وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
سازمان جبهه 8
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
[ادامه پاسخ]
...فاصله طبقاتي هم كه ناشي از اقتصاد ربويست برچيده ميگردد. وقتي پول پول نياورد و به عنوان كالا محسوب نگردد، فاصله درآمدي كاهش مييابد. نميشود كه يكي هزارهزار ميليارد داشته باشد و يكي به نان شب محتاج. بله، در گذشته خانها بودند كه با استثمار مردم و غصب اموالشان ثروتمند ميشدند، اما فرض ما اين است كه در عصر حاضر دولت با چنين غاصباني مبارزه ميكند و تنها روش استثمار، همان اسكناس است كه از طريق تورّم پيوسته درآمد دهكهاي پايين جامعه را ميدزدد و به جيب دهكهاي بالايي سرازير ميكند، زيرا آنها به جاي اسكناس، كالاهايي با ارزش پايدار نگهداري ميكنند كه در طول زمان كاهش نمييابند. ديگر اينكه درآمد يك كارگاه آنقدر نيست كه بتواند تبليغات خود را به حدّي وسيع انجام دهد تا سبك زندگي را تغيير دهد! اما درباره دستگاه پيشرفته توليد، دستگاهي كه فقط يك اپراتور و كارگر داشته باشد، خير، توليد را اينطور نميشود ديد. زيرا حتي اگر چنين دستگاهي وجود داشته باشد، اپراتور آن بايد تمام تنظيمات كار با اين دستگاه را ياد بگيرد، مهندسي آن را، وقتي خراب ميشود، وقتي مواد اوليه نقص دارد، كارشناسي مواد را بايد بداند، منابع خريد و تهيه مواد اوليه را، روابط عمومي جهت توزيع محصول را، روش برخورد با مشتريان را، نحوه باز و بسته كردن دستگاه را، خلاصه اين طور نيست كه دگمه را بزند و محصول توليد شود. الآن در يك كارخانه حتي اگر يك دستگاه تمام اتوماتيك هم داشته باشيم، صد نفر نيز داريم تا حوائج و نيازهاي اين دستگاه را تأمين نمايند. چون از تأمين مواد اوليه نصب و نگهداري دستگاه و توزيع محصول همه بر عهده كارخانه است. ضمن اينكه در واقعيت، تنها درصد بسيار اندكي از كالاها هستند كه قابليت چنين توليدي را دارند. فرض بفرماييد كارگاهي كه قرار است همين دستگاه فوق پيشرفته را توليد كند، آن كه ديگر يك دستگاه اتوماتيك ندارد. آنجا نياز به طراحي و تست و هزار عمل ديگر است. در كنار همه اين مباحث، اين نكته را فراموش نفرماييد كه وقتي ما از «كارگاه خانگي» صحبت ميكنيم، با يك يا چند خانواده مواجه هستيم. خانواده هميشه درگير مسائل اخلاقيست...
پاسخ
...بسيار بيشتر از يك كارخانه. در كارخانه اگر كارگر دير آمد، سركارگر ميگويد: شرمنده برادرم، با اينكه خيلي دوستت دارم و اوقات خيلي خوشي با هم در اين چند سال داشتيم، ولي من اختياري ندارم و طبق ضوابط شما از فردا نبايد سر كار بيايي و اخراجي! اما در يك كارگاه خانگي، نسبتهايي بين افراد وجود دارد كه غيرقابل انكار است. اگر حميد سر كار نيامد، فردا عمويش به مادر حميد ميگويد كه پسرت سر به هوا شده، يه چيزي بگو تا آينده خودش را خراب نكند. يعني نسبت همكار بودن يك درجه پايينتر از نسبتهاي خانوادگيست و اين سبب ميشود محيط كار نتواند مروّج اخلاق فاسد سرمايهداري گردد كه همهچيز را قرباني سود بيشتر ميكند. اينجا شما ناگزير هستي با برادرت كنار بيايي، زيرا نميتواني او را اخراج كني. اساساً يكي از دلائل اينكه در تمدن مدرن اينقدر خانواده تضعيف شده، همين مطلب است، زيرا متوجه شدند روابط خانوادگي مانع سود بيشتر سرمايه است. افلاطون در كتاب جمهور خود پيشنهاد عجيبي دارد. ميگويد بايد نوزادان را به محض تولّد به يك پرورشگاه منتقل سازند و به نحوي قاطي كنند كه هيچ كس بچه خود را نشناسد، البته آن روز چون شير خشك نبود (!) ميگفت مادرها بيايند پرورشگاه و هر روز يك بچهاي را كه نميدانند كيست شير بدهند. او معتقد است به اين وسيله تمام نسبتهاي خوني و خانوادگي مضمحل شده و از بين ميرود و جامعه آرماني يا اتوپيا شكل ميگيرد! جامعه مدرن اين است، جامعهاي كه انسانها پشتوانه خانوادگي نداشته باشند تا در برابر اربابان ثروتمند بيدفاع باشند، تا با ميل خود بردگي كنند. اما كارگاه خانوادگي اساساً مبتني بر نسبتهاست. در پناه حق.