• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : روز قدس
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    زندگيتون شيرينه ... ايشالا شيريني زندگيتون محفوظ
    من همه ي آنچه در مورد بچه ها مي نويسيد را با لبخند مي خونم
    و اما در رابطه با کش چادر، از جوابي که داديد متوجه شدم که چرا چادر مريم خانمتون اينطوري ايستاده و علت همان هست که کش را کنار شقيقه دوختيد
    اگر آروم بازش کنيد و جايي که لاله ي گوش تمام ميشه با رعايت همون فاصله از لبه ي ترکي پارچه بدوزيدش، بهتر رو سر مي ايسته

    و الباقي آنچه تعريف کرديد هم همه در تعريف عشق آمده... عاشق که باشي همه کار انجام مي دهي، چه فرقي مي کند اين معشوق کيست؟ فرزند يا مادر يا همسر ... وقتي عشق و صميميت و قدرشناسي باشد همه چيز آسان مي شود
    شاديتون مستدام

    پاسخ

    تشکر. مطلب جديدي بود. ياد گرفتم. إن‌شاءالله اصلاح خواهد شد. خداوند به شما نيز حيات با عزّت و عاقبت خير عنايت فرمايد.
    سلام
    اين کامنت را خصوصي مي فرستم، اگر خواستيد عمومي کنيد از نظر من اشکالي نداره، خصوصي مي فرستم چون نمي دونم تمايل شما بر چيه، خصوصي يا عمومي ...
    نمي دونم خياطي هاي خورده ريزي که تو زندگي پيش مياد را چه کسي براتون انجام ميده
    مثلاً دوختن کش چادر دخترکوچولوتون
    اگر خودتون زحمتش را کشيديد، مي خواستم بگم يه تغيير کوچيک بهش بديد که قشنگ تر رو سر بايسته
    و اون اينکه: چادر را که روي سر انداختيد، درست در انتهاي گوش را علامت بزنيد که کش دوخته بشه، و موقع دوختن کش روي علامتي که زديد حدود دو الي سه سانت عقب تر از لبه ي چادر کش را بدوزيد
    در اين حالت رو سر قشنگ تر مي ايسته و لبه ي چادر از صورت فاصله نمي گيره. ضمن اينکه موقع استفاده ميشه چادر را جلوتر قرار داد طوري که گوش هم اذيت نشه
    براي اينکه کش چادر و کوکي که بهش زده شده به مرور چادر را پاره نکنه، مي تونيد دو تا دکمه ي خيلي کوچيک و مشکي رنگ هم تهيه کنيد و چادر را بين کش و دکمه قرار بديد و بعد کوک بزنيد. اگر چه دکمه ي مشکي رنگ ديده ميشه ولي چادر ديگه پاره نميشه :)
    ضمن اينکه نقد نبود، يک پيشنهاد خواهرانه بود. مدت يک سالي که وبتون رو مي خونم، مطلبي که جاي نقد داشته باشه نديدم و يکي از دلايل خاموش بودنم هم همين بود. چون اصولا کامنت هاي تاييدي نمي گذارم. جايي که حرف داشته باشم، حرفم و نظرم را ميگم، سئوال باشه سئوالم را مي پرسم و نقد داشته باشه متناسب با درکم نقد ...
    جسارت خواهرتون رو به بزرگواري خودتون ببخشيد
    پاسخ

    اتفاقاً همين چادري که در تصوير هست را خودم کش زدم. کوک هم نزدم اصلاً، يه سره گذاشتم زير چرخ و دوختم. از کنار شقيقه اندازه گرفتم و حدود يک‌سانت داخل، دور از لبه ترکي چادر. يه چرخ خياطي کاچيران خريده‌ام. اصلاً زندگي بدون چرخ خياطي که چرخش نمي‌چرخد. اعتماد به نفس بالايي در خياطي دارم. همين يک ماه پيش چند متر پارچه خريدم و سه شلوار داخل منزل براي خودم دوختم. آن‌چه که هماره در بر دارم. مداد را برداشتم يک روزي، چند گل روي چند پارچه کشيدم، بي‌هيچ الگو و نمونه‌اي. کارگاه انداختم و با کاچيران گلدوزي کردم. همين پارچه‌اي که الآن روي چرخ است، يکي از گلدوزي‌هاي خودم را دارد. در اين مدت زندگي خواستم برتري‌هاي مردانه‌ام را بر تمامي اختصاصات زنانه ثابت کنم. نه اين‌که حال کسي را بگيرم، که دل خود آرام نمايم. همين امروز، همچين موهاي دخترم را بافتم که نگو. کاري که مادرش نمي‌توانست. دشوارترين عمليات نگهداري فرزند شايد دفعيات او باشد، آنقدر در اين مقوله دست و پا زده و شلوار حال به هم‌زن و ... خلاصه باطل کردم افسانه‌اي را که مي‌گفت: فقط مادر مي‌تواند!!! فراموش نکنيد سيدمرتضي دو ماهه بود که اموراتش به من واگذار شد! راستي، يه قصه جالب، همين سه ماه پيش، منزل يکي از دوستان ميهمان بودم، بچه‌ها سرگرم بازي با بچه صاحبخانه، آنقدر مشغول که دفع يادشان رفت! کوچيکه شلوار خيس کرد، تا آمدم جمع و جورش کنم، وسطي دفعيات سنگينش! زن صاحبخانه جيغي زد که تن من به لرزه درآمد! اما من، با آرامش، حتي تنبيهش نکردم. به حياط بردم، تطهير کردم. شلوار قرضي از ميزبان گرفتم و خانه آوردم‌شان. محل نجس را هم دوستم آب ريخت و تميز کردم. الحمدلله کف خانه‌شان کفپوش بود، نه فرش و موکت. آمديم خانه و هر جا تعريف کردم کلّي خنديديم.
    آمين
    پاسخ

    معمولاً روزي هفت هشت بار چاي مي‌خورم. هر بار دو يا سه ليوان مي‌ريزم و با سيني مي‌آورم کنار دست خودم. بچه‌ها هم هميشه اختلاف دارند و منازعه، چه کسي سيني را به آشپزخانه باز گرداند. چون تشکر محکمي مي‌کنم، از برنده، سر دريافت چنين افتخاري رقابت دارند. مدتي است معضل مذکور را با قرعه حل کرده‌ام، پِچ مي‌اندازيم يعني، مريم مي‌گويد: هر کي مث بابا بي‍.............‍اره! و همگي دست‌هاي راست را جلو مي‍آوريم؛ رو يا پشت. چند وقتي‌ست کوچيکه هم به بازي آمده، سيدمرتضي، اما هميشه کف دست را مي‌آورد. براي اينکه دلش نشکند، گاهي کف مي‌آورم، تا او سيني را ببرد. درست مثل همين الآن که مشغول مطالعه کامنت شما بودم. سيني با سه ليوان را سيدمرتضي برد آشپزخانه، چون من بهش تقلب رساندم. چون مي‌دانم هر کدام دستش را چطور مي‌آورد. بچه‌ها الگوريتم‌هاي رفتاري ساده‌اي دارند. هر بار يک ترتيب خاص در بازي دارند که کاملاً قابل پيش‌بيني‌ست. نمي‌دانم خدا چند بار به من تقلب رسانده است. اما وقتي به گذشته مي‌نگرم، موفقيت‌ها و نجات از شکست‌ها... خدا چقدر زياد تقلب مي‌رساند، اصلاً يک‌جور که هيچ‌کس هم نفهمد، حتي خود آدم. کمکش شرمنده نمي‌کند بنده را. فداي مرام و معرفتش.
    + ؟ 
    سلام
    خسته نباشيد
    ببخشيد در رابطه با مشكلي كه دوستتان فرموده بودن (سحر) مشكلي پيدا كرده ايم لطفا اگر كسي را مي شناسيد در اين مورد معرفي كنيد
    جزاكم الله خيرا
    پاسخ

    متأسفانه در اين زمينه كمكي از دست بنده ساخته نيست. آن دوست عزيز هم كسي را نمي‌شناسد. چند واسطه در كار بوده كه اطلاع از طريق آنان نيز ميسّر نيست. توكّل علي الله فإنه خير حافظاً.
    + مجتبي 
    يه خبر تازه
    حرم که مشرف بشيد ؛ ديگه خبري از اون 4 تا ستون سر بفلک کشيده موشک وار در صحن عتيق نيستيد
    همونايي که واسه سايبون يه روزي تصميم گرفتن بزنن
    ميليون ها بلکم صدها ميليون خرجش کردن
    حالا از جا کندنش و نمي دونم کجا چالش کردن
    به اين مديريت بهينه منابع!
    اللهم الرحم نا
    پاسخ

    تازه نيست اخوي خبرش. يه سال پيش تو يکي از روزنامه‌هاي شهرمون خونده بودم؛ مديريت جديد همون اول گفت که مي‌خواهيم جاشو عوض کنيم چون محل فعليش مناسب نيست. البته فراموش کرد بگه مکان جديدش کجاست. وقتي تصميمات قائم به فرد باشد گريزي نيست که با تغيير فرد هم عوض شود! آن‌چنان عادت کرديم به اين رويه جاري که خلاف آن تعجب‌مان برمي‌انگيزد؛ همين سال گذشته بود که مرکز مديريت حوزه نرم‌افزار 80 ميليوني «ناد» را رها کرد تا «نجاح» را بنويسد از نو آن نيز به تازگي باتغيير دوباره مديريت به مشکل خورده است. هر روز ما مشحون چنين اخبار ناگوار و رنج‌آوري است که حقيقتاً قلب انسان را آتش مي‌زند. خدايا از ما بگذر و به اين اسراف‌ها در عذاب‌مان تعجيل مفرما.
    با سلام
    مطلب شما در لينکدين کار شد.
    پاسخ

    تشکر از بزرگواري شما. با سلام و درود بر شما فعالان عزيز عرصه سايبري. پايداري‌تان از خدا مي‌طلبم و آرزوي موفقيت از براي‌تان دارم.