سپاسگزارم.برام جالب و مفيد بود.مخصوصا موضوع انسان معلق رو قشنگ بيان کرديد بازم ممنونم
سلام.ممنونم از توضيحاتتون.
پس از نظر فلاسفه ( غير از شهيد صدر) انسان به محض اينکه اولين پديدهء اطرافش رو از طريق يکي از حواس پنجگانه اش حس کرد،واقعيت براي او بداهت پيدا مي کنه...پس با اين حساب،انسان معلق ابن سينا نميتونه کوچکترين راهي به بداهت واقعيت،غير از واقعيت نفس خودش داشته باشه.درسته؟
سلام استاد.خسته نباشيد.ميشه ازتون خواهش کنم کمي اين متن تون رو توضيح بفرمائيد؟
اگه بر فرض محال،بتونيم استقراء تامّي انجام بديم،بداهت واقعيت ثابت ميشه؟
آيا راه ديگري غير از محسوسات براي اثبات واقعيت وجود نداره،مثلا معقولات يا اشراقيات؟
آيا حقيقت هم حکم واقعيت رو داره که مثلا نشه به طريق حسي و يا حتي عقلي و اشراقي به بداهتش پي برد؟
ممنون ميشم توضيح بدبد ولو به صورت خلاصه.
دوست عزيز
باز هم که دچار مغالطه شديد. فرمايش حضرتعالي نقضا و حلا قابل رد است/ نقضا اينکه چه بسيارند دانشمندان و فيلسوفان غربي که در جهت اثبات مسلک خود کتابها نگاشته اند و مطالبي بيان کرده اند . يعني بايد گفت چون انها بيش از يک نفر بوده اند و در دو فضا و دو کشور مثلا بوده اند انديشه هردو و جهت انها صحيح بوده. ويا مثلا همان فلاسفه اسلامي که نظرات انها توسط شهيد صدر به نقد کشيده شده مگر از جهت تعداد کم بوده اند؟
و جواب حلي ان هم اظهر از شمس است فقط کمي انديشه کنيد.
علي اي حال فکر نميکنم موفقيتهاي شهيد صدر - البته تا اندازه اي که وجود داشته و من احاطه به همه مباحث ندارم - ربطي به صحت انديشه و يا جهت و يا نتيجه تلاشهاي سيدکم الاستاد داشته باشد.
اميدوارم موفق باشيد
جناب اقا سيد
اينکه دو نفر يک هدف را براي خود بيان کنند به اين معني نيست اگر يکي از انها موفق باشد و نظريات صحيحي ارائه دهد پس ديگري نيز حرفهاي مطابق با موازين و به دور از مغالطات زده باشد.
لطفا کمي در سخنانتان انديشه کنيد تا شما نيز مانند سيدکم الاستاد گرفتار مغالطات نشويد.