• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : فيزيك و فلسفه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + باز هم ادامه پاسخ كامنت 
    ... فيزيك امروز به طرز خيلي كنايي همه مقدّسات تمامي اديان را نفي نموده است. دين در باور فيزيك امروز يكي از عوارض بشري است كه در علم روانشناسي بررسي مي‌شود. روانشناسي نيز تابع علم عصب‌شناسي در دايره زيست‌شناسي است. يعني بشر يك تكه گوشت و استخوان شناخته شده است و دين بخشي از باورهاي چنين موجودي. اين اصلاً با آن اعتقادات مفصلي كه دين‌داران درباره جهان هستي دارند نمي‌سازد. انيشتين با آن عبارت، نسبيّت عمومي خود را حتي به ادراك بشر هم سرايت مي‌دهد. انساني كه همه چيز را به تبع نظريه انتخابي مي‌شناسد، پس شناختش تابع اراده‌اش است، شناختي كه تابع اراده باشد مي‌تواند غلط و صحيح داشته باشد. چنين نگرشي اين جرأت را به روشنفكران مدرن مي‌دهد كه بگويند: «اعتقاد به خدا ناشي از ترس بشر از طبيعت به دليل نشناختن آن بوده است!» تشكر از اين‌كه بر اين پركلامي حقير صبر فرموديد. پايدار باشيد.
    + ادامه پاسخ كامنت 
    ... تنها نكته نگران‌كننده در فيزيك روند «تحليل»هاست. وقتي هاوكينگ از امكان تحقق تمامي احتمالات در چينش ابرريسمان‌ها سخن مي‌گويد و وجود تمامي حالات ممكنه در قالب جهان‌هاي موازي، به عدم نياز به خدا مي‌رسد، زيرا به گمان خود برهان نظم را بر اثبات وجود خالق حكيم شكسته است، از اين عدم نياز به خدا هم به نفي الوهيت مي‌رسد، اين تحليل‌هاست كه به نظر تجاوز از روش تجربي مي‌رسد. يك علم تجربي تنها در قلمروي كه مي‌تواند بيازمايد مجاز است قضاوت نمايد. قضاوت فيزيك‌دان‌ها در خارج از قلمروي فيزيك به نوعي تجاوز از حريم تخصص خود است. فيزيك‌دان‌ها تلاش مي‌كنند اعداد و ارقامي را كه در محاسبات رياضي به دست آورده‌اند كه خود متأثر از فرمول‌هايي است كه از آزمايشات به دست آمده، تفسير نمايند. در اين تفسير به سراغ تخيّل مي‌روند و مدل‌هايي فرضي پيشنهاد مي‌نمايند. البته چون معتقدند هميشه ساده‌ترين مدل بهترين مدل است، در ميان آن‌چه خيال‌پردازي شده، ساده‌ترين را كه بيشترين تعداد معادله را بتواند توصيف و تفسير نمايد بر مي‌گزينند. اما فراموش مي‌كنند كه فيزيك قرار نبود درباره «چرايي»ها سخن بگويد. علوم تجربي مي‌تواند درباره «چگونگي» حرف بزند. اين‌كه چگونه با تغيير پاره‌اي متغيّرها، توابع كه خود متغيّرهايي وابسته و داراي همبستگي هستند تغيير مي‌نمايند، اما اين‌كه چرا اين‌طور است، اين‌كه مادر اين جهان «طبيعت» است يا «خدا»، هيچ روش تجربي‌اي وجود ندارد. تجربه شايد بتواند حدس بزند كه مه‌بانگ نقطه خلقت بوده، اما هرگز نمي‌تواند توصيف نمايد كه عامل اين مه‌بانگ چه كسي بوده است! فيزيك‌دان‌ها به سادگي از پاسخ به اين‌گونه سؤالات طفره مي‌روند و آن را خارج از قلمروي علمي خود مي‌دانند، با برچسب متافيزيك رها مي‌نمايند، اما در نتيجه‌گيري‌هاي علمي خود مي‌بينيم كه گريزهايي به اين موضوعات متافيزيك مي‌زنند. راستي، وقتي ما در فيزيك بگوييم همه چيز در جهان،‌ يا ماده است و يا انرژي، به نظر شما جايي براي تصوّر فرشته و روح و خدا و اين‌چيزها باقي مي‌ماند؟!
    + مهدي 
    سلام عليكم
    مطلب بسيار جالبي بود مخصوصا شنيدنش از زبان يك روحاني و باعث خوشحالي افرادي مثل منه كه اعتقاد به رشد انسان در همه ابعاد دارم . يك مورد درباره فيزيك ميگم و يك سوال در مورد فلسفه دارم.
    فرموديد:"ديگر فيزيک يک دانش تجربي نيست" اما به نظر بنده تفاوتي بين فيزيك در گذشته و حال نيست .هميشه فيزيك در دو سطح در حال گسترش هست .سطح اول قوانين اثبات شده قابل آزمايش كه قابليت تكرار شوندگي داره . و سطح دوم نظريه ها و فرضيه هاست (كه معمولا تصورات انتزاعي بر پايه قوانين سطح اول هست ) قوانين ساده و واضح امروز كه در سطح اول هستند ، در گذشته در سطح دوم بوده ( مثل ساختار اتم ) و اگر كسي فرضيات اون موقع رو ميخوند احتمالا يه متني مثل متن شما مينوشت .( مدل هندوانه اي اتم ، مدل منظومه اي ، .... ) و همين قضيه در مورد آينده هم هست . در آينده هم كه اكثر فرضيات امروز رد ميشه و انسان به اسرار بيشتري از جهان فيزيك پي ميبره ديگه اين حرفهاي آقاي هاوكينگ در صورت باقي موندن ميشه مسائل كاملا معلوم ( اظهر من الشمس) و اين روند دليلي نيست كه بخوايم بگيم فيزيك به خاطر تحليلهاي موجود در سطح دوم شبيه فلسفه هست .
    اما در مورد فلسفه من شناخت دقيقي ندارم اما اون چيزي كه بصورت پراكنده شنيدم خيلي به نظرم علمي و منطقي نيست . ميخواستم از شما كه مطالعات زيادي داشتيد سوال كنم كه اصلا فلسفه يعني چي ؟ و فلسفه كلا چي ميگه ؟ چون من چيزي كه تا الان فهميدم احساس كردم كه خيلي پايه و اساس منطقي اي نداره و بيشتر يك سري بافته هاي انتزاعي مبهمه ؟ و سنخيتي با جهان واقعي ( علي الخصوص فيزيك ) نداره . ممنون ميشم در حد حوصلتون جواب بديد .
    با تشكر
    پاسخ

    چندي پيش مقاله‌اي مي‌خواندم كه متضمن جمله‌اي از انيشتين بود: «نظريه است که تعيين مي‌کند توان ديدن چه چيزهايي را داريد» (برلين:1962) اين را داشته باشيد. اما فلسفه؛ علماي اين علم موضوع آن را «هستي» مي‌دانند. فلسفه از زمان سقراط كه خود را فيل‌سوف (دوست‌دار دانش) ناميد مشتمل بر تمامي علوم بشري بود كه شامل رياضيات و طبيعيات (فيزيك و علوم مرتبط) نيز مي‌شد، حتي علوم انساني را هم در بر مي‌گرفت. اما يك علم أعلي در تقسيم‌بندي علوم قرار داشت كه موضوعات ساير علوم را ثابت مي‌كرد و توصيف مي‌نمود: «هستي». اين علم را فلسفه أولي ناميدند. فلسفه‌اي كه امروز گفته مي‌شود همين علم است، علمي كه قرار بود «حقيقت وجود» را تبيين نمايد. از زمان ارسطو «متافيزيك» ناميده شد، نه از اين بابت كه خارج از فيزيك است و غيرحقيقي، بلكه از آن رو كه در كتاب ارسطو بعد از «طبيعيات» به آن پرداخته شده است. شارحين وقتي آدرس مي‌دادند مي‌گفتند: «مباحث مابعدالطبيعه»! يعني آن‌چه پس از بحث فيزيك در كتاب ارسطو واقع شده! فلسفه را امروز علم «هستي‌شناسي» نيز مي‌نامند، ولي مگر فيزيك امروز چيزي جز «هستي‌شناسي» است؟! اگر مباحث فلسفي خيلي انتزاعي به نظر مي‌رسد، به تبع منطق انتزاعي‌اي است كه هزاران سال پيش وجود داشته و همچنان بر فلسفه سايه انداخته است. فيزيك نيز در هزاران سال پيش «انتزاعي» بود. همان زمان كه تامسون هستي را هندوانه‌اي ترسيم مي‌نمود و اتم را غيرقابل شكافتن مي‌پنداشتند! امروز اما فيزيك، تجربي شده است. تمامي علوم اصلاً تجربي شده است. ماترياليسم بشر را به اين نقطه رسانده است و مكاتب پوزيتويستي... در هر صورت فلاسفه غرب متأخر «استقرا» را تنها راه شناخت «واقعيت» پنداشتند. فارغ از اين‌كه شهيد صدر نيز نظريات مشابهي در كتاب منطقي خود دارد، اما ساير فلاسفه پيرو ملاصدرا همچنان استقرا را بي‌ارزش مي‌دانند. بدون هيچ قضاوتي نسبت به كارآمدي و قابل اتكا بودن روش تجربي، روشن است كه فيزيك امروز با فلسفه ديروز در موضوع اشتراك دارند: «هستي»!
    + حنانه 

    اخه شما داشتين درباره نظريه ريسمانها حرف ميزدين!

    اصلا يادم نبود دايي حسن هم فيزيكدانه ها!!!

    پاسخ

    حالا يه سؤال: اين ريسمان‌ها به كجا وصلند؟! شما كه خوندي، فهميدي؟ اگه فهميدي به ما هم بگو! :)
    + حنانه 

    سلام

    من چند روز پيش يه مطلبي راجع به جهانهاي موازي توي يه مجله خوندم خيلي مفصل نبود اما راغب شدم كه بيشتر درباره ش اطلاعات كسب كنم و همين طور درباره نظريه ريسمانها و نظريه M

    يادم باشه ديدمتون درباره ش برام صحبت كنيد با خوندن كمتر متوجه ميشم!

    پاسخ

    (: چرا به دايي حسن ِ فيزيكدانت مراجعه نمي‏كني؟! :)