• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : تنها مجتهد روي كره زمين!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 44 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ت 


    بابت جوابي كه به همبحث داديد سوال هايي برايم مطرح شد اولا شما نظرياتتان در اصول چيست ايا قايل به مسلك حق الطاعه از نظريات نوين شهيد بزرگوار صدر روحي فداه هستيد يا قايل به مسلك قبح عقاب بلا بيان

    ثانيا پدر زن از افرادي ست كه فلسفه را حرام كرده

    ثالثا خودتان ايا فلسفه را قبول داريد

    ايا ملا صدرا و علامه طباطبايي و امام را در اين كه به دنبال فلسفه رفته اند قبول داريد

    با كدام نظر پدر زن مخالفيد

    ايشان اگر فقه را نهي مي كنه پس قايل به چيست چگونه دستورات دين را در اورد مردم و مسلمانان به چيزهايي بايد عمل كنند

    ايا صوفي مسلكند

    نظر پدر زن در باب ولايت فقيه واقاي خامنه اي چيست

    از ابتدا جذب كدام نظريات ايشان شديد

    پاسخ

    براي پاسخ ابتدا عرض كنم كه حلقه اول شهيد صدر ره كامل خوانده مباحثه كرده و يك رساله كوچك در تنظيم جديد آن نگاشته‏ام. حلقه دوم را با نوارهاي برادر آسيدكاظم حائري خوانده و با پسر ايشان مباحثه كرده‏ام، بخشي از حلقه ثالثه را نيز با نوار خوانده و سپس مباحثه نموده‏ام. اخيراً هم بخشي از تقريرات اصول شهيد صدر ره را كه نوشته آسيدكاظم است مطالعه نمود‏ه‏ام، البته بخشي اندك. مسلك حق‏الطاعة را خوانده‏ام، ولي به نظر بعضي از اساتيد بحث اصولي صرف است و اثر فقهي بر آن مترتب نيست. اساساً با توجه به ادله نقلي برائت «رفع عن امتي التسع...» ديگر بحث عقلي برائت معلوم نيست چندان مترتب بر اثر باشد چه اين‏كه شهيد نيز در نهايت به اين دليل نقلي تمسك مي‏كند و اگرچه عقلاً به احتياط مي‏رسد، ولي برائت شرعيه را نفي نمي‏نمايد. اكنون نيز كه مشغول خارج اصول هستم درس بزرگي مي‏روم كه ورود و خروجش به اصول بر مسلك شهيد صدر ره است، زيرا بزرگ‏ترين عظمت كار اصولي شهيد صدر ره نظم جديدي است كه به علم اصول داده است بعد از نظم شگفتي كه مرحوم صاحب كفايه ره به آن داد. اگر چه آخوند خراساني اصول را شديداً‏ منقه و منظم نمود، بيش از آن چه در آثار شيخ انصاري ره ديده مي‏شود، ولي بالاخره صدسال از آن زمان مي‏گذرد، شهيد صدر ره هم تعريف علم اصول را زيباتر كرد و هم ادله را بهتر نظم داد، اصطلاح ادله محرزه و غير محرزه را نيز بنده ابتدا در آثار ايشان ديدم. حتي تاريخ‏نگاري‏اي كه در ابتداي علم اصول دارد و توصيفي كه از مفهوم اجتهاد مي‏نمايد نيز بسيار زيباست. اساساً حوزه علميه قم پس از هجرت علماي نجف به قم دچار توقف عجيبي در علم اصول شد، چيزي شبيه به دوران فترتي كه پس از شيخ طوسي ره در فقه پديد آمد كه با تلاش ابن ادريس بر طرف گشت. اما شاگردان اصلي آخوند خراساني كه نائيني، اصفهاني، و آقاضياء بودند مسلك آخوند را ادامه دادند و نقد و بررسي كردند و پس از اين شاگردان ثلاثه مرحوم خويي تصرفاتي در اصول داشت و شهيد صدر نيز به نوبه خود بر نقدهاي مرحوم خويي ره افزود. لذا علم اصول در نجف رشد كرد و به حق‏الطاعة رسيد، اما در حوزه قم همچنان حرف آخوند حرف آخر ماند و امروز نيز هنوز تنسك عجيبي بر آن است، تلاش طلاب جواني مانند آملي لاريجاني و هادوي هم هنوز به جايي نرسيده است كه تلاش كرده‏اند مثلاً‏ فلسفه اصول يا هرمنوتيك را در علم اصول بحث كنند. اما كارهاي خوبي انجام شده است. يك از اين كارها مسلك آسيدمنيرالدين حسين الهاشمي ره است كه كار خوبي روي فلسفه اصول انجام داده و اگر چه بين عوام مردم گمنام زيست و گمنام از دنيا رفت، اما در مبادي علم اصول وارد شد و توانست جامعه‏شناسي را به اصول داخل كند. يعني تصور انتزاعي از جامعه را كه آن را به تبع ديدگاه فلاسفه اعتباري مي‏دانست نقد كرد و براي جامعه هويت واقعي قائل شد و لذا توانست نگاه سيستمي و مجموعه‏اي به علم اصول داشته باشد. نام آن را نيز «اصول فقه احكام حكومتي» نهاد. ايشان دو دوره حدوداً صد جلسه بحث مبادي و مباني اصول دارند كه تمام جزواتش را مطالعه كرده و همه را مباحثه نموده‏ام. متأسفانه ايشان وارد مسائل علم اصول نشده‏اند و عمرشان كفاف نداد و سال 1379 دار فاني را وداع گفتند. دو جلسه حضوري خدمت ايشان رسيدم و بعد از شنيدن عقايد ايشان به مسلك ايشان گرويدم. پدر زن دوست ما نيز در همين مسلك است، ولي متأسفانه در بخشي آغاز به ايجاد گمانه‏هاي من‏درآوردي داشتند كه به دليل روش ذوقي و نادرستشان گرفتار اشتباهات عجيبي شده‏اند كه نقد بعضي از آن‏ها را براي همبحث نوشتم و شما خوانديد. ادامه بحث همان است كه خوانديد و تكرارش از حوصله خارج! توجه و عمق شما در اين بحث‏ها به عنوان يك بانو بنده را به شگفتي آورده و به گفتن «وا...» وادار كرده است! د: