• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : آنكه نان از عمل خويش خورد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Sarv 
    جالب که شما هم اهل نگارستان هستيد!!!
    البته با روحيه اي که از شما شناختم چندان دور از فکر نيست:)
    پاسخ

    هر بار كه تنها يا با بچه‌ها از جلوي نگارستان رد شوم، اگر باز باشد و نمايشگاهي داير، حتماً مي‌روم (يا مي‌رويم) داخل و تماشا مي‌كنيم. هنر زبان زير خاكستر يك جامعه است. هميشه آينده را نشان مي‌دهد. :)
    هنوز هم هستند عده اي که به خاطر مهريه پشت ميله ها هستند و منتظر گلريزان و يا دستي براي کمک
    پاسخ

    دقيقاً پنج سال پيش كه براي كاري اداري به زندان اوين رفته بودم، افراد بسياري را ملاقات كردم كه همگي به خاطر مهريه در زندان بودند و براي گرفتن مرخصي در صف ايستاده و منتظر ملاقات با نماينده دادستان! آن‌روز اين‌طور بود، ولي اخباري كه دارم، شنيده‌ام ديگر تمام بدهي‌هاي مهريه به سادگي و با يك دادخواست اعسار از حالّ بودن خارج شده و تقسيط مي‌گردد. بعيد است ديگر كسي در اوين و مانند آن مانده باشد براي مهريه!
    + شهاب الدين 
    آقا مام طلبه ايم . کار هم مي کنيم . مي خواين بياين با مام مصاحبه کنين؟ :دي
    حسابداري ، خياطي ، صحافي ، روزنامه نگاري ، تبليغ و تدريس و اينام که سر جاش ...

    پاسخ

    سلام بزرگوار، شغلتون چي هست برادر؟ كار دفتري مي‏كنيد، يا كار يدي؟ بگم دوستان بيان مصاحبتون كنن :)
    + طاهره وحيديان 
    سلام جناب موشّح .خيلي وقت پيش ، به طور برخوردي به وبتان سري زدم ، که باز تا امروز نصيب شد با سرچ کردن کلمه -- احکام -- داخل وبتان شدم .من بيشتر بدنبال احکامم ، چون خودم مبلغه احکام هستم .وبسيار خوشنود شدم که بار ديگر به وبتان سر زدم .عکسهاي جالبي بود .از مواضع روحانيت دفاع کرديد .چون خيلي ها مي گويند :روحانيت تن به کار نمي دهد !!!!!!!!!!!!!!! وبا اين حرکت جالب حرفهاي آنان را نقش بر آب کرديد .مرحبا .
    پاسخ

    تشكر!
    + داود صالحي 


    سلام

    مطلب جالبي بود

    راستي نميدونستم اين وبلاگ را هم داريد؟

    ارادتمندم

    پاسخ

    و عليك السلام. بزرگواريد. از تشريف فرمايي‏تان خوشحال شدم. ياعلي برادر!
    + صبر 
    يک راه ديگر کاسبي هم به ذهن من رسيد که در اين بلبشوي گراني ظاهرا به ذهن باباي خانم عزيزم که به شدت با مشکلات مالي دست و بازو نرم مي کند نيز رسيده است. و آن اين است که از خدا بخواهي به تو دختر بدهد بعد مي روي مهرش را با اصرار بالا مي گيري و عند المطالبه مي کني. آن وقت هر وقت کم آوردي از مال دنيا دخترت خودش قلکي است براي تو. مهر را اجرا گذاشته و کاسبي مي کني با دخترت. البته کاملا شرعي و قانوني. همان کاري که اين روزها مادر زن بنده با من مي کند. اين هم راهي است. راستي عکس نداري از جلسه دادگاه. به نظرم شما هم بعضي آخوندها را بشناسي که اين گونه ارتزاق مي کنند ....
    پاسخ

    اين فرمايش شما را بنده شخصاً ديدم، تهران كه رفته بودم چند سال پيش، سري به زندان اوين زدم. كاري داشتم آن‏جا كه با زندانيان مهريه ملاقات كردم اتفاقي. چند نفر از آن‏ها ابراز مي‏كردند كه فريب خورده‏اند و خانمي اصلاً فقط براي كسب درآمد و تلكه كردن، خودنمايي كرده و به نكاح ايشان درآمده و سپس بلافاصله مهر را اجرا گذاشته كه كسب درآمد نمايد. البته آن روزها مرد را به زندان مي‏انداختند و پول هم معلوم نبود به دست زن به اين سادگي برسد، ولي امروز كه تقسيط مي‏كنند، خيلي راحت‏تر مي‏شود يك درآمد درازمدت به دست آورد! خدا كمكت مي‏كند. نگران نباش! ياعلي