• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : انفجار اطلاعات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 

    بله بنده روششناسي در علم را مقدم مي دانم ولي درحال حاضر روش دكتر گلشني در توليد فيزيك اسلامي كه حاكم بودن جهان بيني اسلامي در توليد علم است را انتخاب كرده ام. در واقع سعي مي كنم به آنچه مي دانم از روش توليد علم عمل كنم به اميد آنكه انشاءالله خداوند آنچه نمي دانم را در روش توليد علم به بنده نشان دهد.

    اگر هم نوشتم كه علوم طبيعي را مقدم بر علوم انساني مي دانم با توجه به شرايط فعلي جامعه و نيز پتانسيل خودم بود. يعني در شرايط فعلي جامعه علوم طبيعي غرب گويا به صورت وحي منزل پذيرفته شده است. نهاد هاي زيادي براي توليد علوم انساني اسلامي تاسيس شده است ولي در مورد علوم طبيعي اسلامي تنها افراد كمي چون دكتر گلشني پيگيرند. هرچه زودتر بايد بت علوم طبيعي غرب را شكست.

    پاسخ

    علوم در عصر حاضر، همان‌طور كه اشاره فرموديد، وابسته به مشاهده و آزمايش هستند؛ هم علوم طبيعي و تجربي و هم حتي بعضي از علوم انساني؛ مانند روانشناسي. آزمايش نيز كاملاً تابع روش تحقيق است. اين‌كه ابتدا فرضيه‌اي حدس زده شود و بر اساس آن آزمايش طراحي و اجرا گردد و سپس نتايج مشاهده شده و تحليل گردد. اگر روش تحقيق دو نفر مانند هم باشد و دقت‌هاي كافي و لازم را در مسير پياده‌سازي روش به كار بندند، به نظر نمي‌رسد كه بتوانند به دو نتيجه متفاوت دست يابند. دقيقاً از همين روست كه شما نيز فرموديد روش دكتر گلشني در توليد فيزيك اسلامي را مبنا مي‌دانيد. اما دو پرسش: يك. اين‌كه فرموديد انسان معتقد به عالم غيب، مي‌تواند قوانيني وراي آن‌چه ماترياليست‌ها مي‌بينند ببيند، اين چطور اتفاق مي‌افتد؟ يعني جهان‌بيني چگونه خود را منتقل مي‌سازد به روش مطالعه و تحقيق؟ آيا در نحوه فرضيه‌سازي؟‌ يا طراحي آزمون؟ يا مشاهده؟ يا تحليل؟ اين‌كه صرفاً جهان‌بيني وي اسلامي باشد، كافيست كه محصول توليد فكري او نيز اسلامي تلقّي گردد؟ دو. بنده روش دكتر گلشني را مطالعه نكرده‌ام. آيا روش ايشان كاربردي و عملياتي‌ست؟ يعني همان‌طور كه در فيزيك امروز عمل مي‌شود؛ مثلاً يك نمونه آزمون و يك نمونه براي مشاهده تغييرات و اين‌كه تمام متغيّرها را ثابت نگه مي‌دارند و تنها يكي را تغيير مي‌دهند تا تمامي وابستگي‌هاي متغيّرها در يك تابع قابل نمايش گردد و بعد با نوشتن نسبت‌ها و معادل‌سازي واحدها، اگر چيزي جا ماند، با تعريف يك «ثابت» جديد طرفين معادله را مساوي مي‌نمايند تا به فرمول جديدي دست يابند؟ يعني همين‌قدر قابل استفاده؟ يا مانند بسياري از حوزوي‌هاي ما، صرفاً به صورت شفاهي مي‌فرمايند كه روش لازم است و در عمل هنوز به روش تحقيق جديدي دست يافته نشده است؟ إن‌شاءالله اين اتفاق هر چه زودتر بيافتد و اين بت كه فرموديد با عنوان مشهور «ساينس» شكسته شود. موفق باشيد.