• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نقشه طلاق
  • نظرات : 5 خصوصي ، 68 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + ت 

    اما در باب سياست قائل به نجاست نيستم بلکه قائلم سياست بسيار بي پدر مادر است اما در ضمينه اين دولت

    ايشان فردي زحمت کش انقلابي باارمانهاي والا اسلامي و لجباز هستند اما عارضه ي لجبازي ايشان گاهي به نفع ملت است البته اغلب و گاهي به ضرر مثلا در مورد اقاي مشايي بسيار لجبازند و قبول نمي کنند که از طريق بعضي افراد داره فساد داخل دولت مي شه و دارند ابزار بي اعتمادي را در انصار حزب الله فراهم مي نمايند البته لطفا نظرتان را در باب اقاي احمدي نژاد طالبم که بيشتر بدانم و اينکه ايا قائل به نظريات پدر زن در باب اقاي احمدي نژاد هستيد

    پاسخ

    نگاه سيستمي به ما چند نكته را ياد مي‏دهد؛ نخست اين‏كه هر سامانه‏اي متشكل از اجزايي است، منتجه و خروجي سامانه نيز محصول فعاليت تمام آن اجزاء است، سهم اجزاء در خروجي برابر نيست. اگر به دولت ايشان نگاه سيستمي داشته باشيم و يا حتي اگر خردتر شده و به رفتار سياسي ايشان سيستمي بنگريم، از اين سه نكته به خوبي مي‏شود استفاده كرد تا دچار اشتباهاتي كه خيلي‏ها مي‏شوند نشويم. يك كشور را نيز مي‏توان به روش سيستمي ارزيابي كرد. در اين نگاه نمي‏توانيم براي تمامي تصميمات نظام سهم يكسان در نظر بگيريم. اين مثال را قبلاً در جايي عرض كردم، اين‏جا استفاده مي‏كنم: فرض كنيد دو خانم به شما مراجعه مي‏كنند و شما بايد ميان آن دو يكي را انتخاب كنيد تا وظيفه‏اي را در سازمان شما انجام دهد. يكي از آن‏ها چادري است ولي نماز نمي‏خواند، ديگري نماز مي‏خواند ولي بدحجاب است. كدام را برمي‏گزينيد؟ در علم مديريت، خواه هر گرايشي كه باشد، شما هميشه ناگزير هستيد منابع محدود موجود را به فعاليت‏هاي بي‏شمار خود اختصاص دهيد. لذا ناگزير به تخصيص بهترين منابع به بهترين فعاليت‏ها هستيد. الگويي كه بر اساس آن تخصيص را انجام مي‏دهيد نتيجه را براي شما به ارمغان خواهد آورد و نتيجه تابع نحوه تخصيص شماست. در اين مثال شما نمي‏توانيد باحجاب بي‏نماز را انتخاب كنيد، زيرا هيچ كسي قادر نيست بگويد اهميت حجاب از نماز بيشتر است، حتي نمي‏توان گفت برابرند. وقتي به ما رسيده است كه اولين پرسش شب اول قبر «نماز» است، نشان از اولويت نماز نسبت به ساير تكاليف شرعي فردي دارد. اگر شما نظامي از موضوعات احكام در اختيار داشته باشيد كه اهميت موضوعات را براي شما تعيين كرده باشد، حتماً در قضاوت بهتر عمل مي‏كنيد. شما نمازخوان بدحجاب را برخواهيد گزيد، زيرا آنقدر ايده‏آليست نيستيد كه بگوييد به دنبال نمازخوان باحجاب خواهم گشت و تا آن روز كار را تعطيل مي‏كنم. امور نظام تعطيل‏بردار نيست. مثال‏هاي زيادي از اين نمونه در رفتار معصومين ع يافت مي‏شود و حتي نزديك‏تر چرا راه دور برويم، امام ره تمام گروه‏ها را در انقلاب مشاركت داد و اصل «اسلام» را شعار انقلاب گرفت تا اهل سنت را نيز دخيل كند و حتي مجاهدين خلق و نهضت آزادي و جبهه ملي و ... همگرايي ايجاد كرد حول يك كلمه، كلمه‏اي كه آن‏قدر اهميت داشت كه به خاطر آن مي‏شد ساير بدي‏ها را صرف نظر نمود. «وحدت كلمه» را نيز بر اساس همين طرح كرد. در يك كشور اگر حساب كنيد، عزت ملي به معناي موازنه ارزش و اعتبار سياسي نسبت به ساير كشورهاي جهان در رأس ساير شاخص‏ها قرار دارد. يعني اگر بگويند دو تومان پول داريم،‍ با آن نان بخريم كه گشنه نمانيم، يا تاكسي بگيريم برويم كشور همسايه و از عزت ملي خود دفاع كنيم؟ مدير خوب مي‏گويد عزت ملي، زيرا در آن صورت كشور همسايه وقتي ديد ما پول نداريم نان بخريم و گرسنه هستيم با كمال ميل نان خود را با ما قسمت خواهد كرد، بي‏منت، به اميد اين‏كه يك روز هم ما از او دفاع كنيم و پشتش باشيم. آمريكا را نگاه كنيد. از چه زماني دلار آمريكا پول رايج دنيا شد؟ دقيقاً با كمك‏هايي كه بر اساس اصول ترومن بعد از جنگ جهاني به تمام كشورهاي دنيا كرد. او دنيا را خريد، با كمك‏هاي مالي! البته نمي‏خواهم شرارت‏هاي شيطان بزرگ را با رفتار مديران خودمان مقايسه كنم، عرض اين است كه روابط خارجي هميشه در صدر مسائل است. اگر در موازنه جهاني عزت بيشتر داشته باشي، حتي مي‏تواني در عرصه اقتصادي نيز نرخ نفت را بالا ببري، اما اگر ضعف داشته باشي، انگلستان مي‏آيد مثل دوران رضاخان تمام نفت تو را مفت مي‏برد و تو بايد خوشحال باشي و خدا را شكر كني كه حداقل به ناموست تجاوز نكرد و فقط مالت را برد! اگر قبول داشته باشيم كه سهم اجزاء تشكيل‏دهنده يك سيستم در نتيجه يكسان نيست، حالا براي مقايسه بدحجاب نمازخوان با محجبه بي‏نماز دچار ترديد نخواهيم شد. احمدي‏نژاد در عرصه سياست خارجي عزت كشور اسلامي ما را صدها برابر افزايش داد، خيلي بيش از آن كه خاتمي با شعار گفتگوي تمدن‏ها تلاش كرد و نتوانست. وقتي مردم كشورهاي ديگر كاپشني را با قيمت بالاتر مي‏خرند فقط به اين دليل كه كاپشن احمدي‏نژاد است، اين عزت يك نظام مي‏شود. بنده خود در سفري كه به سوريه داشتم (سفرنامه‏اش در همين وبلاگ هست) وقتي سوار تاكسي شدم و راننده از ايراني بودن ما مطلع شد، شروع كرد به تعريف از احمدي‏نژاد. حالا شما بگوييد اين آدم مثلاً صدميليون تومان به مشائي پول مفت داده است، يا به او قدرت داده است، و همه‏شان در دولت نفوذ كرده‏اند و مي‏خواهند خيلي كارها بكنند. خب چه كاري؟ براندازي مي‏خواهند بكنند نظام را؟ خواهر من... دعواي بين اصول‏گراها تفاوت دارد با دعواي بين آنان و اصلاح‏طلبان. برخي اصلاح‏طلبان رسماً قائل به براندازي نظام هستند. ولي اصول‏گرايان دعوا سر قدرت دارند. دعوا سر قدرت‏شان هم با نوعي فريب شيطان همراه شده است، ادامه در آن يكي كامنت شما ...
    + ت 

    ايا اگر اين خانم به زندگي برگردد زندگي اين دو مثل روز اول مي شود يا تا اخر عمر کينه ي حوادث حرفهاي اين دعوا به دلشان مي ماند خوب اين که زندگي نمي شه زندگي بادوست داشتن همراه ما مقداري تنفر

    ايا اگر برگردد دخالت هاي پدر زن ادامه خواهد داشت ايا دختر مي تواند حضور پدر خود را در زندگي اش متعادل کند

    يا اگر پسر بخواهد ادامه دهد بدون تغيير رويه دختر حالا به خاطر مسايل اهمي مانند نگه داري بچه ها ايا قادر به تحمل اخلاق اين خانم است مي تواند تحمل کند

    واقعا پرونده هاي خانواده اعصاب خورد کن است

    مي خواستم وکيل شوم اما مي بينم اعصابش را ندارم

    پاسخ

    نظر شما در همين مواردي كه فرموديد چيست؟ بنده تصورم اين است كه كار به جايي رسيده است كه پنج دقيقه هم نتوانند گفتگو با هم را تحمل كنند، چه برسد به زندگي! اين كينه‏ها هم بعيد است به اين سادگي از بين برود، زيرا به نظر مي‏رسد زوجه تمام پل‏هاي پشت سر خود را خراب كرده است و راهي براي بازگشت نگه نداشته است. دخالت‏هاي پدرزن زماني مي‏تواند تمام شود كه يا از دنيا برود و يا زوجه اعلام برائت كند به اين‏كه متوجه اشتباه او شده و راه خود را جدا كرده است. زيرا زوج مي‏گفت: زوجه پس از قهر سه سال پيش نيز ادعا كرد ديگر با پدرش مشورت نمي‏كند ولي كاشف به عمل آمد كه مي‏كند. در همين جريان اخير نيز لو رفت حتي در آمدن و ديدن فرزند هم لحظه به لحظه از طريق پيامك پدرش را در جريان مي‏گذاشته است! مي‏دانيد چرا پرونده‏هاي خانوادگي اين‏قدر پيچيده است؟! زيرا به احساسات و روان انسان‏ها بسته است. وقتي بنده پولي به شما بدهكارم، با عقل شما درگيرم نه احساستان. لذا اگر پول را بدهم همه چيز تمام مي‏شود حتي اگر كلي هم فحش به هم داده باشيم، پول كه تصفيه شد روبوسي مي‏كنند و تازه از هم حلاليت هم مي‏طلبند و مي‏گويند: ببخشيد ديگه حساب حسابه كاكا برادر! اما ازدواج به دليل روابط زناشويي آن، نوعي پيوند عميق عاطفي ايجاد مي‏كند، نوعي اعتماد در مطلبي كه در آن به هيچ كس اعتمادي نيست. اين انحصار به شدت وابستگي مي‏آورد و اين وابستگي نوعي توقع ايجاد مي‏كند؛ توقع رازداري و احترام به اعتماد. حالا اگر دعوايي واقع شود و يكي از طرفين دروغي بگويد يا رازي را فاش كند، طرف مقابل به هيچ وجه نمي‏تواند ببخشد، اين را عميق‏ترين خيانتي تلقي مي‏كند كه برايش فرض دارد. مي‏گويند فيل به انسان كاري ندارد، ولي تنها در يك حالت مشاهده شده انسان را به قتل رسانده است و آن هم زماني است كه صاحب و مربي او به فيل خيانت كند كه مثلاً نيزه‏اي به او بزند يا آسيبي به او برساند. در اين حالت مي‏گويند پايش را بلند كرده و مربي را له مي‏نمايد. كاري كه اگر يك غريبه بكند، فيل به جاي درگيري فرار مي‏كند! دليل آن را وابستگي عاطفي و اعتماد فيل به صاحب و مربي مي‏دانند! د:
    + ت 

    پس نتيجه ي اين بحث:

    1- اين خانم يقيين دارد

    2- يقيين هاي اين خانم باطل است

    3- همسر ايشان همه ي راههاي مصالحه را رفته و اميدي به زائل کردن يقيين هاي اين خانم نيست

    4- اميدي به ادامه ي اين زندگي نيست

    5- زن قادر به ادامه ي زندگي نيست

    6- در اهم و في الاهم کردن مسائل که بقاي اين زندگي بهتر است يا فناي ان به فنا رسيديم

    7- فقط تنها چيزي که به ان اين اقا نمي دانم فکر کرده اينده است

    1-ايا راه برگشتي براي اين خانم بعد از خطبه ي طلاق مي گذارد

    2- براي نگهداري فرزند يا فرزندان مي خواهد چه کند

    از قرار معلوم خانم تصميم گيري اش را براي ادامه زندگي اش گرفته و مي خواهد ادامه تحصيل دهد اما مرد مي خواهد چه کند

    ديگر اينکه زوج زوجه را هنوز دوست داره اگه داره چگونه مي خواهد دل بکنه

    ايازوج قصد طلاق داره يا مي خواهد از اين طريق زن را که مشخص است واقعا قص د طلاق نداشته و قصد تاديب مرد را داشته ادب کند و حرفش را به کرسي بنشاند و زن را با سکوت ومعلق نگه داشتن ودر اخر طلاق تاديب نمايد

    پاسخ

    بند2. باطل بودن يقين‏ها يعني مقاصد نادرست است. فرض كسي بخواهد آبروي شما را ببرد تا خودش به جاي شما استخدام شود، يقين دارد اگر بي‏آبرويتان كند مدير خواهد شد، خب، يقينش درست است، ولي مقصد بدي را برگزيده. بند 1 از 7. راه برگشت منظور چيست؟ مثلاً به زوج توصيه كنيم زن نگيرد تا زن اول امكان بازگشت داشته باشد؟ آيا اين صحيح است؟! بند 2 از 7. طبيعتاً ايشان ناگزير است به همين دليل و براي نگهداري فرزندان ازدواج نمايد. راه ديگري مي‏شناسيد؟ بنده گمان نمي‏كنم ديگر محبتي بين اين دو باقي مانده باشد. شما شرح ماوقع را خوانده‏ايد و مي‏دانيد چه كرده‏اند با هم. ولي خب نمي‏توانم كه از دل زوج يا دل زوجه خبر بدهم، فقط به شواهد تكيه مي‏كنم. د: چرا مي‏فرماييد كه زوجه قصد طلاق واقعاً نداشته است؟ اين را چگونه استنتاج مي‏فرماييد؟!
    + ت 

    اگر شوهر اين خانم تمام راهها را رفته پس ديگر سراغ طلاق برود ديگر .اين که روشن است هميشه طلاق بد نيست دين مي فرمايد يا با هم به معروف زندگي کنيد يا اگر نمي توانيد به معروف از هم جدا شيد

    اين اقا مي خواهد چه کند اصلا مي خواهد به زندگي با اين خانم ادامه دهد يا نه

    پاسخ

    بنده هم در آخرين ملاقات همين پيشنهاد را به ايشان تقديم كردم. مگه شما حكايت «قور قور» را نخوانديد؟!
    + ت 
    ضمنا امام علي (ع) تمام راه ها را رفتند وقتي مطمئن شدند كه راهي نيست دست به جهاد زدند در همان ميدان جنگ چه قدر نصيحتشان كردند اما...
    پاسخ

    قياس باطل است ميان امام ع و مأموم، اما اگر شوهر ادعا كند تمام راه‏هايي را كه در تصورش آمده رفته است، خيال‏تان خواهد آسود؟! اسناد و مدارك هم ارائه كند! د:
    + ت 

    ببينيد بحث من اينه كه من الان يك يقيين باطل دارم شما مي توانيد بگو به يقيينت عمل نكن مكلف به يقيينش عمل مي كنه چون اگر به يقيينش عمل نكنه ديگر يقيين نيست شك است (اين بحث جايگاه مكلف)

    اما بحث اينكه خداوند او را به خاطر عمل منافي با واقع مجازات مي كند يا نه (بحث جايگاه مولي ست)1- اگر مكلف به تحقيق پرداخته
    2-و نيتش هم جلب رضايت مولي باشد(كه خوارج شامل اين قسمت نمي شوند )انگاه مشمول مجازات نيستند

    بحث اين خانم هم در جايگاه مكلف بررسي شد حالا بايد مجازات شه به علت اختلاط فكري بحث ديگري ست

    بحث من اين است كه ايشان نمي پذيرد كه داره اشتباه مي كنه چون يقيين داره بايد يقيينش را زايل نمود بحث اين كه بايد عذاب شوند بحث ديگري ست

    پاسخ

    حصول يقين از راه مقدمات است، آن‏كه مقدمات باطل برود تا به يقين باطل برسد به مقدمات مؤاخذ است، مانند مستي كه مرتكب قتل شود، در حين قتل هشيار نبوده، اما بر شرب خمر مسئول است. يقين مي‏دانيد كه به دو گونه در احكام داخل مي‏شود؛ گاهي يقين طريقي است و گاهي موضوعي، مثلاً در اين‏كه شرب خمر حرامٌ «يقين به خمريت» يقين طريقي است، لذا مكلف به واسطه هر يقيني با هر روشي مسئول است، از هر راهي بفهمد كه اين مايع خمر است، بايد اجتناب كند. اما در حد زنا مثلاً يقين موضوعي است «قطع به وقوع زنا» زيرا شارع يقين را در موضوع حكم داخل كرده و مقيد نموده به اين‏كه «اگر از راه چهار شاهد عادل رسيدي حد واجب مي‏شود و الا فلا». اين زن شهادات كذبي عليه شوهر خود داده است كه يقيناً مي‏دانسته خلاف شرع است، آن هم در دادگاه اسلامي. از صياغ شرعي اگر به بررسي رفتار زن بپردازيم، اگر چه بي‏ترديد به يقين عمل كرده است، اما يقين او اين نبوده كه اگر قهر كنم و دروغ بگويم خدا از من راضي خواهد بود! بلكه يقين داشته اگر بخواهم عزت دنيا را به دست آورم و آبرومند در خانواده خود باشم و اگر بخواهم زمام زندگي را در اختيار خود بگيرم و امنيت و آرامش آتيه داشته باشم، بايد چنين كنم. اين هم يقين است، ولي مقصد يقين باطل است. كسي كه به مرض استسقاء دچار است و دكتر نهي كرده از نوشنيدن آب، به اصرار مي‏خورد و يقين دارد اگر نخورد مي‏ميرد و حال اين‏كه مطلب بالعكس است كه اگر بنوشد مي‏ميرد! بايد كه به حكم خرد كلام طبيب را گوش گيرد. و همين‏گونه است در معتادي كه مواد تخديري مصرف مي‏كند. كبر و غرور و تمامي اخلاق‏هاي فاسده همچو اعتياد است كه فرد يقين دارد به نفع اوست و حال اين‏كه به ضرر خود عمل كرده است. اين است كه مدام بايد استغفار كرد و از خدا طلب هدايت نمود كه يك چشم بر هم زدن واگذاشتگي يعني خلاص...!
    + ت 

    نقطه عطفي در تاريخ انقلاب

    چه قدر مختصر و مفيد اما قول دارم که سياست بيش از انکه خيرات داشته باشه براي ما افت دارد و وقت انسان را مي گيرد بدون اينکه ثمره اي داشته شد

    پاسخ

    پرسش‏هاي شما آن‏چنان فراوان بود كه وقتي به اين پرسش رسيدم ديگر رمقي براي پاسخ نمانده بود و به ايجاز طي شد! بحث در سياست جزئي از ديانت ماست و تفاوتي نمي‏كند، اتلاف وقت هم آن است كه در حوزه سياست گرفتار شايعات و امور جزئي و بيهوده‏گويي شويم، اصل آن پاك است، نه نجس! بحث از اين دولت نيز گسترده است، معيّن بفرمايد در كدام حوزه بحث كنيم و حول كدام موضوع تا بحث منقه‏تر شود.
    + ت 

    ببينيد به قول شهيد صدر يقيين حجيت دارد پس ما نمي توانيم به کسي بگوييم به يقيينت عمل نکن هر چند يقيينش خلاف واقع باشه

    تنها کاري که از دست ما بر مي ايد زايل کردن يقيين طرف مقابل است

    اين اقا هم بايد يقيين خانمش را زايل کند که عمل بسيار سختي ست و خيلي بايد برنامه ريزي شده عمل کند مثلا اصلا نبايد به او بگويد پدرت اين طور وان طور چون نتيجه معکوس ميدهد اولين گام هم زن بايد در خانه باشد تا نقشه را بتوان پياده کرد

    پاسخ

    به نظر شما يزيد خلاف يقين خود عمل كرد؟ او يقين داشت اگر نواده رسول خدا ص را نكشد حكومتش دوام نخواهد داشت. اساساً مگر به غير يقين مي‏توان عمل كرد؟ اين بحث مهمي در فلسفه است در بحث اعتباريات، كه عمل خلاف يقين آيا امكان وقوع دارد يا خير. به نظر شما اگر كسي به يقين خود عمل كند و ديگري را - به زعم خود - در راه خدا بكشد به بهشت مي‏رود يا عقاب نمي‏شود؟! مگر خوارج يقين نداشتند كه حضرت ع اشتباه كرده است و بايد توبه كند، چرا حضرت ع آنان را قتل عام كرد؟!
    + ت 

    ايا ديگر فرزندان ايشان هم همين مشکل را دارند

    چگونه دختري مي تواند به دنبال جايگزين براي مادر خود باشد

    ايا فرزندان براي بيرون راندن مادر به ايشان معترض نشده اند

    پاسخ

    شش پسر و يك دختر، اين تمام فرزندان هستند، همگي پدر را قبول دارند، نوشته بودم كه واسطه (همسايه‏شان) چه گفته است: «تمام فرزندان مفتون پدر خود هستند» وقتي پدر استدلال مي‏كند كه بايد زن دوم بگيرد، همه به مادر حمله مي‏كنند كه چرا راضي نيستي اين حق پدر ماست و بايد بگيرد. مادر چند بار شكايت كرده، هم نزد دختر خود و هم نزد داماد كه چه كند. در اين اواخر اين طور كه دوستم مي‏گفت، حتي تماس تلفني مي‏گرفته با داماد و پاره‏اي مسائل را با او مشورت مي‏كرده است! و خيلي حرفهاي ديگر كه باشد براي مجالي ديگر. امروز صبح به قدر يك كلاس يك‏ساعته اصول براي شما حرف زدم، نه! حالا ملت بيايند بخوانند گمان مي‏كنند در اين كامنت‌خانه درس اصول داير كرده‏ايم، هيت اين بخش وبلاگمان مي‏رود بالا. اگر خواستيم درس اصول بگذاريم يه جاي بهتر و يك سايت مناسب انتخاب مي‏كنيم كه نوشتن متن‏هاي طولاني در اين باكس‏هاي كوچك پارسي‏بلاگ آزاردهنده است كه اصلاً فخري حق دارد، چون براي اين كار طراحي‏شان نكرده است! د:
    + ت 
    اين سوالي که ميپرسم ربطي به بحث هاي فعلي نداره شما نظرتان در مورد اقاي احمدي نژاد و عملکردشان چيست ايشان را خيلي دوست دارم اما به تازگي به علت اخباري برايم در پرده ابهام قرار گرفته اند
    پاسخ

    نقطه عطفي در تاريخ انقلاب!
    + ت 

    ببينيد بنده اين که با مادر ش صحبت نمي کرده را عيب نمي دانم چرا که مادر را در سطح نظر دهي نمي ديده (شايد مادر واقعا هم در سطح نظر دادن نبوده يک زن خانه دار معمولي ) اما پدر يک شخصيت علمي براي ايشان يک بت است که اين هم عيب نيست چون از تعاريف شما از پدر زن اين گونه بر مي ايد اما دختر قادر نيست که درک بکند که نظريات پدر تغيير کرده وهمواره پدر را قبول دارد و گرايش به پدر دارد چون اين اقا هر چند که نظرياتش درست نيست در بعضي مسائل اما واقعا مديريت قوي تا الان داشته چه بسا که توانسته دختر خود را به ازدواج شما در بياورد اصلا نگاهش به زندگي مدل جديدي ست يعني نادر است خيلي دوست دارم بيشتر در موردش بدانم

    پاسخ

    در مورد پدرزن رفيق ما بيشتر بدانيد؟ خب بپرسيد تا كم كم بگويم. زيرا اگر خيلي حرف بزنم يهو سوتي مي‏دم و كار خراب مي‏شه!
    + ت 

    چرا زن اولش را بيرون كرده به نظرم بايد سيستمي كه اين خانم تربيت شده را بررسي كرد

    ايا دوستتان بعد از اين قضايا با مادر زن صحبت كرده نر مادر زن در مورد اين مساله چيست ايا كاملا دختر را مقصر مي داند يا پسر را هم مقصر مي داند خوبه كه به مادر اين دختر رجوع كرد اگر صلاحيت دارد براي اينكه بفهميم واقعا در كله ي اين دختر چه مي گذره و زوج علاقه به حل مساله دارد نه انتقام

    پاسخ

    اخيراً نظري از مادرزن‏شان به دستم نرسيده است، اما نظرات قبلي‏شان اين‏ها بوده است كه عيناً از روي نوار پياده شده است: «آيا مي‏دانيد دخترم تا به حال هر كاري كرده تحت مديريت باباش بوده، مي‏دانيد وقتي مي‌خواست از خانه شما بياد بيرون به باباش گفت: بابا زنگ بزنم؟ گفت: نه! گفت: بابا نامه بنويسم، گفت: نه! اجازه بهش نداد اين كار را بكند. من نمي‏دانم اين چه تصميمي بوده!» و «مي‏دانيد من مشكل دخترم را چي مي‏دانم؟ من مشكل دخترم را اين مي‏دانم كه يك مقداري، كه خود من هم بارها بهش گفتم، مثل باباش است. شما مي‌دانستيد مثل باباش است؟! خيلي. در خانه نمي‏تواند بنشيند. منظورم اين است كه ممكن است اين رفتارها براي مرد تناسباتي داشته باشد، ولي براي زن نه! من مشكل دخترم را اين مي‏دانم، اين چيزهاي خوبي نيست. بارها هم بهش گفتم، ولي اصلاً از طرف من حرف‌شنوي ندارد، حرف‌هايش را هم اصلاً با من نمي‌زند.» و حرف‏هاي ديگر...! نظر شما چيست؟!
    + ت 
    نظرات سياسي پدر زن چيست طرفدار كدام يك از روساي جمهور است به چه دليل
    پاسخ

    از ابتدا حامي احمدي‏نژاد بوده و هنوز هم هست، هاشمي، قاليباف، لاريجاني و سايرين را هم به شدت نقد كرده است. اما درباره احمدي‏نژاد معتقد است ايشان چون سواد بالايي ندارد، به شدت با اعتماد به حوزه عمل مي‏كند، لذا با دستگاه سرمايه‏داري شاخ به شاخ شده است و عملاً چوب لاي چرخ پيشرفت اقتصادي كشور كه متكي بر كاپيتاليسم است گذاشته و سبب توقف توسعه غربي در كشور مي‏شود، ولي توسعه اسلامي نيز به دست نخواهد آمد. او مي‏گويد احمدي‏نژاد همان شهردار تهران است كه اكنون شهردار ايران شده است و رفتارش مانند يك شهردار است كه در كشور آباداني و عمران ايجاد مي‏كند ولي مانند يك شهرداري! تماس‏هاي زيادي با احمدي‏نژاد گرفت تا او را قانع كند بايد روش ديگري را در پي گيرد تا توسعه اسلامي در كشور حادث شود و چون امكانش پديد نيامد، معتقد شد كه احمدي‏نژاد به شدت زمين خواهد خورد. او را يك پيرو قوي خط امام ره مي‏داند كه قادر به درك مفاهيم كلان نظام نيست. اما همچنان او را بهترين گزينه مي‏داند از اين بابت كه رشد اقتصاد غربي را در كشور فلج كرده است.
    + ت 

    يك نقطه كور برايم حل نشده اينكه اولين دعوا بين اين دو كه زن زده بيرون چي بوده بهانه اول زن چي بوده

    شايد پدر زن خواسته به واسطه دختر پسر را ادم كنه و دختر فكر اوليه اي براي طلاق نداشته وديگران براي انتقام گيري او را تحريك كرده اند او هم كم عقل فكر نمي كرده به طلاق برسه فقط مي خواسته انتقام بگيره البته حرفهاي تازه اش به شوهر نشانه اين مطلب است و فكر مي كرده مي تواند حرفش را به كرسي بنشانه

    ان شرايطي را كه گذاشته همان طور كه گفته براي رو نرو رفتن بوده دليل اصلي ادامه تحصيل و اين مسايل نيست شايد شوهر اين خانم هم نتوانسته هنوز دليل اصلي را در يابد

    پاسخ

    پدر زن خيلي خوب اين مطلب را توضيح داده است: «اون روزي كه در دفتر به شما گفتم از خانه من بيرون بياييد، به شما گفتم: جنابعالي مديريد، دختر من هم مدير است، من هم مديرم، توي يك خونه كه سه تا مدير نمي‌شه! مدير يكيه، يقيناً مدير يكيه!» و «ايشان [دخترشان] مدير است، شما هم مديريد، بزرگ‌ترين چالش شما اين است» اين‏ها را بعد از پايان قهر سه ماهه دختر در سال 1386 بيان كرده است در تحليل علت دعوا. ايشان مي‏خواسته داماد بر اساس ضوابط او زندگي كند و زندگي خلاف آن را اجازه نمي‏داده است و پسر نظرش اين بود كه اين ضوابط نادرست است كه پدرزن در زندگي خود نيز به كار گرفته و باعث ظلم به زن خود شده، زن وقتي از قهر سه ماهه كه قرار بود شش ماه طول بكشد بازگشت به شوهر گفت: «فكر كردي من به خاطر خودم رفتم؟ نه، بابام گفت اگه شش‏ماه از خونه بياي بيرون شوهرت پرورش پيدا مي‏كنه، رشد مي‏كنه، من به خاطر تو رفتم!» پدر معتقد بود دو روش مرسوم زندگي وجود دارد؛ روش سنتي كه مورد تأييد حوزويان است و روش دانشگاهي است، اولي متكي بر سلطنت است و دومي متكي بر مشاركت كه هر دو غير اسلامي است، روش صحيح روش خلافت است كه مدعي بود اسلامي است و خودش آن را به دست آورده است!
    + ت 
    ببخشيد دكمه ظ خراب بوده بعضي جاها نزده
    پاسخ

    اين‏كه «حاظر» شد «حار» خيلي انعكاس خوبي روي ذهن داشت! د:
     <      1   2   3   4   5      >