوره‌ای که با آن‌ها همکاری داشت
هر روزه و هر ساعت پاسخ می‌داد
«شوهر پیدا نمی‌شود!»

باقی قضیه را خود در ذهنم ترسیم کردم
وقتی مقاله‌هایی را در اینترنت دیدم
و مصاحبه‌هایی
دخترانی که تجرّد اختیاری طلب می‌کردند

روزی که توقّع دختران بالا رفت
و زندگی بر مردان ِ زن‌دار دشوار گشت
و هزینه و مخارج دختران
سرسام‌آور شد
از هزار تجمّل و زیاده‌خواهی که بر فرهنگ زن‌داری چیرگی یافت
دادگاه‌ها که حق را به زن‌ها دادند
و کفه ترازو را به سمت آنان چرباندند
قوانینی بشری که خود را از قوانین الهی برتر پنداشتند
انسانی که گمان کرد صلاح جامعه را از خدایش بهتر می‌شناسد
از همان ایام
انتظار چنین روزی را می‌شد داشت
پسرها دارند عقب می‌کشند
پسرها راه‌های میان‌بری یافته‌اند
و اگر این روند ادامه پیدا کند
دختران جامعه ما که کوتاه نخواهند آمد
از حقوقی که تصوّر می‌کنند ازدواج برای آنان به ارمغان می‌آورد
بر سرسختی خود که باقی بمانند
که به نظر می‌رسد همه‌شان می‌مانند
به زودی گپ و شکافی بزرگ
آمار ازدواج را خواهد شکست
بین پسران و دختران

و در آن روز
تصوّر می‌کنم
با موجی از دختران و پسرانی مواجه خواهیم شد
که تجرّد را به جای تأهل برمی‌گزینند!
و این یک آسیب اجتماعی بزرگ به نظر می‌رسد، در انتظار ما...!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
هدف حوزه علمیه خواهران: مبلّغات عالمه، فاضله و البته باتقوا + پنج شنبه 91 تیر 15 - 11:34 صبح

مدتی پیش مطلبی از آقا دیدم
درباره اجتهاد زنان و فقاهت ایشان نظر داده بودند
مطلبی که در این پست قرار دادم همان‌وقت
امروز هم چشمم به این فرمایش روشن شد
خیلی صریح‌تر از مطلب قبلی
حیفم آمد نبینید!

«بنده اوایل هیچ اعتقادی به این حوزه خواهران نداشتم. حتی یادم هست یک وقت مرحوم قدوسی به مشهد آمده بودند و با بنده مشورت می‌کردند. من به نظرم آمد که حالا مثلاً چه می‌خواهید درست کنید؟! بنابراین حوزه خواهران خیلی برایم جا نیفتاد. امّا هر چه گذشته، اعتقادم این شده است که نه، حوزه خواهران اگر با شرایط خودش اداره بشود، بسیار چیز مفیدی خواهد بود و بنابراین بنده حوزه‌های خواهران را تأیید می‌کنم.
لیکن آن چیزی که مهم است و بنده از آن خائفم، این است که مبادا بیاییم همین برنامه درسی‌ای را که الآن برای طلاّب معمولی وجود دارد عیناً منتقل کنیم به خواهران. من برای این وجهی نمی‌بینم.
بله، اعتقاد بنده این است که ما حتماً فقیه زن و مجتهد زن لازم داریم و گمان من این است که دماء ثلاثه و امثال این‌ها را غیر از زن هیچ‌کس نمی‌تواند فتوا بدهد. همه فتواها به نظر من بدون آگاهی از موضوع است. ماها همین‌طور از بر فتوا می‌دهیم. زن محرم‌مان یک چیزی به ما می‌گوید، اگر اهلش باشیم و دنبال بکنیم، یک چیزی از موضوع می‌فهمیم، بعد ناگهان مسأله‌ای می‌آید،‌ می‌بینیم که یک جور دیگرش هم هست. لذاست که در دماء ثلاثه و امثال این چیزهای مخصوص زن‌ها، به نظر من اصلاً فقیه مرد نمی‌تواند موضوع را تشخیص بدهد، تا آن‌چه را که در روایات آمده، بتواند متعلق آن احکام و موضوع را بشناسد و فتوا بدهد. این حالا سلیقه بنده است. امّا به هر حال فقیه زن لازم است. لیکن نه این تعدادی که حالا شما دارید تربیت می‌کنید. این تعداد فقیه زن اصلاً لازم نیست. اگر در همه ایران ده‌نفر مجتهد زن در هر برهه‌ای داشته باشیم کافی است. اگر زیاد نباشد!
شما بایستی این‌ها را به عنوان مبلّغان پابه‌رکاب خوش‌روحیه‌ای تربیت کنید که در هر مجموعه زنانه و دخترانه بتوانند بروند و سخن نیک و عمیق و پرمغز بیان کنند. این‌ها لازم است یک قدری فلسفه بخوانند، لازم است حدیث بخوانند، لازم است با احکام آشنا بشوند، لازم است یک مقدار تاریخ بدانند، تفسیر باید بدانند. این چیزها را باید بدانند. یعنی در واقع باید مبلّغات درست بشوند. منتها مبلّغات عالمه و فاضله و البته باتقوا، این لازم است. اگر برنامه این‌جور نباشد، بنده تردید دارم که این برنامه بتواند کارآیی زیادی داشته باشد.» (15/7/1379)

مطلب مرتبط:
 عمق آزاداندیشی رهبر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
محدودیت؛ اساس تنازع + پنج شنبه 91 خرداد 11 - 5:0 عصر

چرا در یک جامعه
نحوه مصرف آدم‌ها باید متفاوت باشد
عدالت اقتصادی نباشد
و بعضی بیشتر و بعضی کم‌تر از رفاه برخوردار باشند
استاد حسینی(ره) ریشه این بی‌عدالتی را
در دنیاپرستی نظام اقتصاد سرمایه‌داری می‌داند
که «بهره‌‌مندی از رفاه مادّی» را
موضوع درگیری و نزاع انسان‌ها قرار داده است
و انگیزش‌های تحرّک اجتماعی را
بر اساس نیازهای مادّی تعریف می‌نماید.

مطلب زیر بخشی از صحبت ایشان در تیرماه 1375 است
ایشان «محرومیت» را
بر اساس «اصالت مصرف» این‌گونه تحلیل می‌فرماید:

باید دید بهره‏ورى از نیروى انسانى در چه سطوحى مى‏بایست مورد توجه قرار گیرد. گاهى انسان را به گونه‏اى تعریف مى‏کنند که او را هم مانند کالا دانسته و متغیّر اصلى نمى‏دانند؛ فرضاً مى‏گویند «شرایط» در تحریک انسان، اصلى است. وقتى در نظام اصالت مصرف، تحریک به رفاه نموده و تحریک به رفاه را وسیله  ایجاد انگیزش دانستند، طبعاً انسان در رتبه‌ای پایین‌تر از اشیاء مادى تعریف مى‏شود. مانند حیوانی که خوراک او را در جلوى او قرار داده و گرسنگى را وسیله راندن او کنند. در زمان قدیم چوپان‌ها علف در دست گرفته و بدین‌وسیله گوسفندان را به دنبال خود مى‏کشاندند. مى‏گویند انسان هم همین است. ولى ما مى‏گوییم شأن انسان در انقلاب اسلامى خیلى بالاتر از این است، شأن انسان شأن «ایثار» است.

ریشه بحث در این است که «همیشه نزاع به خاطر محدودیت است». تحلیل «محرومیت» در تاریخ به «محدودیت» باز مى‏گردد. اگر مقصد مردمى در طول تاریخ و به اشکال مختلف، بهره‏ورى مادى باشد، آنگاه حتماً محدودیت در محصولات اجتماعى آن‌ها وجود خواهد داشت. این محدودیت تنها به محدودیت منابع باز نمى‏گردد، بلکه به «ساختار تولید محصولات اجتماعى» نیز بر مى‏گردد؛ یعنى شما مى‏توانید چند نفر را بگمارید که گندم بکارند و چند نفر را هم به آرد کردن گندم بگمارید، چند نفر دیگر را هم به دنبال کشت چغندر و تبدیل آن به شکر فرستاده و چند نفر دیگر را هم به دنبال روغن بفرستید، تا در نهایت این آرد و شکر و روغن را با موادّ دیگرى از جمله چاشنى‏ها مخلوط نموده و به صورت‏هاى مختلف شیرینی تبدیل نمایید و آن‌را متنوّع کنید. اگر به یک جعبه شیرینى بنگرید، میزان زحمتى که براى بدست آمدن آن کشیده شده بسیار زیاد است. در حالى که اگر بخواهید به میزان وزن همان جعبه نان لواش تهیه کنید، آن زحمات را ندارد. فرم، طعم و عطر شیرینى را بالا می‌برید، تا خواص بویایى و چشایى و بینایى آن مرتباً متنوّع شود. ولى قطعاً این تنوّع‌ها بدون خدمات اجتماعى به نتیجه نمى‏رسد.

معنا ندارد یک هرم در نظام اجتماعی درست کنید که بالاى این هرم هرچه باشد، محدود نبوده و عین آن در قاعده هرم یافت شود! اگر شرایط تحریک لذّت ارتقاء یابد، حتماً از طریق محصولات اجتماعى صورت می‌پذیرد تا انگیزش و تحریک مادى را بهینه کند.

اساس محدودیت در «منابع» نیست، در «الگوى مصرف» و «الگوى توزیع ثروت» است. جایی که حق مى‌دانند یک قشر در حدّ بالاى هرم مصرف کند. مصرف را طبقاتى می‌نمایند و  محرومیت شروع مى‏شود. یک هرم وارونه در کنار این هرم طبقات اجتماعی درست مى‏کنند و مى‏گویند باید به پایین قاعده حداقل محصولات اختصاص داده شود و افراد اندکى که در بالای هرم هستند باید بالاترین ثروت را دارا باشند، کفـّار اینگونه عمل مى‏کنند تا بتوانند مردم را تحریص نمایند.

هر نظامى که در همه مراحل تکامل تاریخی خود، موضوع نزاع را به آخرت، که در آن محدودیّت نیست، برنگرداند، مجبور است تنازع درونى را بپذیرد. تنازع درونى هم هیچگاه موجب حصول محبّت و ایثار نخواهد شد.
(برگرفته از دوره بحث «اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها»، با تلخیص و ویرایش)

مخلص کلام این‌که: محرومیّت به دلیل متنوّع شدن مصرف است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 103 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
خطاهای فلسفی + یکشنبه 91 خرداد 7 - 10:0 صبح

کم نیستند
اشتباهاتی که آن‌قدر تکرار شده
برای شاگرد کلام استاد حجّت بوده
استاد بی‌دقتی کرده
شاگرد استاد شده
یقین داشته درست می‌گوید
یک نقل نادرست و کوله‌باری از خطا که نسل اندر نسل باقی مانده برای ما
یک نفر که امروز برود و مدرک اصلی را ببیند
چقدر نادرستی‌ها خودنمایی می‌کنند!

مثلاً:
سال‌ها می‌پنداشتیم که تقسیم شش‌گانه علوم (یا همان به عبارت قدیمی‌اش فلسفه)
از نگاه ارسطوست
یعنی تقسیم حکمت و فلسفه به نظری و عملی
و نظری به: الهیات، طبیعیات و ریاضیات
و عملی به: سیاست مُدُن، تدبیر منزل و اخلاق
هم مورد اتفاق افلاطون بوده و هم ارسطو

امروز اما وقتی جزوات این استاد را می‌خوانم
که خود رفته و منابع اصلی را تورّق کرده
چه بسیار خطا در باورهای ارثی خود می‌یابم!

گویا دانش را به جای این‌که اکتسابی و با مجاهده به دست آوریم
تحقیق کنیم و هر کلامی را در بوته آزمایش قرار دهیم
ارثی و ژنتیکی درون‌مان قرار داده‌اند، انگار حقنه کرده باشیم!
فکر نکرده‌ایم، حفظ کرده‌ایم...
کم‌کاری کرده‌ایم، تنبلی! :(


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
فلسفه سیگار + سه شنبه 91 اردیبهشت 26 - 7:49 عصر

بعد از ظهر بود و قدم می‌زدم
همین امروز...
شهر قم است دیگر
هوا که گرم می‌شود
کسی در آفتاب ِ بعد از ظهرها از خانه بیرون نمی‌آید که
مردم یا شب می‌آیند بیرون
یا صبح
که خنک‌تر باشد

عجله‌ای نداشتم و آهسته می‌رفتم
یک مغازه سیگارفروشی باز بود
کوچک بود و صندلی فروشنده بسیار نزدیک خیابان
رو کردم و پرسیدم: «سیگار خوب هم پیدا می‌شود؟!»
به گمانم پارادوکسی را پرسیده باشم

به سرعت جواب داد: «همه سیگارها خوبند!»
و درس را شروع کرد
این‌که می‌گویم درس
که تا به حال سیگارفروش فیلسوف ندیده بودم
شوخی نمی‌کنم
حقیقتاً قدّ یک فیلسوف ِ اخلاق نظریه‌پردازی می‌کرد!*

از این‌جا شروع کرد که: «همه سیگارها خوب هستند»
«خوبی و بدی نسبی است
سیگار چیزی است که از کارگران و اقشار ضعیف جامعه
تا اندیشمندان و بزرگان گرفتار آنند»

سپس نام چند تن از بزرگان را برد
و نام چند دانشمندی که می‌شناختم
و بعد فصلی مشبَع در خواص سیگار گفت
در خواص که وارد شد
آن‌چنان با اصطلاحات علم طب و پزشکی سخن می‌گفت
که گویی دکتری باشد حاذق
که به عشق هدایت بنی‌بشر
و راهنمایی آنان برای مبادرت به استعمال دخانیات
راه خود کج نموده و دکه سیگارفروشی زده است
خاصیت اپیدرم پوست
تا اتساع رگ‌های بدن
حتی آثار فوق‌العاده‌ای که سیگار برای بانوان در درمان گُرگرفتگی دارد!
چیزهایی که تا به حال حتی به گوشم نخورده بود!

وقتی این مطالب را می‌گفت
تمام ریزه‌کاری‌های علمی‌اش را توضیح می‌داد
از اساس، دلیل بروز هر بیماری را می‌گفت
و این‌که چگونه نیکوتین در درمان آن اثر می‌گذارد!

نمی‌دانستم بخندم یا ...

از ترور سیگار در جامعه سخن گفت
که وقتی پرسیدم: «با بوی بد ِ آن چه باید کرد؟»
گفت: «بوی خوبی دارد، چون در تبلیغاتی که کرده‌اند سیگار را ترور نموده‌اند، بد حس می‌کنید»
و وارد بحث «بوشناسی» شد!

بحث را برد تا بوی موادّی مانند تینر و وایتکس
و تفاوت مردان و زنان را در علاقه‌مندی به بوی این مواد شیمیایی برشمرد
و پس از بیان اختلاف‌های جنسیتی
که سبب موضع‌گیری‌ متفاوت مردان و زنان نسبت به بوی این مواد شده است
شاهد مثال را برگرداند به سیگار
و از آسیب تبلیغ‌هایی که علیه آن می‌شود سخن گفت
یعنی از تأثیر اعتبارات اجتماعی بر ادراکات حسّی هم خبر داشت!

البته در نهایت هم اصرار که باید جانب اعتدال را نگهداشت
همچون طبیبی که نسخه برای بیمار می‌پیچد
دقیقاً اوقاتی که باید به سراغ سیگار رفت را توضیح داد
و تأثیری که می‌تواند در بالابردن راندمان و بهره‌وری بدن داشته باشد
و آثار آن بر روی حنجره اگر زیاده‌روی شود
و ریه‌ها
به مضرّات هم در صورت زیاده‌روی اشاره نمود
کاملاً جدّی و نیکو حرف می‌زد

و من همچنان متحیّر
سخنی نمی‌توانستم گفت
پرسیدم: «این دانش‌ها را از دانشگاهی کسب کرده‌اید؟
آیا استاد دیده‌اید؟
این فلسفه را از کجا فرا گرفته‌اید؟
بچه قم هستید؟
طلبگی نخوانده‌اید؟»
ذهنی پر از سؤال داشتم
که بی‌محابا تیر خلاص را زد و گفت:
«من دنیا را از زاویه همین در ِ مغازه خود می‌بینم
علم همین‌جاست
دانش کف خیابان است
نگاه من به واقعیت از همین منظره است که سال‌هاست از آن به جهان می‌نگرم»**
برگشتم و به خیابان نگاه کردم
از داخل مغازه
فقط چند متر از خیابان دیده می‌شد!

* نگفتم قدّ یک فیلسوف اطلاعات داشت که دروغ نگفته باشم
ولی قدّ یک فیلسوف می‌توانست با مبادی تصوّری و تصدیقی
ایده‌پردازی نماید و نتایج شگفت بگیرد و مخاطب را مات کند!

** او حتی معرفت‌شناسی هم می‌دانست
این‌که تأثیر زاویه نگاه در شناخت انسان چقدر است!

---------------
به یاد سقراط افتادم و افلاطون
و زمانی که سوفسطاییان در کنار خیابان‌ها
کلاس درس برگزار می‌کردند
و پرسیدم: «کلاس فلسفه شما هر روز برقرار است؟»
به سرعت پاسخ داد: «من هر روز این‌جا هستم!»
شاید همّت کنم و یک دور فلسفه‌های مضاف را نزد ایشان درس بگیرم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
جریان شناسی مصلحان علم ِ مدرن + پنج شنبه 91 اردیبهشت 7 - 6:6 عصر

چندی پیش
در یکی از نهادها
پیرامون پژوهشی گفتگو می‌کردیم
استادی برخاست و ماژیک را برداشت
دکتر جامعه‌شناس*
نظریه خود را بر تخته سفید این‌گونه ترسیم کرد:

نه این‌که کاملاً با ایشان هم‌رأی باشم
ولی
همین‌که همه جریان‌های مدّعی را کنار هم چیده
و نظم داده
همین ارزشمند است
حتی اگر خطایی در آن باشد
ایده‌ای است که ذهن را می‌گشاید
و فضای نقد و انتقاد را
که دیگران نیز نگرش خود را ترسیم نمایند
با حک و اصلاح این نگاره!

دو نمودار ذیل را نیز ضمیمه نمود:

توضیح نمی‌دهم
اگر چه ایشان توضیح مبسوطی فرمودند.
برداشت را آزاد می‌گذارم بر عهده مخاطبین و خوانندگان :)

* نام نبردم زیرا اجازه از ایشان نگرفته‌ام، شاید راضی نباشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نعمت ِ محرومیّت - تنوّع نان - شکیات نماز - مسیر اتوبوس پردیسان - برنامه درسی ملّی - 
الرجال قوّامون؟! + یکشنبه 91 فروردین 6 - 6:59 صبح

در حال فکر کردن روی موضوع خانواده
چند ایده اینفوگرافی به نظرم آمد
کنارم کاغذ
سریع ترسیم کردم
و بعدتر اسکن
ببخشید اگر طراحی‌ام ایده‌آل نیست
هدف بیان مضمون و محتوا بوده!
[نسخه بزرگ از تصویر]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4   5      >

دوشنبه 102 فروردین 7

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم مباحثه سید احمد سید مرتضی اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت فیلم فاصله طبقاتی خواص ساخت انشا دشمن خیاطی خودم جوجه کتاب نهج‌البلاغه تاریخ ورزش فارسی طلاق
آشنایی
نوشته‌ها 1 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 43
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 117
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا Xانتخاب نام فرزند بر اساس ابجد