وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
تكليف ِ والدين
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
Ali
سلام واقعا عکسا نوستالژي خوبي بود
ياد باد ان روزگاران ياد باد
پاسخ
سلام. :)
+
محمد
سلام
استفاده کردم
در مورد طرح «طرح مكتبخانه پستمدرن» که توضيح دادين ياد «مدرسه طبيعت» افتادم (در مشهد، اصفهان و چند جاي ديگه) که البته اگر خودتون جستجو بکنين متوجه مي شين که خيلي خلاقانه و جالب هست ولي اساس اسلامي و ديني نداره (گر چه از مدارس امروز ما خيلي ديني تر هست)
فکر کنم براي ايده گرفتن و تکميل طرح خودتون به دردتون بخوره
در ضمن طرح «حکمت سرا» هم داره تو اصفهان اجرا مي شه که به نظرم خيلي ديني تر و جا افتاده تره و براي جايگزين شدن سيستم سکولار آموزشي داره جلو ميره.
سرتونو درد آوردم
موفق باشيد
يا علي
پاسخ
سلام. تشكر. خيلي استفاده كردم. حتماً جستجو كرده و بررسي ميكنم. سپاس. ياعلي
+
....
يک مشکل اساسي دارد
و آن اينکه نظام آموزش ما اين را از ما نمي پذيرد
يعني معلم بايد تا آخر سال فقط و فقط تمامي فصول هر کتاب را تدريس کرده باشد و به اصطلاح و البته در کاغذ بازي دانش آموزش را ارزيابي کند!!!
وگرنه اگر اين سيستم تغيير ميکرد و هر دانش آموز طبق علايقش پيش مرفت بسيار بسيار کلاس همبراي معلم و هم دانش آموز جذاب ميشد.
من معلم حنجره م ورم ميکند بسکه بايد يک درسي را ميدانم دانش آموزم هيچ علاقه اي به آن ندارد و مثلا به جاي آن به فارسي علاقه دارد، به اجبار در مغزش جا بدهم
و کم نيستن از اين دانش آموزان چرا که همه بچه هاي کلاس متفاوت هستن و متاسفانه بخاطر فصاي درس و کلاسي معلم مجبور است باهمه يکسان رفتار کندو زمان براي فضاي انگيزشي براي معلم بسيار محدود است
چرا که از 17 دانش آموز من 7 نفر از آنها به درس علاقه دارند و وظيفه ي من معلم هست که فضاي انگيزشي براي دانش آموزم مهيا کنم تا مشتاق به درس شود، اما چه کنم که.....
پاسخ
بله. امروز نميپذيرد. ولي يك روز ناگزير خواهد شد. امروز كه داشتم اين توضيحات را مينوشتم مريم بالاي سرم آمد و خواند. بعد درباره با مدرسه صحبت كرديم. خيلي از اين طرح استقبال كرد و خيلي از وضعيت فعلي آموزش اعلام نارضايتي. وسط كار سيدمرتضي هم آمد و حرفهاي ما را شنيد. در انتها، به هر دوي آنها گفتم: «يادتان باشد وقتي بزرگ شديد، نظام آموزشي را تغيير دهيد. اين وضع را شما بايد عوض كنيد، ما كه نتوانستيم!» آيندگان آينده را خواهند ساخت. كافيست ما ذهنشان را درگير كنيم و در آنها نياز و عطش بيافرينيم. إنشاءالله. :)
+
....
چقدر جداب توصيف کرديد
ممنونم از اينکه فکر مرا هر از چند گاهي باز ميکنيد:)
پاسخ
براي خودم خيلي جذّاب بوده است. اگر دقت بفرماييد، اين نظام آموزشي كه هماكنون ما در كشور خود داريم، كاملاً مدرن است. يعني يك نظام آموزش سنّتي داشتيم كه همان مكتبخانهها بودند. بعد كه «فورديسم» عرصههاي جهان را درنورديد، آموزش را نيز ماشيني كرد. نيمكتهايي مثل هم، رو به تخته سياه، همه ساكت، معلّم در حال آموزش... برنامه خشك و بيروح صبحگاه، همه و همه نمادهاي مدرنيته هستند. امروز خود ِ غرب در حال گذر از مدرنيته است و عناصر پستمدرن را جايگزين مينمايد. نظام آموزش فنلاند را در مستندي كه مايكل مور ساخته است ميشود ديد. نوع چينش ميز و صندلي را تغيير دادهاند. رفتار معلّم عوض شده است. نوع تدريس و محتواي آن و همچنين تكاليف و مشقها. اما يك چيزهايي هنوز باقي مانده است؛ كلاس! يك اتاق بسته كه قرار است آموزش در آن اتفاق بيافتد. تلقّي من اين است كه بايد اين فضا را بشكنيم. كلاس را برداريم و ورود و خروج دانشآموز به محيط آموزش را اختياري كنيم. دانشآموز بتواند به راحتي دستشويي برود، تغذيه مصرف كند، قدم بزند و در يك كلام «زندگي» كند. اين مربّي است كه بايد او را مجاب نمايد و متقاعد، جذب كند تا چيزي ياد بگيرد. چرا؟! زيرا خانوادهها ديگر فرصت ندارند كودك را «جامعهپذير» نمايند. زنها از خانهها فرارياند و محيط كار جاذبه بيشتري براي آنها دارد. خانواده مدرن و پستمدرن ديگر جايي براي پرورش فرزند ندارد. پس آموزشگاه بايد اين پرورش را بر عهده بگيرد. آموزشگاههاي فعلي نميتواند. كودكان را ماشيني بار ميآورد، مدرن! امروز كودكان حتي در حياط مدرسهها نيز حق دويدن و بازي ندارند! مديرها ميترسند آسيبي به خودشان بزنند و بعد مسئول باشند! مدرسه ناگزير است «خانه» كودك شود. ماداميكه «خانه» تماموقت در اختيار كودك نيست. در پناه خدا.
+
....
سلام. ممنونم از توصيحااتتون
اتفاقا امروز در جلسه معلمان مبحث ايجاد انگيزه در دانش آپوزان بود
واقعا نياز کلاس هاي ما هست که ايجاد انگيزه را جدي بگيريم و حتي خيلي از اين تکاليف را که به دانش آموز داده ميشود که در منزل انجام دهند، در خود تايم کلاسي اجرايي شود و با همکاري همکلاسي خود به محصول برسند و از کلاس و درس هايي که از آن هراس دارند، به مرور لدت ببرند
پاسخ
راستش را بخواهيد، مدتيست يك طرح شگفتآور در ذهنم هست كه سرفصلهاي آن را هم نوشتهام. «طرح مكتبخانه پستمدرن». باغي در خارج از شهر، سولهاي بزرگ، اصلاً اتاق و كلاس ندارد. بچهها با سرويس كه وارد مدرسه ميشوند كاملاً رها هستند. تعدادي مربّي، تبلت در دست، اطلاعات تمام دانشآموزان را در اختيار دارند و آموزشي كه هر دانشآموز گرفته است. دانشآموزان هم در گرفتن آموزشها آزاد هستند. مثلاً يك مربي شروع ميكند چند نفر را صدا كرده و بحث كسر در رياضي را آموزش ميدهد. دو تاي ديگر هم به ميل خود ميپيوندند. تا خسته ميشوند ميروند سر گروه علوم مينشينند و بحث گياهان را فرا ميگيرند. مربي گرفتن درس توسط دانشآموز را روي تبلت علامت ميزند، با گفتگوهايي كه در آخر درس با وي انجام ميدهد. به معناي اينكه اين فرد كسر را مثلاً ياد گرفت. دستمزد هر مربي چون از روي تعداد درسهايي كه به هر دانشآموز ياد بدهد محاسبه ميگردد، پس مربي دنبال آموزشيست كه جذاب باشد و دانشآموز را سر ذوق بياورد. مثلاً نگاه ميكند در تبلت، فلاني ضرب را ياد نگرفته، ميرود كنار او، شروع ميكند با او درباره كاربردهاي ضرب صحبت كردن، تا اهميت ضرب را متوجهش سازد. حالا همين وسط ممكن است دو سه نفر ديگر هم اضافه شوند به اين گفتگو. در حقيقت بچهها در اين ساختمان «رها» هستند، ول به قول خودمان. هر روز صبح ميآيند، تا عصر. نهار را هم دور هم ميخورند. زندگي ميكنند. آداب اجتماعي را هم ميآموزند. در تهيه نهار و نظافت هم همكاري دارند. در كنار اين زندگي، علم ميآموزند. مربيها هم در نهايت گزارشهاي كاملي از علايق و سلايق دانشآموزان در اختيار دارند. چون دانشآموز با اختيار خود سر هر درس ميرود و معلوم ميشود چه علاقههايي دارد. همين ميشود راهبرد آموزشهاي سال بعد و گروهها جدا شده و تخصصي شده و آماده ورود به جامعه و بازار كار ميگردند. در گواهي پايان تحصيلشان هم آمده كه براي چه شغلهاي مناسب ميباشند! چند وقت است اين تخيّلات ذهنم را مشغول كرده است. ممنون از لطف شما. :)
+
مجله پارسي نامه
کاربر گرامي، سلام
در تاريخ
شنبه 96 دي 9
نوشته شما با عنوان
تكليف ِ والدين
برگزيده شده و در جايگاه
تيتر يک
در
مجله پارسي نامه
قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب
هايدي
و دبير سرويس آن
هما ص
بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
پاسخ
سپاسگزارم.