• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : تأمين امام جماعت 1
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + [ادامه پاسخ] 
    ...شبكه‌اي از مساجد را پيرامون مراجع ساماندهي كرد كه مردم پايمردي كرده و استقامت مي‌نمودند. اين‌ها را امام راحل ره اعتقاد داشت. حالا با مرگ رضاخان فرصتي پديد آمده بود. همان‌طور كه با آمدن احمدشاه كشور ضعيف شده بود و فرصتي براي انگليس تا شاه را عوض كند، بعد از مرگ رضاقلدر هم كشور در ضعف بود. شاه جوان قدرت نداشت و بهترين موقع براي قيام بود. اگر بزرگان حوزه رضايت مي‌دادند آن‌وقت بايد تحول صورت مي‌گرد و ما امروز سي سال جلوتر بوديم. فراموش نكنيم داريم درباره يك فردي صحبت مي‌كنيم كه قيام كرده و موفق هم شده! دقت كنيد؛ دو مطلب اين‌جاست. نخست اين‌كه تكليف بايد براي او مشخص مي‌شده، نه ما. ما داريم از منظر او نگاه مي‌كنيم. او تشخيص داده كه نيروي كافي براي قيام در اختيار دارد. اين تشخيص را داده و نيروها را دعوت كرده است. اين اولاً. ثانياً پيروز هم شده، پس يعني درست تشخيص داده. او نيروي كافي براي پيروزي در قيام داشته است. مگر قيام چه نياز دارد؟ غير از نيروهاي كافي براي پيروزي؟ آقا نيروسازي براي حفظ نظام هم بايد قبل از پيروزي انجام مي‌شد؟ مي‌شود اصلاً؟! دشمن به شما اجازه اين كار را مي‌دهد؟ همين‌كه بتواني نيروي كافي براي تغيير رژيم را داشته باشي شگفت‌آور است. تروتسكي و لنين و چه‌گوارا و كاسترو و مائو را نگاه كنيد. اين‌ها قبل از قيام چقدر شبكه‌هاي مخفي تشكيل دادند و مبارزه مسلحانه كردند و در چادر و كوه و كمر زندگي كردند تا بتوانند يك حكومت را ساقط كرده كمونيسم را سر كار بياورند. امام ره كرد؟ اسلحه جمع كرد و نيرو در كوه برد آموزش داد؟ ما چون جزئيات انقلاب را نديديم و گاهي مطالعه كافي نداريم خيال مي‌كنيم انقلاب كار ساده‌اي‌ست كه حالا امروز صبر كنيم فردا كه امكانات بيشتر بود آغاز كنيم! فرصت را نمي‌شود از دست داد. شوخي نيست واقعاً. امام ره يك ملّت را آورد سرخط و مرتب و منظم تبديل به يك لشكر مردمي كرد تا شاه را بيرون كنند. مسلمان هم فقط نبودند، شيعه هم فقط نبودند، امام توانست انگيزه‌هاي انساني مردم را برانگيزد و از همه مذاهب و فرق آمدند پاي كار. چرا؟ چطور؟ اين اصلاً ساده نيست. فرصت هم همان انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي بود و انقلاب سفيد شاه. ديرتر ديگر دير مي‌شد...
    پاسخ

    ...انقلاب فقط دست قيام‌كننده نيست كه بگويد حالا صبر كنيم اره‌مان را تيز كنيم. زمان دست ما نيست كه. فرصت‌ها مثل ابر مي‌گذرند. حادثه‌ها مثل موج‌هايي ظهور مي‌كنند كه بايد سوار شد. برود ديگر نيست، تا سال‌ها شايد نباشد. محمدرضا در دوره دوم شاهي خود خيلي قدرتمند شده بود. بعد از كودتا عليه مصدق و بعد از آن تروري كه شده بود خود را واقعاً مقتدر مي‌ديد. اين شد كه اصلاحات ترومن را و آن‌چه آمريكا ديكته مي‌كرد سفت به انجام رساند. وقتي نفت گران شد و ديدارهاي دوستانه‌اي كه با كارتر داشت، شاه را به اوج اقتدار رساند. مدام سلاح مي‌خريد و در منطقه همه از ايران وحشت داشتند. اين‌ها فرصتي بود تا شاه اشتباه كند. او هم اشتباه پدرش را تكرار كرد و مستقيم به فرهنگ و سنت ايراني حمله برد. حالا اين انقلاب سفيد فرصتي تكرارنشدني بود. حالا امام ره صبر كند ده سال بعد، بيست سال بعد، نه دو سال بعد، آيا علم غيب دارد؟ از آينده خبر دارد كه دوباره كي فرصت همگرايي مردم پديد مي‌آيد؟ حالا كه نارضايتي مردمي به اوج رسيده است، يك فرصت است. اين را فروبگذارد چه پاسخي خواهد داشت؟ گام اول در قيام گرفتن موضع دشمن است. بيرون كردن شاه. گام دوم البته ساختن ديوارها و سنگرها و ايجاد يك ساختمان جديد. قيام را گام به گام بايد انجام داد. هر حركتي تدريجي‌ست. فراموش نكنيم كه امام خميني ره هم مانند ما انسان بود. يك انسان عادي. نه دليلي داريم كه علم غيب داشته و نه دليلي كه ارتباط با معصوم ع. او شرايط را بياد مي‌ديد و به قضاوت مي‌رسيد. البته قضاوت كردن پس از پايان يك حادثه آسان است. اما در حين آن، خير. كار ساده‌اي نيست. نبايد فكر كنيم كه آن آقا يك تشكيلات داشته و كلي آدم زير دستش بودند كه بايد اين‌ها را تربيت مي‌كرد و وقت مي‌گذاشت مثل مدير يك شركت و مقاله مي‌خواند... اصلاً انقلاب قابل تشبيه به يك شركت نيست. انقلاب در امنيت اتفاق نمي‌افتد. هر روز ساواك كه به گزارش خودشان و اسناد، آموزش‌ديده بهترين‌هاي موساد بوده دنبال انقلابيون مي‌گشت و مي‌گرفت و شكنجه‌هاي موحش مي‌كرد و به قتل مي‌رساند... اصلاً قابل مقايسه نيست. يك ارتشي كه رئيس جمهور آمريكا آن را برترين در خاورميانه مي‌داند، اطلاع دارد البته كه چنين مي‌گويد، چون خودش سلاح داده و خودش آموزش داده...