• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : شهيد صدر: اصل واقعيت بديهي نيست!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + کيوان 

    سلام.ممنونم از توضيحاتتون.

    پس از نظر فلاسفه ( غير از شهيد صدر) انسان به محض اينکه اولين پديدهء اطرافش رو از طريق يکي از حواس پنجگانه اش حس کرد،واقعيت براي او بداهت پيدا مي کنه...پس با اين حساب،انسان معلق ابن سينا نميتونه کوچکترين راهي به بداهت واقعيت،غير از واقعيت نفس خودش داشته باشه.درسته؟



    پاسخ

    در انسان معلّق فرض بر اين است كه بدون هيچ نوع به كار گيري حسّ، دركي از «خود» وجود خواهد داشت. البته اگر همين فرض ابن سينا را هم بپذيريم، باز هم ناگزير هستيم به «واقعيت» اذعان نماييم. زيرا «اين نفس» كه آن را درك كرده‌ايم، وجود دارد و بودن آن را درك مي‌كنيم. بعضي اصل واقعيت را فقط براي «نفس» قابل اثبات مي‌دانند. معمول فلاسفه براي «نفس» و «وراي نفس» يعني واقعياتي غير از نفس انسان. بعضي هم در اصل وجود نفس هم شك مي‌كنند كه بعضي از فلاسفه غرب هستند. اما هدف ابن سينا از اين برهان، اثبات وجود نفس نبود، بلكه اثبات مجرّد بودن نفس و تفكيك آن از جسم مادي بوده است. در هر صورت، اصل اين ادعا محل اشكال است. زيرا انساني كه «هيج» نوع درك حسّي تا به حال نداشته باشد، معلوم نيست اگر در فضا معلّق شود هم دركي داشته باشد. ما با شبيه‌سازي انتزاعي اداركات حسّي خود مي‌توانيم درك‌هاي غيرحسّي را تصوّر نماييم. مثلاً مي‌خواهيم حركت يك موجود مجرّد را تصوّر كنيم، قطعاً چون حركت اشياء مادي را ديده‌ايم، مي‌توانيم نوعي حركت غيرمادّي براي موجود مجرّد تصوّر و خيال نماييم. درباره انسان معلّق هم، ما چون درك حسّي از خود داشته‌ايم، با شبيه‌سازي انتزاعي و خيالي، دركي از خود را در حالت تعليق فضايي تصوّر مي‌كنيم كه معلوم نيست حقيقت داشته باشد. يعني معلوم نيست اگر يك انسان را پيش از درك هر نوع حسّ مادي، از ادراك حسّي محروم سازند، معلوم نيست بتواند دركي از نفس خود داشته باشد، زيرا اصلاً درك را درك نمي‌كند كه چيست! اين‌ها چون فرض آزمايش و امتحان ندارد، چيزي جز خيال‌بافي‌هاي فيلسوفانه نيست و نمي‌تواند روشي براي استدلال قرار گيرد.