وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
سازمان جبهه 8
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حامد
جالب بود. به ياد تشابه ميان موجود زنده و كشور افتادم كه در آن سلول هاي موجود زنده نظير خانواده ها مي شوند. همانطور كه سلول ها واحد هاي اصلي موجود زنده اند و هريك نقش خاصي دارد. خانواده ها هم واحد هاي اصلي موجود زنده مي شوند و هر كدام نقش خاصي در قبال كشور خواهد داشت.
اگر كارخانه ي بزرگ را با كارگاه كوچك خانگي جايگزين كنيم، بايد شمار اين كارگاه هاي خانگي بسيار زياد شود. تصورم اين است كه از لحاظ اقتصادي براي كشور مقرون به صرفه نمي شود چون توليد هاي كارخانه ها در مقياس كلان صورت مي گيرد و از لحاظ اقتصادي مقرون به صرفه تر است.
پاسخ
خب اين دقيقاً باز ميگردد به تحليل رفتار كارخانه و روابط كاري آن، تا بدانيم چه چيزي سبب شده تا توليد كارخانه مقرون به صرفه باشد. آنچه توليد كارخانه را مقرون به صرفه مينمايد «توليد انبوه» است. زيرا توليد انبوه، هزينههاي ثابت توليد را سرشكن مينمايد بين تعداد بيشتر كالا و در نتيجه هزينه كل را پايين ميآورد. اما آيا تمام مطلب همين است؟! توليد انبوه البته كه قيمت كالا را پايين ميآورد، ولي فراموش نكنيم كه پايين آمدن قيمت تنها دليل مقرون به صرفه بودن نيست. بلكه اين كالا بايد «مصرف» شود تا مقرون به صرفه گردد. تصور بفرماييد كارخانهاي كه روزي هزار قطعه شكلات توليد ميكند. اما قيمت شكلات را چه چيزي تعيين ميكند؟ آيا صرفاً هزينههاي توليد؟! قيمت تابع بازار آزاد است. تابع عرضه و تقاضا. اگر تقاضا براي شكلات پايينتر از هزار قطعه در روز باشد. يعني مردم يك جامعه بيش از صد قطعه در روز شكلات مصرف نكنند. طبيعتاً توليد اين كارخانه مقرون به صرفه نيست. زيرا نهصد عدد شكلات در روز را نميتواند به فروش برساند. زيرا اگر بخواهد مصرف را بالا ببرد، بايد به قدري قيمت شكلات را پايين بياورد كه از قيمت تمام شده كالا، حتي براي آن كارخانه با آن همه وسعت و توليد انبوه، نيز كمتر باشد. اين شكاف را چگونه كارخانهها پر ميكنند؟! با تشويق. يعني تبليغ به اضافه تغيير الگوي مصرف و سبك زندگي. يعني پول ميدهند به گروههاي مرجعي مانند ورزشكاران و بازيگران، تا هر كدام روزي ده قطعه شكلات مصرف كنند، تا جامعه حريص به مصرف شكلات شود. يعني كارخانه تا زماني كه بازار مصرف خود را تأمين نكند، نميتواند به تنهايي با صرف انبوه نمودن توليد كالا، هزينه را مقرون به صرفه نمايد. كارگاه اما ناگزير نيست مردم را تحميق نموده و به مصرف وادار كند، شايد هزينه كالاي توليدياش اندكي بيشتر باشد، ولي با توجه به تناسب حجم توليدش با بازار مصرف و سازگاري و هماهنگي بيشتر كيفيت آن با نياز مشتري، مقرون به صرفهتر به نظر ميرسد. زيرا ميتواند تمام توليد خود را به فروش برساند. دقيقاً به دليل اينكه با سبك زندگي فعلي مشتري متناسب است. چرا؟! زيرا توليد آن محلّي و بوميست و مخاطبشناسي در آن سهم بيشتري دارد.