• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : اصول تربيت فرزند 29
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوري 
    سلام
    از چندسالگي اين رو متوجه شدن؟
    پاسخ

    سلام. ابتدا عرض كنم آن‌چه بنده مي‌نويسم صرفاً تجربيات شخصي و برداشت‌هايم از تربيت فرزند است. نسخه نمي‌خواهم بدهم كه اصلاً اهليت و تخصص آن را ندارم. نياز است روانشناسان دين‌شناس نظر قطعي و علمي در اين باره بدهند. من از وقتي فرزندانم شش ماهه بودند و روي پايم مي‌خواباندم اقدام به تربيت‌شان كردم. از وقتي راه افتادند، نه ماهگي، پشت دست‌شان مي‌زدم به عنوان تنبيه. همان‌طور كه در متن نوشتم. وقتي اسباب‌بازي‌اش را مثلاً پرت مي‌كرد با اداهايي كه بتواند بفهمد، خيلي شمرده مي‌گفتم: «پرت كردن خطرناك است و من مجبورم تو را به خاطر اين‌كه پرت كردي تنبيه كنم، دستت را بياور جلو بزنم پشت دستت.» بعد كه دستش را جلو مي‌آورد و مي‌زدم پشت دستش بغض مي‌كرد بچه، مي‌خواست گريه كند، اشاره مي‌كردم به سكوت، مي‌گفتم «هيس، اگر جيغ بزني و گريه كني مجبور مي‌شوم يك‌بار ديگر بزنم پشت دستت». شايد يكي دو بار شيون مي‌كرد و دوباره مي‌زدم پشت دستش. نه به قدري محكم كه قرمز شود يا آسيب ببيند. تنبيه كودك همان‌قدر كه درك كند و بفهمد تنبيه شده كافيست. بنابراين كودكان من تقريباً از يك سالگي فهميدند كه تنبيه يك قانون است و شيون و جيغ و گريه بعد از تنبيه هم يك جرم ديگر است كه دوباره تنبيه دارد. شايد در ابتدا خيلي ناراحت‌كننده و ضدكودك به حساب بيايد، ولي معتقدم تا قبل از اين‌كه كودك بتواند درك عقلاني كافي براي محاسبه خير و شر داشته باشد، تنبيه مهم‌ترين راه براي ارتباط برقرار كردن با او و آموزش رفتاري‌ست. هيچ‌وقت هم با عصبانيت و با خشونت و بدون توضيح تنبيه نكردم. يادم نمي‌آيد كه توضيح نداده باشم و تنبيه كرده باشم. اول دليل را طوري كه بفهمد مي‌گفتم و بعد مي‌زدم پشت دستش. نظر شما چيست در اين خصوص؟