• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : انشاي احمد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سلام 
    من به پسرم تاکيد ميکنم مسائل و مشکلات و دعوا ها بايد پيش خودمان بماند و هرگز هيچ جا حتي پيش پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها چيزي بروز ندهد...خيلي از اين روش باز و آزاد شما که بدون هراس و ترس و خجالت مسائل رو صاف و ساده بيان مي کنيد خوشم مي آيد ولي بعيد ميدانم هيچوقت جرات و جسارت ...شايد هم شخصيت مورد نياز براي اين رها بودن رو کسب کنم...البته احساس مي کنم وقتي انساني به درستي خودش و بي گناهيش کاملا معتقده مي تونه تا اين اندازه صداقت و صراحت داشته باشه...اين آقاي سيد احمد خيلي نفسه...کلا نوشته هاي فرزندان شما انسان رو بي اندازه به وجد مياره...نميدونم معلمش چه واکنشي نشون داده من بودم کلي ماچش مي کردم...سيد احمد عزيز...خداحافظش باشه
    ...ان شاالله هميشه روزگارش مثل الان در آرامش و اطمينان بگذره3

    پاسخ

    ما دو جور نياز داريم. نيازهايي كنوني و مربوط به حال، نيازهاي انتظاري و مربوط به آينده. مثلاً آدمي كه الآن گرسنه است، الآن نياز به غذا دارد. ولي وقتي سير شد، نگران فردا مي‌شود: آيا فردا هم سير خواهم شد؟! پس همين الآن نياز به اطمينان براي فردا دارد، يعني نيازش به اطمينان، «حال» است. اين نياز در كودكي فراگرفته مي‌شود و بعد در بزرگسالي گاهي آن‌قدر شديد مي‌شود كه بر نياز نوع اول هم تأثير مي‌گذارد. آدم‌هايي پديد مي‌آيند كه اگر چه غذا دارند، ولي از ترس اين‌كه فردا غذا نداشته باشند، امروز گرسنه مي‌مانند و نمي‌خورند و ذخيره مي‌كنند. نام اين نياز دوم «امنيت» است. اين‌كه ما چيزهايي را پنهان مي‌كنيم، به دليل اين نياز است. حالا گاهي اين‌چيزها پول است، گاهي مال و اموال است، گاهي هم اتفاقات است. پديده‌هايي روي داده كه خبر آن را نمي‌گوييم، زيرا به امنيت اجتماعي نياز داريم و گمان مي‌كنيم با لو رفتن آن پديده و رسيدن خبرش به ديگران، آن امنيت به خطر مي‌افتد. كلاً دليل ترس همين است. اما اگر به فرمايش حضرت امير (ع) توجه كنيم كه: ما بين دو «عدم» زندگي مي‌كنيم، گذشته كه از بين رفته و آينده نيز هنوز خلق نشده، الآن لحظه‌اي است كه «وجود» دارد. ديگر نگران آينده نمي‌شويم. نگران آينده كه نباشيم دانستن يا ندانستن مردم مهم نخواهد بود. مگر جايي كه گفتن مطلبي سبب گمراهي مردم مي‌گردد. البته كه آن‌جا بايد سكوت كرد. در بيان گذشته زندگي‌ام، تجربه‌هايي هست براي ديگران. اين‌جا اصلاً گفتنش مي‌تواند مفيد هم باشد. ديگران خطاها را تكرار نكنند و مسير نادرست را نروند. وقتي انسان در حال پنهان كردن چيزي نباشد، كمتر دچار آسيب‌هاي روحي هم مي‌گردد. سعي كردم با آزاد گذاشتن فرزندان در گفتن و پرسيدن، آرامش روحي برايشان پديد آورم كه بحمدالله اين اتفاق افتاده است. ممنونم.