• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : اعتماد ِ مُدَلّل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .... 
    :)))
    عزييييييزم
    آنچه را کاشتيد قرار است برداشت کنيد ديگه
    ايشالله که خوشبخت بشه (نه ديگه نميگم دخترمون) ميگم دختر آقاي موشح
    پاسخ

    هاهاها... ممنون از لطف شما. إن‌شاءالله كه همين‌طور شود، سعادتمند در دنيا و آخرت. چشم به راه ثمرات و ماحصل زحمات شما هم خواهيم ماند. د:
    + .... 
    قشنگ از حرفهايي که ميزنيد ميتونم درک کنم که دخترتان شده يه دختر کامل
    يادتونه خيلي وقتي هاي پيش، خيلي هايي ديگه در همين وبلاگ احساس نگراني ميکردن که چطور ميخواهيد عواطف و احساس را از به سيده مريم آموزش دهيد
    چطور لطافت را
    چطور روحيه ي دخترانه را....!!
    ولي حالا انقدر قشنگ تربيت شده و روحيه دخترانه اش تقويت شده و رشد کرده که درست مثل يه دختر روي پدرش و حتي روي برادرنش و از همه مهمتر روي خانواده و زندگي 4نفره خودشان تعصب دخترانه دارد.
    چه لذتي دارد ديدن ماحصل سالها تنهايي مادر و پدر بودن را:)
    پاسخ

    آري، لذّت دارد. همين‌جاست كه انسان نگران مي‌شود. همين كه احساس خوشحالي مي‌كند، از چيزي كه خداوند آن را «وسيله امتحان‌» خوانده است، در قرآن. بله، فرزند وسيله امتحان انسان است. اگر وابستگي زياد باشد، مردن سخت مي‌شود. لحظه مرگ، تمام وابستگي‌ها انسان را مي‌كِشَد و مانع آسايش و آرامش، آسوده رفتن مي‌گردد. من اما از خدا مي‌خواهم اين‌ها را جزو وظايف و تكاليفم حساب كند و از وابستگي‌هاي دنيايي‌ام بكاهد. فرزند خوب خيلي خوب است، فرزند صالح گلي از گل‌هاي بهشت، ولي هر لحظه بايد به ياد آورد كه «لدوا للموت»؛ ما مي‌رويم و آن‌ها هم مي‌روند، پس از ما و يا قبل از ما. ممنون از نكته زيبايي كه اشاره فرموديد. خدا را شكر مي‌كنم كه فرزندان مرا از صلحا قرار داده است و از او مي‌خواهم ثواب آن را براي آخرتم ذخيره نمايد، بلكه همين خدمت براي كثرت نسل امت پيامبر (ص)، اگر چه در حدّ سه فقره، بهانه‌اي حساب شود تا حساب و كتاب آسان گردد. :) سپاس :)
    + .... 
    سلام
    واااااي خداي من چه دختري بزرگ کرديد
    خدا حفظش کند
    اين همه هنر و علاقه، عشق ميخواهد
    عشق به خانواده
    تا بتوني ادامه ش بدي، وگرنه بنظر من متوقف ميشي
    مريم هم عاشقانه براي خانواده ش هنرنمايي ميکنه
    خداوند شما را براي فرزندانتان و فرزندانتان را براي شما حفظ کند.
    پاسخ

    سلام. ممنون از لطف شما. اصلاً ولش كنم همه‌ش در آشپزخانه است. ديروز اصرار كه فرني درست كنم. درست كرد براي افطار ديشب. از جلسه كه مي‌آمديم، وقتي اصرار همكاران را ديد كه پرستار بگيريم تا شما بتواني بيشتر براي ما كار كني، خانه كه رسيديم گفت: «غذا پختن رو هم يادم بده، خودم هر روز غذا درست مي‌كنم» اين‌كه مدير خانه بشود و همه كارها را خودش انجام دهد. گفتم: غذا را درست كني، سيداحمد و سيدمرتضي را چه مي‌كني؟! اگر اين‌ها دعوايشان بشود كه حريفشان نمي‌شوي! فعلاً صبر كن بزرگ‌تر بشوي، بعد! :) واقعاً هم پسر داشتن نگراني دارد. تا ولشان كني به جان هم مي‌افتند. عاشق كشتي گرفتن! تا چشم مرا دور ببينند، بازي‌هاي پسرانه راه مي‌اندازند، معمولاً هم زد و خورد تويش دارد؛‌ مثلاً دزد و پليس مي‌شوند و دنبال هم مي‌كنند و... باقي‌اش را خودتان مي‌توانيد تصور بفرماييد. ولي مريم آن‌قدر اعتماد بالايي به توانمندي خود دارد الحمدلله كه گمان مي‌كند مي‌تواند تمام امور خانه را در دست بگيرد، تا نيازي به بنده ديگر نباشد! :) :) من كار مهمي نكردم، همه اين‌ها الطاف خداست. من فقط اعتماد كردم و فرصت دادم تا بيازمايد. حالا قول دادم بعد ماه مبارك چند تا خورش هم يادش بدهم بپزد. سپاس.