سلام و روزبخير
ممنون از التفاتتان
جالب است سال گذشته به دوستان گفتم قرآن را مجموعه نامه هاي خالق به مخلوقاتش در نظر بگيريد.
بله حسب توفيق بنده هم چندباري ترجمه هاي مختلف قران را ختم کرده ام و جزو برنامه هاي مستمرم است.
اما بپذيريم که مشکل اصلي همينجاست. براي شاکر دو ترجمه اصلي گفته شده: يکي قدردان و يکي خدمتگزار.
خداوند ممکن است بگويد: من 14 بار از لفظ شاکر استفاده کردم و ده بار آن مرادم خدمتگزار بود نه قدردان، چه کنم شما نه به کلامم که به ترجمه تحريف گر آن ايمان آورديد.
يکبار آيات با لفظ شاکر را به جاي قدردان با ترجمه خدمتگزار بخوانيد. شاکر بودن خداوند هم ممکن است خدمات دهندگي او به بندگانش باشد و يا همان معناي قدردان.
اينکه اين چنين خدايي که زورگوست را دوست نداشته باشيم، بحث ديگري است. بحث سر حقيقت و مطابقت با واقع است.
ذهن ديني ما چالش هايي دارد که ريشه اش بنظر من درست در قرآن است. و ريشه مشکلات قرآن در غلط فهمي هاست که ناشي از ترجمه هاست.
ما دوست داريم خدا مهرباني باشد که ما آنگونه مهرباني را دوست داريم و تعريف مي کنيم. شايد اين نباشد!
چرا اينقدر بر عبد بودن و شاکر بودن تاکيد دارد. عبد يعني برده و بنده، تصور عيني اش همان بردگان قريش است. اساسا بنظرم بردگاني چون بلال حبشي معناي عبوديت را زودتر و دقيق تر درک مي کردند.
با عرض پوزش از گرفتن وقت ارزشمندتان