• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : به اميد نابودي اسرائيل
  • نظرات : 5 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sarv 
    سلام
    جناب آقاي موشح ضمن قبولي طاعات و عبادات امروز به اين جهت که تعداد بازديد از وبلاگ شما تعدا قابل توجهي هستش تصميم گرفتم اين کامنت رو بذارم و ازتون درخواست کنم که از حالت «ترنس» که متاسفانه تو جامعه ما يک بيماري و حتي بدتر از اون يک انحراف قلمداد ميشه، پست هاي پرمحتوايي بذاريد تا بلکه در فرهنگسازي براي مردم قدمي برداشته باشيم.
    موفق باشيد
    پاسخ

    سلام. اگر بگويم اطلاعات زيادي درباره بايسكژواليتي و ترنسكژواليتي دارم حرف درستي نزده‌ام. اما سال‌هاي آخر دهه هفتاد كه در دفتر مطالعات و تحقيقات زنان كار مي‌كردم، به حسب ضرورت كاري، مطالعاتي در اين زمينه داشتم. اين است كه ابتدا تقسيماتي كه در نظرم مانده را عرض مي‌نمايم. تمام موضوعات مرتبط با اين مسأله را كه جمع كنيم، با دو دسته از افراد مواجه هستيم؛ آنان‌كه فيزيكي دوگانه هستند و آنان‌كه به صورت رواني و رفتاري. در مواضع ديني ما، قسم اول يك پديده تكويني تلقّي شده و احكام مربوط به خود را دارد. فقه ما آن را به دو گروه تقسيم كرده است؛ آنان‌كه بيشتر به يك سمت كشيده شده و از نظر جسمي به مرد بيشتر يا به زن شباهت دارند و گروه دوم همان خنثاي مشكله است كه بيشترين چالش را ايجاد نموده است؛ يعني وضعيت فرد كاملاً نامشخص بوده و در ميانه قرار دارد. قطعاً اين پديده يك امر غيرمربوط به اختيار انسان است و طبيعتاً واژه «انحراف» يا «گناه» در آن معنا ندارد. انساني كه مثلاً با چهار دست به دنيا مي‌آيد، اين نه «منحرف» است و نه «گناهكار». زيرا گناه جايي معنا دارد كه در «رفتار» باشد و «اختيار» در آن راه داشته باشد. ظاهراً ارتباط خنثاي مشكله با هر دو جنس ديگر نيز بلااشكال است. اما مسأله‌اي كه شما به آن اشاره فرموديد به نظر مي‌رسد بيشتر مربوط به بحث «رواني» و «فكري» ترنس باشد. اين دعوايي‌ست كه مدت‌هاست بين اديان و «دنياگرايان غربي» رواج دارد. روان‌كاوان پس از فرويد اصرار دارند كه «روان» انسان را امري قطعي و خارج از اختيار تلقّي نموده و داير مدار «تكليف» و «امر و نهي اجتماعي»‌ ندانند. اين‌كه ما مجاز نيستيم فردي را امر نماييم تا مخالف «اميال» خود عمل نمايد. بحث اين‌جا اين است كه مثلاً فردي تمايل به جنس موافق دارد، يا به هر دو جنس، يا در «رفتار» و «افكار» خود و يا صرفاً در «خواستن». بحث اين‌جا اين است كه آيا ما نيز چون روانشناسان پيش از فرويد معتقديم «روان» قابل تغيير است و مي‌شود «اميال» را متحوّل كرد، يا چون روانكاوان امروزين اصرار داريم كه هر فرد بايد همان‌طور كه «هست» به رسميّت شناخته شود، حتي اگر تمايلات هموسكژواليتي داشته باشد...