وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
حلوا رشته اي
نظرات :
3
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مجله پارسي نامه
کاربر گرامي، سلام
در تاريخ
يكشنبه 97 مرداد 7
نوشته شما با عنوان
حلوا رشته اي
برگزيده شده و در جايگاه
پيوندها
در
مجله پارسي نامه
قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب
هايدي
و دبير سرويس آن
منيره غلامي توکلي
بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
پاسخ
سپاسگزارم.
+
زهرا
اينا كنافه هستن البته تو پروسه ى پخت برشته ميشن تركا باهاش غوغا مي كنن??
پاسخ
ممنون. سپاس. اسمي جديد ياد گرفتم. در پناه خدا.
+
....
اصلا اينطور که باشد به گفته شما يه چند روز ديگه هم بيشتر زنده کنيستيد!!!!!!
ديگه از اين حرفا نزنيدااااا
قديما و 90سالمه و اينطور حرفا
به جاش بگيد قبلنا
تجربه ي زيادي دارم
بجاش از اين جمله ها بکار ببريد
پاسخ
هاهاها... چند روز ديگر... آري... بعيد نيست. به روي چشم! :) قبلنا يه شعري بود ميخونديم كه آخرش همينطور پر از «نا» بود. موشانا، بيابانا، هراسانا، گناهانا، مستانا، گريانا، بريانا، خرمانا، خلاصه خيلي نا داشت. بنده هم زين پس به جاي واژه ناسره «قديما» از واژه سره «قبلنا» استفاده ميكنم. :)) تشكر.
+
زهرا
اونيكه منظور نظر شماست شعيريه نيست كنافه است تو بسته بندي يخچالي ميفروشن و مثل فالوده نرمه و سفيد رنگ قم نمي دونم ولي تهرون تو محله ي عربا هم اماده شده شو ميفروشن هم خامشو.تو لوازم قنادياي معتبر هم هست ايراني و ترك.موفق باشيد
پاسخ
راستش من خيلي وارد نيستم. حتي اسم شعيريه را هم تا همين چند وقت پيش نميدانستم. به خاطر همين هيچوقت نميتوانستم بگويم كه در كودكي چه شيريني خوشمزهاي ديدهام. همواره با عنوان «رشتهاي» از آن ياد ميكردم. شعيريه را به تازگي شنيدم و روي بسته نايلوني آن خواندم. اما كنافه، آن را نيز نميشناسم. ولي آنچه من در خاطر دارم اين شكليست:
http://mer30tv.com/wp-content/uploads/2018/03/12362478_500748926771101_2146921511_n.jpg
سپاس.
+
....
بله دقيقا همونجا
کنار گلخونه يه بستني فروشي هست و کنارش همين مغازه که خدمتتون عرض کردم!!!
همچين ميگيد قديما که آدم خيال ميکنه90ساله تون هست
پاسخ
يعني نيست؟! باورم نميشه! راستش حس آدمهاي 90 ساله را دارم، نه امروز، از سالها پيش، بدجور! چرا؟! شايد چون زود وارد كار شدم، 18 سالم بود كه سر كار رفتم. 20 سالم كه شد، معاون يك مؤسسه. در زمان كوتاهي در چند مجموعه مختلف و يهو بعد از هفت هشت سال، حس آدمي رو پيدا كردم كه پيمانه عمر كاريش پر شده! راه رفتنم، حرف زدنم، نگاه كردنم، حتي حسّ درونيم كاملاً حالت يك انسان 90 ساله را دارد! وقتي ميفرماييد اينطور نيست، متعجّب ميگردم! :)) سپاس كه هي يادم مياندازيد هنوز پير نشدهام.
+
....
از اونا اگر ميخوايد تا بخوريد و ياد قديما بيوفتيد
مغازه اي هست پايين پل 75متري عمار ياسر
که هميشه زولبيا و باميه و اينطور چيزا داره
وااااااااااااااااااي اصلا يه چيزيه اونايي رو که ميگيد
اونجا داره
خيلييييييييم خوشمزه س
پاسخ
عجب... همون پلي كه تازه ساختهاند؟! كه از روي يك ميدان بزرگ رد ميشه و زيرگذر هم داره؟ سمت راستش هم يك فروشگاه بزرگ گل و گياه است؟ پس هنوز هم پيدا ميشه از اون قديميا... ممنون. اگه مسيرمون خورد يه سراغي ميگيريم. لطف فرموديد. :)
+
....
رشته ها رو خيلي بيشتر بايد ريز ميکرديد
بعد در تابه کمي تفت بديد و بعد يک قالب کره و سپس شيرعسل و از حرارت برداريد و در ديسي صاف کنيد
بسيييييييييار خوش طعم هستش
آخيش بالاخره پست گذاشتيد:)
پاسخ
در دستور اينترنتي هم تقريباً همينها را نوشته بود. نوشته بود در ابعاد 3 سانتيمتري. مريم كره هم در آن ريخت. اين قوطي كنسرو را هم معرفي كرده بود، تحت عنوان شيرعسل. وقتي خريدم و نوشتههايش را خواندم، ديدم شيرعسل نيست، بلكه شير غليظ شده است. يعني اينطور روي آن نوشته بود. البته كه خوش طعععععععععععم بود. ولي مزه آن شعيريههايي را كه من در كودكي خورده بودم نميداد. آنها به نظرم با عسل درست ميشد. يادم هست در سيني ميگذاشتند جلوي در مغازه. به شكل استوانهاي كه وسطش گردو و پسته بود لوله كرده و برش مورّب ميزدند. هميشه هم دور و برش پر از زنبور بود و روي آنها هم مينشست! رشتههايش را هم آنطور كه خاطرم هست اصلاً خرد نميكردند و دراز بود، ولي دور استوانه پيچيده و خم شده. ممنون از توضيحات شما. شايد يكبار ديگر هم درست كرديم. :))
+
زهرا
هيچي ديگه مثل قديما نيست و عطرو طعم بچگيا رو نداره بنظرم به اين ميگن بزرگ شدن:/
پاسخ
اين فرمايش شما يك تأثير رواني و روحي در رشد بشر است. يعني اينكه حالات روحي كودكي تأثير ميگذاشته در برداشت انسان از همه لذّات، حتي طعم خوراكيها. بله، اين صحيح است. من كودك كه بودم هميشه تصوّر ميكردم كوچه ما خيلي عرض زيادي دارد و بزرگ است. بعدتر كه بزرگ شدم و يك بار مسيرم به خانه دوران كودكيام افتاد، به همان كوچه، تعجب كردم از اينكه چقدر باريك است!!! ولي از يك بُعد ديگر، دنياي مدرن شيوه توليد را تغيير داده است. صنعتي شده و در اين فرآيند، مواد اوليه را نيز متحوّل ساخته. طبيعتاً حتي تخممرغ هم كه طبيعيست، ديگر آن قبلي نيست، زيرا نه فقط خوراك مرغ تغيير كرده، جايگاه قرارگيري آن نيز در كارخانه متفاوت شده، تكان نميتواند بخورد، تحرّك ندارد، بدنش انباشته از ضايعات متابوليسم، هورمونها و ساير تزريقات دامپزشكي! اين تغيير عطر و طعم ديگر به خاطر «بزرگ شدن» نيست، به خاطر «صنعتيشدن» است. تشكر و سپاس.
+
يک و صفر
با عرض سلام، تقديم احترام و آرزوي موفقيت
پاسخ
سلام!