• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نصيحت در مطب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + طهورا 


    سنگ بودن «بد» است، براي زنان بدتر! دل بايد رحيم باشد، بسوزد و زود گُر بگيرد. به ديدن گاهي حتي يك فقير در خيابان، بايد اشك انسان در بيايد، اگر نيايد مريض است قلب! قلب اگر مريض شد، با مرگ هم درمان نمي‏شود.

    اين حرفها خيلي برايم اشنا امد به دفاترم که مراجع کردم ديدم سخنان اقاي مصباح است حرف زيبايي را ديدم گفته بودند دل خانه است و در ان فقط جاي يک محبوب است اگر شيطان بيايد ديگر خدا نمي ايد فکر مي کنم بايد يک سم زدايي در دلم راه بياندازم بايد پاکسازي کنم از دبيرستان شنيده بودم که انسان براي اخلاقيات بايد استاد داشته باشد تا قم امدم اما هنوز نيافته ام خيلي بد است که روح ادم کدر شود به نظر من محيز خيلي در کدورت اثر دارد خدا به همه ي ما کمک کند من شنيده ام وقتي انسان به صورت عالم نگاه مي کند نور مي گيرد لذا خيلي مهم است که انسان با چه کسي صحبت مي کند براي همين است تصميم گرفته ام که به سکوت روي اورم چند روز است که همه از دست سکوتم شاکي شده اند صدايشان در امده ولي من راضي هستم

    پاسخ

    چند بار اين جعبه پاسخ را پر كردم از جملاتي كه به نظرم رسيد... ولي دوباره پاك كردم... خالي كردم و منصرف شدم... بحث اخلاق كه مي‏شود خود را در اندازه‏اي نمي‏بينيم كه نظري دهم... اگر مطلب به فرمايشات استاد مصباح نزديك است، زيرا شاگردي ايشان را كرده‏ايم، درس اخلاق ايشان رفته‏ايم، هر چه داريم و هر چه بر زبانمان جاري است كلام اساتيد است و آن‏چه از خود اضافه كرده‏ايم نادرستي و اغلاطي است كه به خدا پناه مي‏بريم از ناصوابي‏شان. نه توصيه به سكوت مي‏كنم و نه مطلب ديگري. دوستي داشتم آمد و از ذكر گفتن پرسيد، ده سال پيش بود و خودم هنوز چيزي نمي‏دانستم، نظري ندادم و رفت سه ماه تابستان ذكر گفت، اذكار مختلفه به صور مختلفه. مهرماه كه آمد ديوانگي از سيمايش داد مي‏زد. نزدم آمد، گفت: «تو جنّ هستي و فلاني تو را تسخير كرده كه به من آسيب بزني!»، بسم‏الله گفت، به گوشم زد و دويد و رفت! بعد هم در آسايشگاه رواني مدتي بستري شد. نامه‏اي به دستم رسيد از او كه عذرخواهي كند. نوشته بود: «شما فرزند حضرت زهرا (س) هستي و من توهين كردم به شما، حالا خواهش مي‏كنم فلان ذكر را فلان مرتبه بگوييد تا حضرت مرا ببخشد». نامه را انداختم و گريختم! مبادا مرا هم به آسايشگاه ببرند :)