از استقبالي که از صحبت کردنم کرديد تشکر مي کنم هر چند با کلمات و حملاتي عجيب بود. سعي مي کنم فعلا فقط اصطلاح عجيب را بکار ببرم.
اول از همه اينکه من نه دشمن شما هستم و نه دشمن فرزندانتان، هر چند شما مرا مستقيما دشمن خطاب نکرديد ولي عنوان چنين جمله اي در بين يخنان شما جاي تامل دارد
در ثاني بله من فرزند طلاق هستم و بزرگتران من هم تمام تلاششان را کردند که من کمتر آسيب ببينم و کاملا با من راستگو بودند.
و من در کودکي ام چنان در تمام عرصهذها مي درخشيدم که اطرافيان تعجب مي کردند که چگونه يک فرزند طلاق مي تواند چنين باشد ولي ....
آن چيزي که من سالها بعد متوجه شدم جداي تمام تلاشهاي اطرافيانم بود. من نيازهايي داشتم که در به هيچ وجه يک والد به تنهايي امکان برآورده کردنش را ندارد.
جناب آقاي موشح شما اين اختيار را داريد که تصميم بگيريد با فردي زندگي کنيد يا خير
ولي هيچ گاه تا الي الابد نمي توانيد بگوييد نياز فرزندتان به همين مادر و همين پدر حذف شدني است. اينکه چطور باشد را بايد مديريت کرد ولي اين نياز حذف شدني نيست و جايگزين ندارد
باشد من فزرند طلاقم ولي اي کاش فرد ديگري به من بگويد اين کلامي که مي گويم چه ربطي به موقعيت خودم دارد؟!
اگر از تجربه شخصي ام حرف زدم مي خواستم بگويم که چقدر به اين حرف باور دارم.
در ضمن من صلاح نمي دانستم که هر حرفي هر کجا زده شود و شما نسبت به من با توجه به نوع پيامم شايد بشود گفت کمي بي انصافي کرديد. ولي اگر شما اينطور صلاح مي دانيد من مشکلي ندارم.