• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : تأمين امام جماعت 1
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    سپاسگزارم، پاسختان بسيار روشن بود. ولي جهت اطمينان بيشتر مي پرسم:

    در اوايل شروع حرکت انقلابي امام در سال 42، در ديداري با آيت الله بهجت، که از فرزندشون نقل شده، آيت الله بهجت مي گويند:" شما بايد 40 نفر را تربيت کنيد تا همين که شاه نابود شد، امور را دست اينها بدهيد، بعد امام فرموده بودند؛ من چهار نفر هم ندارم."

    اگر چه به تدريج تا سال 57 چنين نيروهايي به دست امام تربيت شدند.
    ولي شروع حرکت آشکار امام که سال 42 بود، به گفته ي خودشان 4 نفر يار واقعي هم نداشتند، قدري تطابق آن با سيره ي ائمه (از جهت داشتن اندازه ي کافي يار براي شروع قيام) برايم دشوار است.
    مثلا اگر به صورت تقيه عمل مي کردند در همان حوزه امکان تربيت نيروهاي بيشتري نبود؟ چه بسا ممکن بود حتي زودتر شرايط انقلاب فراهم مي شد!
    البته از اين جهت بنده قيام امام را تحسين مي کنم منتهي، سوالم بيشتر به انتخاب خوب و خوب تر بر مي گردد.
    شايد از جهتي ديگر، چنين مثالي مناسب باشد: به دو نفر تبر نسبتا کند مي دهند تا درختي را ببرند. نفر اول شروع به بريدن مي کند و نفر دوم ابتدا مدتي وقت را صرف مي کند تا تبر را تيز کند و بعد شروع به بريدن مي کند. اگر چه هر دو در نهايت دارند تلاش مي کنند و اجرشان محفوظ است. در مورد جامعه و حتي در سطح کوچکتر به دست گرفتن امور اجرايي مسئوليت آور است و فرصت را براي مطالعه و پژوهش کم مي کند. مثلا کسي که مدير يک شرکت بزرگ مي شود، ديگه فرصت نمي کند روش هاي مديريتي جديد را در مقالات جستجو کند و بخواند.

    پاسخ

    داستان نقل قول‌ها داستان طولاني و گرفتاركننده‌اي‌ست. هر جا آدم مهمي باشد و اتفاق مهمي افتاده، هزاران نقل قول عجيب و غريب پيدا مي‌شود. من هم چندين نقل قول مشابه يا متضاد با آن‌چه فرموديد در خاطر دارم. فلاني نقل كرده مثلاً كه قيام امام ره 15 سال عقب افتاد، در تبعيد، چون فلان‌جا فلان عبارت را فرمود و إن‌شاءالله نگفت. فلاني گفته آقاي شاه‌آبادي، استاد امام، تمام مسير انقلاب را براي ايشان گفته بوده، فلاني نقل مي‌كند شيخ جعفر مجتهدي به امام تذكر داده كه قيامش باطل است و روز پيروزي انقلاب لباس مشكي پوشيده، فلاني... اين نمي‌شود. با اين گفته‌ها نمي‌شود به قضاوت رسيد. امام ره از زمان آقاي بروجردي تلاش براي قيام داشت. اصلاً تلاشي كه كردند خود ايشان و بعضي ديگر كه آقاي بروجردي را بياورند قم، براي علم كردن شهر قم و نجات كشور بوده است. اين‌ها تاريخ است. نقل قول صرف نيست. اما آقاي بروجردي آقاي فلسفي را نماينده خود براي ارتباط با شاه قرار داد و حكومت شاه را پذيرفت. دست امام ره و كساني كه با او همراه بودند بسته شد. قيام امام ره با رحلت آقاي بروجردي آغاز شد. زيرا امام ره به چيزي اعتقاد داشت كه بزرگان حوزه نداشتند. آشيخ عبدالكريم مؤسس هم نداشت، به همين دليل با رضاخان كج‌دار و مريض كنار آمد. وقتي رضاخان يكي از بزرگان حوزه را چوب زد و تنبيه كرد كه چرا اجازه نداده زن رضاخان بي‌حجاب وارد حرم شود، ايشان كوتاه آمد. زيرا اعتقاد نداشتند كه مردم از آن‌ها تبعيت مي‌كنند. اما امام ره بارها فرموده بودند مردمي كه محرم و صفر پاي منابر مي‌آيند و سينه مي‌زنند با روضه آخوندها، اين‌ها از مراجع پيرويي دارند. لذا اول هم رفتند پيش آقاي حكيم و توضيح دادند براي ايشان تا ايشان قيام كند و امام ره دنبال ايشان برود. اما آقاي حكيم قبول نكرد. زيرا چون ديگران معتقد بود مردم تا آخر كار همراهي نخواهند كرد و بيشتر كوفي هستند تا شيعي! اين‌ها تاريخ انقلاب است كه در كتاب‌ها نوشته شده و از سوي افراد مختلف تأييد شده. امام يك تفاوتي با ساير بزرگان حوزه داشت، او معتقد بود كه ما نيرو ساخته‌ايم، در طول صدها سال از روزي كه حوزه علميه به دست شيخ طوسي تأسيس شد، روحانيت شيعه در حال نيروسازي بوده است. فرهنگ منبر رفتن و مسجدداري و تبليغ چه كرد؟...