وبلاگ :
شايد سخن حق
يادداشت :
خاله بازي
نظرات :
1
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نسيم
چه زيبا نوشته شده اين مطلب و چه حقايق تلخي را بيان نموده....
به اميد روزي که تقدس و شرافت مادري و خانه داري بازگردد
آمين.
پاسخ
إنشاءالله كه باز گردد. فرهنگ را خواصّ ميسازند و امروز خواصّ جامعه ما ذهنيّت متفاوتي را رقم ميزنند كه فرهنگ نادرستي را رواج ميدهد. جامعه بر گردن زناني مدال افتخار ميافكند كه وزير و وكيل شوند و استاد دانشگاه و معاون استاندار و... خلاصه بيرون خانه كار بزرگي انجام دهند. وقتي افتخارات نصيب اين افراد شود، عملاً «خانهداري» تحقير شده است. زيرا هيچ مدال افتخاري نصيب زنان خانهدار نميگردد، جز تعارفاتي كه لقلقه زبان شده است! خانهداري را ذليل كردهايم و طبيعيست زنان جامعهمان خانهگريز شوند. چرا وقتي يك مرد مدتي بچهداري و خانهداري ميكند، مدام اطرافيان و هر كه ميبيند ميگويد: «وا... شما چرا؟!» انگار كه كاري «دون شأن» انجام داده! خب، زني كه اين وضعيت را ببيند، نبايد احساس حقارت كند؟! احساس نمايد كه «مرد» نيست، پس بايد «خانهدار» باشد! خلاصه... فرهنگ وارونه شده است و زنان يا بايد تحقير شوند و در خانه بمانند، يا خانه را نيمبند نگهدارند و در جامعه عزيز شوند. اميد كه اين آسيب بر خواصّ روشن گردد روزي.
+
کمترين بنده ي خدا
پاسخ
حقيقتاً نظري جز سكوت ممكن نيست! با شما موافقم، من نيز متحيّرم و چون شما چند دقيقه سكوت ميكنم.
+
ادامه پاسخ
[ادامه] همه را به يك چوب نميشود زد، البته. اما درباره فرهنگ كه ميشود نظر داد. مثلاً آيا نميتوان گفت جامعه غربي اينديويژوال است؟ خانواده از بين رفته و مردم تنها زندگي كردن را ترجيح ميدهند؟ فوراً متهم ميكنيد كه همه غرب را به يك چوب زدهاي؟ فرهنگ را گزارش كردهام. فرهنگ معاصر ايراني، همين دهههاي اخير، زنان را به سوي كسب هويت اجتماعي هول داده است. فوج فوج از خانهها بيرون ميزنند و دنبال چيزي ميگردند كه بسيار برترش را ساليان سال داشتند. امثال بانو مجتهده امين كه تاج سر ما هستند و به وجودشان در ايرانزمين فخر ميفروشيم، چون دختركان اين عصر نميانديشيدند و عظمت وظايف مادري را به پشيز حضور پررنگ اجتماعي نفروختند. همه افراد جامعه را نميشود متهم كرد، ولي ميتوان از سير نزولي و تغييرات فرهنگي گزارش داد. اما درباره دختر، آري، مسائل خصوصي دارد و نياز به كسي كه بازگويد. إنشاءالله به سن واگويه مسائل خصوصي رسيد، براي اين مسأله تدبيري خواهم انديشيد. زندگي بنبست ندارد، بايد مانند جوي بود و روان شد. توقفپذير نيست. اگر سنگي سد راهت شد، آن را دور بزن. از ترس آينده، امروزت را خراب نكن و نابود نسازد. من اينگونه ميانديشم و براي آينده فرزندانم، بدون مادر، برنامهها دارم. چه كه بيمادري را، برتر از بدمادري ميدانم. تشكر از اينكه بيپروا و صريح، چون هميشه، نظر خود را بيان فرموديد. سپاس.
+
هماني که بودم و خواهم بود
اين مطلب را تا نصفه که خواندم گفتم خدا را شکر ايشان کمي تغيير عقيده داده اند و مثل قبل نيستند که سخت بودند و در برابر همه موضع تند مي گرفتند اما به آخر کار که رسيد ديدم تغييري ايجاد نشده و ايشون هنوز همه را به يک چوب مي رانند و اين دلالت بر بي منطقي دارد بعد چند سال .بد بيني از صفات رذيله است از شما که روحاني هستيد بعيده!
بانو امين هم يک زن بود که هم خانه داري خوبي انجام داد هم فعاليت اجتماعي عالي داشت همين طور شاگردشون
ضمنا شما درسته که به بچه ها مي رسيد اما هر کس جاي خود را دارد بچه مادر مي خواد فرض کنيد چند ساله ديگه دختر شما مشکلاتش را بايد به کي بگه يک مرد چگونه احساس يک زن را مي فهمه کي بايد مسائل خصوصيش را به ان دختر بي نوا گوش زد کنه؟
لجبازي را کنار بگذاريد يا با خانمتان کنار بياييد يا ... .
مي دانيد در امر ازدواج چه قدر بچه هاي طلاق ضربه مي خورند هيچ کس حاضر نمي شه با انها وصلت کنند اکثرا هم بزهکار مي شوند
پاسخ
چند روز پيش دوستي دعوت كرد، پسري دارد ششساله، پرسيدم: اسمت چيست؟ - نميخوام بگم. چند بيادبي ديگر هم از پسربچه كوچك ديدم. دوستم اما بچههايم را ديد، از تربيتشان خوشش آمد، از ادب و اخلاق، از رفتار و عملشان. انصافاً شما در خانوادهتان، همه تعريف از بچههاي من نميكنند؟ دخترم را نديديد چگونه ادب يادش دادم؟ گمان ميكنيد همه اين اخلاقها تصادفي حاصل شده؟ نه خواهرم. زحمت كشيدهام و اجرش را ميگيرم. با خود انديشيدم: پسر او كه هم مادر دارد و هم پدر، پس چه كم دارد؟ با خود گفتم: مادر و پدر تكميل باشد بهتر است يا ادب داشتن؟ پس تكليف آنان كه پدر يا مادر مرده هستند چه ميشود؟ اگر طلاق فرزند ناجور ميزايد، يتيمي چه؟ نه خواهرم. مشكل از تربيت است. بله، چون در نظر شما معمولاً خانوادههاي طلاق، والدين كريهي هستند، آنان كه به خون هم دستشان آلوده و به پليدي از هم دستشستهاند، اخلاق ندارند كه به فرزند بياموزند. اين درست، اما اگر انساني، طلاق را نه از روي پلشتي، كه به عنوان راه حل برگزيده باشد، روان سالمي اگر داشته باشد و آداب تربيت بداند، دليلي ندارد فرزندان سربار جامعه تحويل دهد! [ادامه دارد]