• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نقشه طلاق
  • نظرات : 5 خصوصي ، 68 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ت 

    يك نقطه كور برايم حل نشده اينكه اولين دعوا بين اين دو كه زن زده بيرون چي بوده بهانه اول زن چي بوده

    شايد پدر زن خواسته به واسطه دختر پسر را ادم كنه و دختر فكر اوليه اي براي طلاق نداشته وديگران براي انتقام گيري او را تحريك كرده اند او هم كم عقل فكر نمي كرده به طلاق برسه فقط مي خواسته انتقام بگيره البته حرفهاي تازه اش به شوهر نشانه اين مطلب است و فكر مي كرده مي تواند حرفش را به كرسي بنشانه

    ان شرايطي را كه گذاشته همان طور كه گفته براي رو نرو رفتن بوده دليل اصلي ادامه تحصيل و اين مسايل نيست شايد شوهر اين خانم هم نتوانسته هنوز دليل اصلي را در يابد

    پاسخ

    پدر زن خيلي خوب اين مطلب را توضيح داده است: «اون روزي كه در دفتر به شما گفتم از خانه من بيرون بياييد، به شما گفتم: جنابعالي مديريد، دختر من هم مدير است، من هم مديرم، توي يك خونه كه سه تا مدير نمي‌شه! مدير يكيه، يقيناً مدير يكيه!» و «ايشان [دخترشان] مدير است، شما هم مديريد، بزرگ‌ترين چالش شما اين است» اين‏ها را بعد از پايان قهر سه ماهه دختر در سال 1386 بيان كرده است در تحليل علت دعوا. ايشان مي‏خواسته داماد بر اساس ضوابط او زندگي كند و زندگي خلاف آن را اجازه نمي‏داده است و پسر نظرش اين بود كه اين ضوابط نادرست است كه پدرزن در زندگي خود نيز به كار گرفته و باعث ظلم به زن خود شده، زن وقتي از قهر سه ماهه كه قرار بود شش ماه طول بكشد بازگشت به شوهر گفت: «فكر كردي من به خاطر خودم رفتم؟ نه، بابام گفت اگه شش‏ماه از خونه بياي بيرون شوهرت پرورش پيدا مي‏كنه، رشد مي‏كنه، من به خاطر تو رفتم!» پدر معتقد بود دو روش مرسوم زندگي وجود دارد؛ روش سنتي كه مورد تأييد حوزويان است و روش دانشگاهي است، اولي متكي بر سلطنت است و دومي متكي بر مشاركت كه هر دو غير اسلامي است، روش صحيح روش خلافت است كه مدعي بود اسلامي است و خودش آن را به دست آورده است!