• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : ارتقاء ِ چادر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .... 
    سلام
    يه سوال برام ايجاد شده بيشتر کنجکاوي!!
    ميپرسم
    اگر دوست نداشتيد ج نديد
    از بعد فوت پدر همسر سابق خبري از خودشون نيست ديگه؟
    پاسخ

    سلام. :)) مي‌فهمم كنجكاويتون رو! :)) البته كه بود. چندين پيامك: «آسيد مهدي جان؟ دعايي گر نميگويي، به دشنامي عزيزم کن. که گر تلخست، شيرين است از آن لب هرچه فرمايي.سه‌شنبه 1397/1/14-21:13» كه پاسخ ندادم. عيد 98 هم پيامك: «آسيد مهدي؟آقاي موشح؟!سلام خوب هستيد؟خيلي دلم ميخواد ايام تعطيلات بچهامو ببينم.اجازه ميدي؟پنجشنبه 1397/12/23-19:11» و من پاسخ دادم: «از بچه‌هاي گل و عزيز و دلبندم پرسيدم، يک به يک، فرصت دادم تا خوب بيانديشند و سپس تصميم بگيرند. پيامک را نشانشان دادم، فرد به فردشان، گفتم مادر بيولوژيکي شما مي‌خواهد ببيندتان، هر تصميمي بگيريد براي من محترم است و چيزي از ارزش‌هاي شما نزد من کم نمي‌کند. خواستم تا هر چه دلشان مي‌خواهد بدون ملاحظه بيان کنند. همين الآن هم در حين نوشتن اين پيامک هر سه روي سر و کول من دارند مي‌خوانند و از اين کلمات خنده‌شان گرفت (سروکول! مريم مي‌گويد خلاصه اش کن!) بله، بالاتفاق گفتند نمي‌خواهيم او را ببينيم. اين نظر آن‌هاست که ابلاغ شد. الشاهد هو الحاکم.پنجشنبه 1397/12/23-19:32» و ايشان: «چقد خوبه که بينتون هيچ چيزي حائل نيست.ازشون بپرس از ديدار با مادرتان ترس داريد؟ يا شمارو ناراحت يا نگران ميکنه؟يا چي...؟ولي من خيلي دلتنگتون هستم.هميشه دوست دارم شمارو ببينم و درکنارتون باشم.پنجشنبه 1397/12/23-19:51» و من ارتباط را مستقيم كردم با بچه‌ها و هر چه آن‌ها گفتند نوشتم: «سيداحمد: ديدن تو من را ناراحت مي‌کند. (در آخر اضافه کرد:) واقعاً دوست ندارم تو را ببينم.سيدمرتضي: من واقعاً نمي‌خواهم، ن م ي خ و ا ه م (خودش گفت يکبار هم حرف به حرف با فاصله بنويسم تا تأکيد بيشتري باشد).سيده مريم: نمي‌خوام (با تأکيد).پيامک را ديدند و به همان ترتيبي که پاسخ دادند، عيناً نگارش يافت.پنجشنبه 1397/12/23-20:07» خلاصه كلي با بچه‌ها پيامك‌بازي كرد و در نهايت كار به جاهاي باريكي كشيد كه او گفت: «ديگه خسته م وناراحتازدست شماهابراي بارچندم دل منو شکستيدوليسيداحمدکي چنين دروغي تو کله ت فروکرده؟!من تورو روميز رهاکردموباصورت زمين خوردي؟؟؟!!!!!خداياچه دروغايي درغياب من تو کله بچها کرده اند؟پنجشنبه 1398/1/1-17:44» در تمام اين بحث‌ها ...