• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : الرجال قوّامون؟!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صبر 
    تارک الصلاه بود
    و تارک الصيام و الحجاب و الخمس و الذکات و التمکين و ....
    محال بود بدون آرايش و اودکلن از خانه بيرون برود
    با همکلاسي هاي دانشگاهش از من که شوهرش بودم صميمي تر بود
    اذن شوهر و رضايت همسر را علنا مسخره مي کرد
    مادرش هم همينطور
    پدرش مي گفت او را زن طلبه کردم که درستش کند
    در رابطه جنسي چنان خواسته هايي داشت که کلمه «انحراف جنسي» هم عمق فاجعه را نمي رساند
    اکثر دوستانم با من قطع رابطه کردند که زنت زن ما را هم خراب مي کند
    شب و روز پاي ويدئو و فيلم هاي سوپر نشسته بود
    موسيقي حرام دوست داشتني ترين شنيده اش بود
    قرآن را با گستاخي پرت مي کرد
    مي گفت هميشه از عبا و عمامه متنفر بوده
    دعوايمان سر ماهواره داشتن بود و بيرون نريختن موهايش
    وقتي پدرش هم اعتراضي مي کرد رسما سرش فرياد ميزد که خفه شو
    محرم و نامحرم را حساسيت زيادي مي دانست و غيرت را حسادت
    آرزويش اين بود که برود امريکا و خواننده شود
    و من سه سال مي گفتم «الرجال قوامون علي النساء»
    و شب و روز تلاش مي کردم که درستش کنم
    تمام اطرافيانم به ستوه آمده بودند که اين هرزه را رها کن
    درست شدني نيست که نيست
    اما من قبول نمي کردم
    و مي گفتم «الرجال و قوامون علي النساء»
    مثل بيشتر طلبه ها که اين آيه را همينطور معني مي کنند
    اما عاقبت نشد که نشد ....
    مي داني چرا سيد خدا؟
    چون من معناي آيه را درست نفهميده بودم ...


    پاسخ

    خدايا... اُف بر اين تهاجم فرهنگي كه از آستين سريال‌هاي تلويزيوني و مدارس آموزش و پرورش و گردهم‌آيي‌هاي خانوادگي، قلمبه زده بيرون و دختران جوان ما را به ناكجاآباد كشانده. دلم را سوزاندي. من هم از اين خبرها دارم برايت. من هم چشيده‌ام. تفاوت در اين‌كه زن ِ تو حداقل دختر ِ آخوند نبود! اين است كه عهد كرده‌ام ديگر به عقد دائمي رضا ندهم. خوب است كه پيامبر ص هم دائم را «واجب» نكرده، براي كسي كه ترس از گناه نداشته باشد. سن ما هم گذشته است جواني كردن و سربه‌هوايي. بي‌اعتمادي‌م به دختركان اين جامعه را در همين ترسيم‌ها مي‌بيني. به همين خبرهايي است كه بارها شنيده‌ام از دوستان ِ طلبه و غيرطلبه، حال تو هم مي‌بينم از همين قصص كم نداري برادر. خداي را شكر كن كه به اندك رنجشي خلاص شدي، كه پرونده‌اي مشابه ديده‌ام، بنده خدا كارش به ...، مرد آمده خانه و دو نفر را به كلانتري فرستاده و دادگاه كيفري استان قم نخواسته سنگسار پس از 15 سال در قم تكرار شود، از ترس فشار رسانه‌اي غرب كه نمونه مشهودش آشتياني بود، به 100 ضربه شلاق تمامش كرده. وقتي اين داستان‌ها را مي‌شنويم چه كنيم؟! جز غصه خوردن براي جامعه‌اي كه رهبرش صدها بار فرياد تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي و جنگ نرم را سر داده و نظام هنوز راه خود را نمي‌شناسد. انديشه استاد ره هم به حدّي از غنا نرسيده كه كارساز باشد كه به فرمايش خود، دو ماه پيش از رحلت: ما فونداسيون سه شهر علمي را تأسيس كرده‌ايم كه اگر بناي آن ساخته نشود، مسلمين در خانه بيگانه زندگي مي‌كنند. و ما هنوز در خانه بيگانگانيم و حسرت روزي را مي‌خوريم كه مسلمان خانه‌اي اسلامي داشته باشد. چه مي‌شود كرد با اين فونداسيون؟ مي‌شود مردم را بخوانيم كه در اين چاله‌چوله‌ها و ميان تيرآهن‌ها به سربرند و زير باران و تگرگ و برف خيس شوند كه هنوز سقفي ندارد اين سرا؟! فكر مي‌كني چند سال طول مي‌كشد تا اين سه بنا ساخته شود؟ با اين همه اهمال كه ما در خودمان و دوستان و رفقاي‌مان سراغ داريم؟ خدا به فريادمان رسد! اندوهگين شدم. خدا صبرت دهاد! دعاگويم.