• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نامه‏ها - بخش سوم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ت 

    بايد ديد در كدام قسمت ها بايد تحول شود كجا ها خراب است يا فرسوده و احتياج به تعمير است

    به نظر شما كجا كلي گويي را كنار بگذاريد

    پاسخ

    ريشه‏ها... قبلاً هم خدمت شما معروض داشتم مادامي‏كه «جامعه اعتباري باشد» احكام آن فرض استخراج از وحي ندارد. حقايقي از مفاهيم ديني بر ما پوشيده مانده به دليل تنسكي كه به فلسفه و منطق ارسطويي پيدا كرده‏ايم. حالا اصالت با ماهيت است يا با وجود، با هر كدام كه باشد كار ما زار است... زيرا لوازم اين دو اصالت علم كلام علم اصول را مي‏لرزاند و اصول نيز فقه را تحت تأثير قرار مي‏دهد و نتيجه اين مي‏شود كه مي‏بينيم، وام ربوي در بانك‏ها منحل مي‏شود به دو عقد از عقود اسلامي: جعاله و قرض‏الحسنه و بعد مي‏گويند: حلّت! انسان به شگفت مي‏آيد كه چگونه يك معامله به دو معامله مستقل منفك شد و بعد هر كدام به تنهايي حليّت يافت و اين حليّت به اجتماع آنان نيز رسوخ نمود! يا در اجاره خانه كه رهن حرام را منحلّ مي‏كنند به يك اجاره بها و يك وام قرض‏الحسنه اجباري به صورت شرط ضمن عقد! حكايت همان قوطي كبريت است كه در برنج نامرغوب مي‏گذاشتند تا گاه معاوضه با برنج مرغوب حرمت ربا رفع شود و امام ره فرمود: كلاه شرعي است و حرام است! اساساً امروز بانك‏هاي ما و بيمه‏هايمان با كلاه شرعي مي‏گردند و اين مطلب به پشتوانه منطقي ميسّر شده كه اجزاء را از هم تفكيك مي‏كند و حكم هر يك را جداگانه بر آن حمل مي‏نمايد و در نهايت هم تركيب اجزاء را قادر به ملاحظه نيست! ديديد خواهر كه مشكل كجاست!