• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : فرآيند دادرسي تمكين
  • نظرات : 26 خصوصي ، 120 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + باران 

    عرض سلام و ادب خدمت شما

    بنده خانمي هستم 28 ساله که در سال 90 ازدواج و اکنون با بخشش مهريه و نفقه به شوهرم به صورت ثبتي درخواست طلاق توافقي داده ايم و جهيزيه ام در منزل مشترک و من الان در منزل پدرم هستم و در منزل توسط شوهرم قفل شده و جهيزيه بنده در منزل مشترکمان مي باشد به نطر شما عوض کردن قفل منزل از طرف شوهر به گه دلايلي مي تواند باشد؟

    پاسخ

    احتمالاً نگران هستند كه همراه با جهيزيه خود، اموال ايشان را خارج نكنيد. راه حقوقي آن اين است كه دادخواست استرداد جهيزيه بدهيد و نامه اجراييه را گرفته به كلانتري مراجعه كنيد و سپس در حضور ايشان به منزل‌شان برويد و جهيزيه را تحويل بگيريد.
    + سودا حسيني 

    با سلام و عرض ادب حکم قفل منزل توسط شوهر بعد از درخواست طلاق توافقي چيست
    پاسخ

    سلام. بنده تا به حال با چنين مسأله‌اي رو به رو نشدم و از قوانين آن مطلع نيستم. بايد با يك وكيل مشورت فرماييد.
    + بهاره 
    ادامه......
    بعد 6 روز به همراه پدرم به خانه خودمان رفتم تا چند تيکه وسايل از خانه بردارم و پدرم هم با شوهرم صحبت کند اما با در بسته که از پشت قفل زده بودند و يک چسبي که روي کليد زده بودند تا نتوانم در را باز کنم مواجه شديم. به موبايل شوهرم زنگ زدم جواب نداد به خانه پدرشوهرم زنگ زدم جواب نداد.
    بعد آن روز برايم احضارنامه فرستاده است. با بيان اينکه چون من نميتوانم باردار شوم او ميخواهد زن دوم اختيار کند.
    در صورتي که شوهرم هم مشکل نازايي دارد مشکل نازايي ما دو طرفه است.
    1) واقعا نميدانم اين احضارنامه براي چيست؟
    2) چرا بدون اينکه کسي را دنبال من براي بازگرداندنم بفرستند و يا خودشان تماس گيرند اين احضارنامه را فرستاده اند؟
    گره اي که با دست مي شود باز کرد چرا به دندان کشيد؟؟؟؟؟؟؟
    من بعد اينکه ديدم همه مدارک مرا به خانه پدرش برده فهميدم که يک نقشه اي دارد اما شوهرم انکار ميکرد و بهانه مي آورد و گفت حاضر است تعهد دهد که قصد ازدواج ندارد
    3)الان بايد در جواب احضارنامه چه بنويسم؟
    4) آيا او مي تواند اجازه ازدواج دوم را از دادگاه بگيرد؟
    5)يعني او قصد طلاق دادن مرا دارد؟
    نميدانم در تهران چه گذشته که ميگويد با تهران رفتنم چشم هايم باط شد.
    ناگفته نماند که خانواده شوهرم خيلي در زندگي ما دخالت ميکنند و اين گونه رفتارهارا آنها به شوهرم ياد دادهاند که برود و احضارنامه برايم بفرستد
    عاجزانه خواهش ميکنم هرچه زودتر جوابم و بدين
    ممنون از سايت خوبتان
    پاسخ

    ...ممكن است تا گام در مسير حقوقي برداريد، ايشان تلاش كنند راهي براي حل مشكل بيابند، اگر اين‌طور شد، كار را به مسير مشاوره خانواده بازگردانيد و با لغو فعاليت‌هاي دادگاه، با جلسات مشاوره سعي نماييد مشكل حل شود. اگر صبر و حوصله باشد، هميشه امكان حل و فصل مشكلات وجود دارد. فراموش نكنيد بيشترين درصد طلاق‌ها در كشور مربوط به پنج سال نخست ازدواج است. شايد معناي آن اين باشد كه اگر بتوانيد دو سال ديگر اين زندگي را حفظ نماييد، با صبر و شكيبايي و اعتمادسازي، بسياري از بي‌اعتمادي‌ها زايل شده و زندگي به روالي با ثبات خواهد انجاميد. در هر صورت، با ازدواج، دو خانواده با هم وصلت مي‌كنند كه هنوز به هم اعتماد كامل ندارند و رفتارهاي يكديگر را گاهي حمل بر نادرستي و حيله‌گري مي‌كنند و تلاش دارند عكس‌العمل حيله‌گرانه بروز دهند. اما با گذشت زمان و شناخت بيشتر خانواده‌ها اين سوءتفاهمات بسيار كمتر مي‌گردد. موفق باشيد.
    + بهاره 
    سلام
    ما3 سال هست که عروسي کرده ايم و در خانه خودمان هستيم.
    در اين مدت هيچ مشکلي باهم نداشتيم. اما در اين يک ماه اخير با اصرار شوهرم راضي به عوض کردن اتومبيل خودمان شدم. در پي اين موضوع چون من راضي به اين کار نبودم بعد اينکه صداي شوهرم بلند شد پدرشوهرم به خانه ما آمد اما به خواست شوهرم در را باز نکرديم که ايشان زنگ در خانه برادرشوهرم را زدند و به خانه ما آمدند. مجبور شدم در را باز کنم و وقتي در را باز کردم پدرشوهرم به من پريد و هرچي از دهنش درمي آمد گفت. گفت که پول پسرمه ميخواد ماشينش و عوض کنه و به تو هم ربطي ندارد. بعد گويا با پدرم تماس گرفته و پدرم عصر به خانه ما آمد و اولين حرف پدرشوهرم اين بود که دخترت را بردار و برو جهيزيه اش را ميفرستم که شوهرم جوابش را داد و گفت که زندگي ما به خودمان ربط دارد. بعد آنها از خانه مان رفتند.
    بعد آن روز چند روز بعد ديدم همه مدارک من اعم از مدارک اداري و مدارک پزشکي مرا و همچنين عقدنامه را به خانه پدرش برده است بعد فهميدن من رفت و مدارک را آورد و مرا از قهر کردن منصرف کرد. يک هفته بعد براي خريد ماشين به تهران رفت و ماشين را عوض کرد بعد آن روز رفتارهايش خيلي تغيير کرد. بي خودي بهم گير ميداد به من به خانواده ام فحش ميداد کلا رفتارش عوض شد چند باري باهام دعوا کرد سر اينکه چرا مادرت بهم بد نگاه کرد! چرا خواهرت بهم بد نگاه کرد! سر اين موضوع زنگ زدم و با پدرشوهرم تلفني حرف زدم که شايد براي اينکه به خانه پدر او نميروم ناراحت است و اينجوري ادا درمياره. اما زنگ زدنم هم اثري نداشت باز به خانواده ام فحش ميداد بعد گفت که از وقتي تهران رفته ام چشمم باز شده است. شب کلي با من دعوا کرد و من دم نزدم. از حرف نزدن هاي من هم عصبي تر ميشد من هم دراز کشيده بودم شايد او کوتاه بيايد و داد نزند. فقط اين را گفتم که بزار برم خونه پدرم تا تو هم راحت شوي اما مانع شد اما باز داد و هوار ميکرد. لباسهايم را پوشيدم تا بروم اما مانع شد. واقعا خيلي ناراحت بودم .
    آخر بهش گفتم که يک روزي ميروم تا به آرزوهايت برسي شايد دلت ميخواهد دوباره ازدواج کني!
    بعد به خانه پدرم آمدم
    ادامه......

    پاسخ

    سلام. معمولاً در چنين شرايطي سه اقدام متصوّر است كه بايد به ترتيب و پله‌پله انجام شوند. براي جلوگيري از هر اشتباهي كه بعداً اسباب پشيماني گردد، تا نااميد شدن از هر مرحله‌اي نيابد سراغ گام بعد رفت. ابتدا برقراري ارتباط درون‌خانواده‌اي و دوستانه است. بالاخره در اين سه سال شما با اين خانواده ارتباط داشته‌ايد و اقوام‌شان را مي‌شناسيد و با بعضي بيشتر آشنا هستيد و مورد اعتمادترند و مي‌دانيد كه صداقت بيشتري دارند و منصف‌ترند. خاله‌اي، عمه‌اي، شايد خواهري، فردي كه احساس مي‌كنيد مي‌تواند به شما كمك نمايد. به دور از هر تعصبي، تماس بگيريد و صحبت كنيد. اگر خودتان نمي‌توانيد و مي‌ترسيد عصباني شويد و در توفان احساسات، حرف ناروايي بزنيد، به فرد ديگري از خانواده خود واگذار كنيد تا تماس بگيرد. بايد صحبت شود از طريق واسطه‌ها تا علت دقيق اين مشكل فهميده شود. در بسياري از موارد علّت اصلاً آن‌چيزي نيست كه ممكن است احساس شود. اگر علت اين رفتار مشخص شد، رفتار اين خانواده، بعد راحت‌تر مي‌توان براي حل مشكل تلاش كرد. اگر گفتگوها به جايي نرسيد، بايد به سراغ مراكز مشاوره خانواده برويد. در هر شهري هست. مراجعه كنيد و مشكل خود را حضوري با مشاور طرح نماييد و از آن‌ها بخواهيد تماس بگيرند و خصوصي ايشان را دعوت نمايند و با شوهر شما صحبت كنند. مشاوره به دليل اعتبار اجتماعي‌اي كه دارد در اكثر موارد بهتر مي‌تواند نقش واسطه‌گري را انجام دهد و به دليل تخصص و تجربه، در حل مشكل راهنمايي كنند. اگر مشاور تشخيص داد كه ادامه اين زندگي ممكن نيست، يا اگر شوهر نپذيرفت مراجعه نمايد، آن‌جاست كه بايد به يك وكيل مراجعه نموده و موارد حقوقي را بررسي كنيد. راهي را بيابيد كه با كمترين دردسر و آسيب روحي بتوانيد مسير حقوقي را طي نماييد...
    + پري 
    خيلي ممنون از راهنمايي هاي شما
    همه اين كار هايي كه ميگين در گذشته انجام شه خانواده ها بار ها سعي در حل مشكل كردند و به مشاوره رفتيم باز هم حل نشده ...
    خيلي ممنون فكر كنم وقتشه به وكيل مراجعه كنم !!!
    پاسخ

    توكل به خدا.
    + پري 
    بله حق با شماست من انقدر مشكلاتم پيچيده و مرتبط به هم هستش كه نميدونم كدوم رو بگم كدوم رو نه
    به نظر شما الان كه ايشون 1 ماه است منزل رو ترك كرده و همه اشيا خودشم با خودش برده و نه تماس ميگيره نه اقدامي ميكنه و منم در منزل خودم هستم و ترك نكردم.
    منم هيچ اقدامي نكنم؟؟. يعني منتظر بمونم ببينم اون ها چيكار ميكنن؟؟يا اقدامي انجام بدم؟
    پاسخ

    معمولاً در اين مرحله به سراغ خانواده مي‌روند. ايشان بالاخره پدر و مادر يا اقوامي دارند كه شما شماره تماس‌شان را داشته باشيد. مي‌گويند بهتر است ابتدا با خانواده‌شان تماس گرفته و مسأله طرح شود. آن‌ها دسترسي احتمالاً به ايشان داشته باشند و بتوانند دليل فرار پسرشان را توضيح دهند. اگر مسأله از طريق خانواده حل نشد، دو راه در پيش رو هست؛ اگر قصد اصلاح رفتار ايشان را داريد و اين كه به زندگي باز گردند، بايد به يك مشاور خانواده يا روانشناس مراجعه بفرماييد. مشاور با ايشان تماس گرفته و جلسه خصوصي با وي و جلسه مشترك با شما گذاشته و تلاش مي‌كند ريشه‌هاي اختلاف را تحليل كرده و راه حلي پيش روي شما نهد. اما اگر به جدّ معتقديد هيچ راهي نيست و شما تحت هيچ شرايطي نمي‌توانيد به زندگي با ايشان ادامه دهيد، اين‌جاست كه نخستين گام مراجعه به وكيل خواهد بود. وكيل راه‌هاي قانوني را نشان شما خواهد داد. اين‌كه نفقه را چه كنيد و مهريه و ساير مسائلي كه با آن درگير خواهيد شد. اين‌كه صبر كنيد يا اقدام انجام دهيد را وكيل به شما خواهد گفت.
    + پري 
    سلام خسته نباشيد واقعاً ممنون از جواب هايي كه ميدين بسيار عالي و كامل هستند.
    من يك سال و نيم هستش ازدواج كردم مهريه من 114 هستش و الان 1 سال است كه زندگي مشترك را با همسر خودم شروع كردم.پدر من وضع مالي خوبي دارد براي همين همسرم از اول من مجبور ميكرد از پدر خودم پول بگيرم و براي او بياورم و سعي داشت من را راضي كند تا از مهر خودم بگذرم و حق طلاق بگيرم ولي من قبول نكردم ما هميشه با هم مشكل داشتيم الان هم ايشون نزديك به يك ماه است كه منزل را ترك كرده ولي من ترك نميكنم . قصد طلاق توافقي داشتم ولي حالا كه ايشون بخاطر پول ازدواج كردن بايد تاوان اين كاري كه با من كردند را پس بدن
    من ميخواستم بدونم كه اگر يكي از اعضاي خانواده من چون من تنها هستم گاهي بيايد و با من بماند ايشون ميتواند شكايت كند و از پليس بخواهد آنهارا از منزل بيرون كند؟يا نميتواند همچين كاري بكند؟
    اگر ايشون قبض هاي منزل را پرداخت نكند من چه اقدامي بايد انجام بدهم؟
    البته من هنوز هيچ اقدامي انجام ندادم.
    پاسخ

    چون وكيل نيستم، همه موارد قانوني را نمي‌دانم. آن‌چه مي‌دانستم را در پست وبلاگ و پاسخ كامنت‌ها بيان كردم؛ موارد معمولي و رايج. پرسش‌هاي شما كمي غيرعادي و غيرمتعارف هستند و چيزي درباره آن‌ها نمي‌دانم. بايد با يك وكيل مشاوره بفرماييد.
    + جابر خرمي 
    خواهر من شوهري دارد که آدم به اصطلاح بسيار مذهبي و نظامي است و بسيار پر رو و بسيار نقش بازي کن حرفه اي با دروغ هاي بسيار عجيب که شنونده اش با شيوه اي که مي گويد گاهي غافلگير شده و قبول مي کند حرفش را. واقعا شوهرش با اذيت هاي فراوان و دروغ زياد آدم بي مالاحظه، بدون تعهد به خانواده، کار نکن، و حدود 2 سال است شيشه مصرف مي کند که کاملا واقعيت دارد و 9 ماه رفته ترک اعتياد و مشاوره که نتوانسته ترک کند. به يک نوع بيماري به نام دوقطبي که دکترش تشخيص داده و نوشته در نسخه اش مبتلا ست.
    خواهرم اقدام کرده به مراحل دريافت مهريه و نفقه و استرداد جهيزيه و .... و او که مي گويد من بايد بميرم تا زنم از من جدا شود که من اونو دوست دارم. انواع و اقسام توهين ها و تهمت ها را به اطرافيان و پدر و مادر مان نسبت ميد هد و مي گه که شما مشاوره مي دهيد او نو از من جدا کنيد من حال همه تونو مي گيرم و ...
    چه کنيم عزيزان يک انسان را از دست اين آدم رواني نجات دهيم. که در آينده احتمال خطرات خيلي بيشتر است.
    پاسخ

    همان روان‌پزشكي كه «اختلال دوقطبي» را تشخيص داده است مي‌تواند به شما كمك نمايد. با ايشان مشورت كنيد، تا راهنمايي نمايد چگونه اين فرد را تحت درمان قرار دهيد. درمان بايد تحت نظر يك متخصص صورت بگيرد.
    + باران 
    سلام
    من 1 سال عقد بسته بودم و يک سال هم از جشن عروسيمون ميگذره
    شوهرم تو اين مدت نزديک 8 بار منو خونه پدرم گذاشته و نيومده دنبالم
    دفه اخر هم به اصرار خودش وسايلامو جم کردم که طلاق توافقي بگيريم
    اما اون با شهادت دروغين شکايت کرده که من خودزني کردم و بي اجازش از خونه زدم بيرون و خواسته تمکين کنم
    منم مهر و نفقمو گذاشتم اجرا
    ولي باز وقتي بهش پيام دادم ميخوام برگردم گفت که از يه دختري تو محل کارش خواستگاري کرده و نمياد دنبالم هرچي من گفتم گفت طلاقت حتميه
    منم ديگه راهي واسه برگشت نميبينم
    ولي نميدونم چرا تمکين شکايت کرده
    حالا من چيکار کنم؟؟؟؟
    من طبقه بالاي مادر شوهرم زندگي ميکردم که همش بي اجازه خونه ما بود و تو همه چي دخالت ميکرد.حتي دوماه پيش تو حياط يه تهمت بد بهم زد و بعدش دعوا بالا گرفت منو پدرمو زدن ولي ما هيچي نگفتيم
    چنروز پيش ماهم رفتي شکايت کرديم ازشون.
    من اگه برگردم تو تون خونه امنيت ندارم مطمنم منو کشتن.
    حالا بابا جهزمم رفت اورد همون خونه هم خاليه خاليه
    چه کاري از دسم برمياد بکنم؟؟؟
    خوتهش ميکنم راهنمايي کنين
    پاسخ

    آن‌چه درباره دادگاه و قوانين حقوقي مي‌دانم، تمكين و نفقه و مهريه و اين مسائل، در همان پست وبلاگ نوشته‌ام. شما بيشتر از اين‌كه به اطلاعات نياز داشته باشيد، به «پيگيري» و «اقدام» نياز داريد و اين كاري‌ست كه وكلا به خوبي از پس آن بر مي‌آيند. نخستين كاري كه بايد بكنيد اين است كه وكيل بگيريد و تمام اتفاقات را براي او بگوييد. او مي‌تواند بر اساس مدارك موجود دادخواست بدهد و اقدام حقوقي نمايد. توكل بر خدا.
    + مهدي 
    ممنون خيلي خوب و روان و کاربردي نوشتيد
    پاسخ

    موفق باشيد.
    + غريبه 
    بسيار عالي و راهگشا بود. باتشکر
    پاسخ

    موفق باشيد.
    + بهارک 
    با عرض سلام از راهنمايي شما من اخرش اين سکوت را شکستم و با دعوا و ترساندن او که مهريه را اجرا مي گذارم بالاخره ترسيد و شروع به حرف زدن کرد حالا از شما مي خواهم راهنمايي کنم رفتارم نصبت او به چه صورت باشد چون خيلي لوس شده بود فکر مي کرد نازشا مي کشم از طرفي اصلا من نه دادگاه رفتم و فقط يک جور وانمود کردم که مثلا مهريه ام را ميگيرم لطفا باز هم راهنمايي فرماييد
    پاسخ

    سلام. تهديد هرگز جواب نداده و نمي‌دهد. شما «مي‌خواهيد» زندگي كنيد. براي زندگي كردن بايد مهر و محبت و عاطفه و صميميت باشد. شايد با تهديد بتوانيد رفتار او را به شكلي كه مي‌خواهيد درآوريد، ولي اين موقتي‌ست. تهديد، فاصله ايجاد مي‌كند. انسان با كسي كه از او مي‌ترسد دوست نمي‌شود. فراموش نكنيد اين را. شما نيز هرگز با كسي كه از او بترسيد، مثلاً بترسيد آبروي شما را ببرد يا بترسيد عليه شما در دادگاه شكايت نمايد، احساس دوستي و صميميت نمي‌كنيد. شما با تهديد فقط نوع جديدي از طلاق را در خانه‌تان پديد مي‌آوريد؛ طلاق عاطفي. به شوهرتان ياد مي‌دهيد كه از اين پس دو رو و منافق باشد؛ در مقابل شما تظاهر نمايد كه همه چيز خوب است و مشكلات و غم و غصه‌اش را درون خود پنهان سازد. با اين روش شما هميشه يك قدم عقب‌تر از حوادث هستيد، زيرا نمي‌دانيد شوهرتان به چه مي‌انديشد، چه در سر دارد و چه كار مي‌خواهد بكند. حالات روحي‌اش را از شما پنهان مي‌نمايد و شما تا لحظه آخري كه حوادث ناگوار روي مي‌دهند، از آن‌ها بي‌اطلاع خواهيد ماند. راه اصلاح تنها در صميميت است. به دور از تهديد. بايد صحبت كرد و از گذشته خوب گفت. و اين‌كه مدتي‌ست اين گذشته از دست رفته. بايد اعتماد جلب كرد. بايد گفت: هر چه كني، من تو را دوست دارم، رهايت نمي‌كنم و لحظه‌اي حتي به اين‌كه مهريه‌ام را اجرا بگذارم و تو را ترك كنم نمي‌انديشم. وقتي اعتماد نمود، حرف مي‌زند و مشكلاتش را مي‌"گويد. آن‌جاست كه مي‌توانيد به دنبال راه حل بگرديد. اگر خودتان نمي‌توانيد، همان‌طور كه عرض كردم، به يك مشاور خانواده در نزديكي محل زندگي خود مراجعه بفرماييد. موفق باشيد.
    + مهدي 
    با سلام مجدد خدمت شما
    من يک بار تقاضاي تقابل در مورد ادعاي نفقه از سوي همسرم به دادگاه ارايه دادم و ايشان يک راي که در مورد ضرب و شتم که منجر به ديه شده بود البته راي با قسامه صادر شده بود و چون زير 1/5 ديه بود تجديد نظر هم جواب نداد در پرونده داشت اما قاضي تمکين بنده را رد و راي پرداحخت مهيانه 600 هزار تومان صادر کرد بدون تمکين حال چاره چيست.؟ لطفا کمکم کنيد

    پاسخ

    بنده اطلاع دقيقي درباره اين مطلب ندارم. آن‌چه در وبلاگ نوشته‌ام بر اساس تجربه بوده و اين مطلب شما را چون تجربه نكرده‌ام، بي‌اطلاعم.
    + مهدي قرباني 
    ممنون از راهنمايي تون بازم مطلب بزاريد
    پاسخ

    تشكر.
    + بهارک 
    با عرض سلام و خسته نباشيد من خانمي 44 ساله هستم که زندگي خوبي داشتم و شوهرم خيلي خوب بود ولي از بعد از عيد تا بحال خيلي زود قهر مي کند و الان يک ماه است که با ما قهر است و شبها سعي مي کند بيرون باشد و يا مغازه دوستانش نمي دانم چکار کنم البته پدرش هم همينطور بود طوري که در دوره پيري يک خونه سعي مي کرد تک تنها زندگي کند تصميم گرفتنم کمي بترسونمش و طلاق را پيش کشيدم لطفا راهنمايي فرماييد مي توانم که شبها دور به منزل مي ايد و با ما حرف نمي زند شکايت کنم با تشکر
    پاسخ

    سلام. ازدواج وقتي صورت مي‌گيرد، طرفين بر مبناي عاطفه، عشق و محبت زندگي خود را آغاز مي‌كنند. اساس و ركن خانواده همين ارتباط قلبي و شريك شدن مهرباني‌ست. شما گفتيد «زندگي خوبي داشتيد». حالا «بد» شده است. اصلاً بياييد فكر كنيد قبلاً ماشيني داشتيد كه خيلي خوب مي‌رفت، چند وقتي‌ست ريپ مي‌زند، آيا فوراً به دادگاه مراجعه كرده و عليه كارخانه سازنده شكايت مي‌:كنيد؟! آيا ماشين را دور مي‌اندازيد؟! آيا تصميم مي‌"گيريد آن را در پاركينگ رها كنيد و ديگر به سراغش نرويد؟! يا نه... سراغ بهترين تكنيسين و مكانيك را مي‌"گيريد. اگر يك مكانيك گفت: تعمير نمي‌شود! سراغ يكي ديگر را مي‌"گيريد. هر كه هم بگويد: بياندازش دور! چه پاسخ مي‌دهيد؟! «اين همه سال با اين ماشين خاطره دارم، حالا رهايش كنم؟!» شما كه زندگي خوبي داشتيد، حالا با كمترين نامهرباني سراغ دادگاه را مي‌"گيريد؟! احتمال نمي‌دهيد آن آدم، بيمار شده باشد؟! بيمار روحي؟! شايد آسيبي ديده است؟! شايد در محل كارش، شايد در معاملاتش، شايد در بازار ورشكست شده رويش نشده به شما بگويد. لهجه كرماني در نوشته‌تان ديدم. كرماني‌ها انسان‌هاي سخت‌كوش و در عين حال بسيار كم‌حرفي هستند معمولاً. حداقل دوستان كرماني من كه اين‌طورند. پيشنهاد مي‌كنم با مهرباني پيش برويد. صحبت كنيد. با خود ايشان. مسأله را دوستانه، واقعاً دوستانه، بدون طعنه و كنايه و بدون استفاده از لحن خودپسندانه، انصافاً با مهرباني بررسي بفرماييد. اگر مشكل بيشتر از اين بود كه شما حل كنيد، به مشاور خانواده مراجعه نماييد. شكايت و دادگاه آخرين راه حل است. وقتي همه مكانيك‌ها از ماشين قطع اميد مي‌كنند، وقتي كه قرار است يك زندگي را اسقاط كنيد و دور بريزيد. لطفاً ناگهان به مرحله آخر نرويد. موفق باشيد.
     <      1   2   3   4   5    >>    >