• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : المغالطات العينيّة
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بالاخره اين دختره مراوبلاگ نويس كرد البته تازه كارهستم وهنوزمطلب خاصي ننوشتم.
    پاسخ

    اميدوارم خوب بنويسيد، موفق باشيد!

    هرکس بميرد وامام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.

    سلام خداقوت

    بروزم منتظر حضورتون انشالله


    پاسخ

    :)
    + ت 

    مرسي مي خواستم پيشنهادم را بدهم من هم به دنبال برنامه نويسي نبودم مي خواستم بگويم اين قدر خوب توضيح داديد كه هر مبتدي علاقه مند مي شود غرض تعريف از اطلاعات شما بود همين
    پاسخ

    :)
    + ت 

    خيلي مچكر

    شما از نوزادي ياد گرفتيد

    بعد هم ز گهواره تا گور دانش بجو ي

    بعد هم مگه من چند سالمه!!!:(


    پاسخ

    :) جهت مطايبه عرض شد! جيميل ما هم امروز كار نمي‏كند و گرنه يك نسخه از ابزار آموزش برنامه‏نويسي براي شما ارسال مي‏كردم.
    + رها 
    نه نمي شه با چنين زني زندگي كرد اما شما مثل اين كه خيلي ناراحتيد در ضمن بابت اين كه مي اييد به وبلاگ قوت قلبيد اما نظرات خودتان را نمي گوييد كه در كجا با من موافقيد و كجا مخالف چرا نمي گوييد برايم نظرتان مهم است نگفتيد استاد عرفان كه بود حالا ديديد چرا مي گفتم شبيه هستيم وقتي از برنامه هايتان مي گوييد لذت مي برم مي خواهم پر در اورم ناراحت نباشيد خدا كمك مي كند اما مي خواهم يك مطلبي را به شما بگويم مي گذارم حضوري بهتان بگويم
    + ت 

    ما هم به برنامه نويسي علاقه مند شديم با اين توضيحات از كجا بايد شروع كرد اگر ابتداي راهيم؟


    پاسخ

    ؟؟؟ برنامه‏نويسي!؟ عجب...! براي شما يه كم دير نيست؟! :)
    + حنانه 

    سلام الان دارن دانلود ميشن دستتون درد نكنه

    نه زياد حرف نزديد تازه كم هم بود چون بحث مورد علاقه منه

    براي شروع چه زباني مناسبه؟

    راستي يه خاطره بگم بخنديد! يه بار قرار شد براي مدرسه مون(واحد تربيت بدني) وبلاگ بسازم. بعد منم رفتم چند تا عكس رو توي كد هاي قالب جايگزين كردم و وبلاگ رو ساختم به يكي از كادر

    مدرسه مون گفتم من زبان htmlبلد نيستم اگر هم طرحي براي قالب بدم توي فتوشاپ ميسازم و بعدش بايد بديد براتون ترجمه كنن به html بعد اونم گفت مترجم گوگل خيلي قدرتمند و خوبه براي ترجمه ها از اون استفاده كن!!! منم چيزي نگفتم كه خجالت نكشه!

    پاسخ

    سلام. آسون‏ترين زباني كه بتوني با اون برنامه بنويسي! همين برنامه ارسالي را امتحان كن، فعلاً! :)
    + حنانه 

    سلام دايي خوبيد؟

    دانشگاه شريف كلاس هايي داره(مدرسه زمستانه) كارگاه سه روزه

    علوم كامپيوتري مخصوص دانش آموزان اول و دوم دبيرستان كه معلم رياضيمون من و چند تا از دوستام رو معرفي كرد و قرار شد بريم تو سايتش ثبت نام. متوجه شدم كه بين افرادي كه ثبتنام ميكنن افرادي كه توي اون كلاسا شركت كنن رو خودشون انتخاب ميكنن منم دلم ميخواست حتما انتخاب شم! توي يكي از سوالاش نوشته بود برنامه نويسي بلدي؟ اگه بلدي چه زباني؟ منم نوشتم html

    اخه ياد بيل گيتس افتادم كه براي ارائه ويندوز بلوف زده بود و همون

    بلوف باعث تحول و پيشرفتش شد حالا 8 بهمن ميگن كيا انتخاب شدن و كلاسا 4 تا6 اسفند هست و من ميخوام تا اون موقع حداقل يه ذره بلد باشم html كه اگه انتخاب شدم آبروم نره! شما سايت خاصي يا مثلا كتاب (ايبوك) سراغ دارين كه خيلي خلاصه و فشرده يه چيزايي ياد بگيرم؟(البته الانم توي كد هاي قالب وبلاگ دستكاري ميكنم و خيلي كم بلدم)

    پاسخ

    أحسنت...! فقط يه كم زود نيست تشريف ببريد دانشگاه شريف! جالبه! خب، من دو تا فايل آموزشي براتون ارسال كردم. اگر نرسيد خبر بدهيد! Html زبان ساده‏اي است، ولي زبان برنامه‏نويسي نيست! يك زبان قاعده‏مند براي فرمت دادن به متن است، همين! به همين جهت بهش مي‏گويند: «فرامتن» يا «ابرمتن»! چون متن همراه با فرمت و ساختار و شكل است. زبان‏هاي متعددي ساخته شده كه از آن‏ها مي‏شود در توليد Html يا ايجاد تغيير در آن استفاده كرد. گروه اول در سمت سرور وب و دوم در سمت دستگاه رايانه كاربر وب كاربرد دارد. شركت‏هاي متعددي براي هر كدام از اين دو بخش زبان طراحي كرده‏اند بعضي تصور مي‏كنند برنامه‏نويسي نياز به دانش رياضي قوي دارد، شايد به همين جهت است كه معلم رياضي‏تون مسئول اين انتخاب شده است، در حالي كه به نظر بنده برنامه‏نويسي نياز به «منطق» قوي دارد. حالا شما بگو «منطق رياضي». ولي ما هم يك منطقي در حوزه داريم كه يوناني‏ها هزارها سال پيش تدوين كرده‏اند. ما به آن منطق ارسطويي مي‏گوييم. در هر صورت گمان بنده اين است كه برنامه‏نويسي بيش از رياضي، نيازمند به «قدرت تصوّر» (Imagination) است و فكر كنم اين چيزي است كه در هندسه بسيار تقويت مي‏شود، خصوصاً هندسه فضايي. مي‏گويند افلاطون كه فلسفه تدريس مي‏كرد، كساني كه هندسه نخوانده بودند را راه نمي‏داد! اميدوارم موفق باشيد. راستي، براي اين‏كه شايد مشتاق ياد گرفتن برنامه‏نويسي هم باشيد، يك برنامه كوچك برايتان ارسال كردم كه بيل گيتس براي همين روزها نوشته است، برنامه‏اي كه بتوان با آن خيلي ساده برنامه‏نويسي را ياد گرفت. اين برنامه خيلي ساده است ولي منطق ساخت و طراحي الگوريتم را در فرد تقويت مي‏كند. اين را نوشته‏اند كه بچه‏هاي دبستاني با آن برنامه‏نويسي را ياد بگيرند! البته براي انگليسي‏زبان‏ها... براي ما دبيرستاني‏ها فقط مي‏توانند با اين ابزار كار كنند. شما به سادگي آن توجهي نكن، سعي كن با استفاده از ابزارهايي كه به شما مي‏دهد برنامه بنويسي، چند مثال ساده و قشنگ هم در خود دارد. همين‏كه شما با اين زبان ساده برنامه بسازي، كم‏كم مهارت‏هاي مورد نياز براي برنامه‏نويسي را پيدا خواهي كرد. يك چيزي را هم خصوصي بگويم چون فاميل هستيم، اگر كسي برنامه‏نويسي را ياد بگيرد، تفاوتي نمي‏كند كدام زبان را بلد باشد؛ بيسيك، C، پاسكال، كوبول، فرترن و... برنامه‏نويسي كه قدرت ذهني است، اگر پيدا كني زبان اصلاً مهم نيست. چون هر وقت بخواهي مي‏تواني با چند روز وقت گذاشتن دستور زبان جديد را بياموزي! مثالي مي‏زنم: شما اگر بخواهي استاد شيمي شوي و به زبان انگليسي تدريس كني. خيلي ناداني است كه اول انگليسي ياد بگيري و بعد شيمي را به زبان انگليسي آموزش ببيني. راه ساده‏تر اين است كه شيمي را ياد بگيري به همان زباني كه بلدي، يعني فارسي. بعد اگر خواستي براي انگليسي‏زبان‏ها صحبت كني فقط نياز به انگليسي داري و دوباره نمي‏خواهد كه شيمي را از اول به انگليسي بخواني! خيلي‏ها كه مي‏بيني تلاش مي‏كنند برنامه‏نويس شوند و نمي‏توانند چون خيال مي‏كنند بايد از C كه دشوارترين زبان است شروع كنند! اين زبان به دليل سطح پايين بودن (نزديكي به زبان ماشين، يعني زباني كه سخت‏افزار آن را درك مي‏كند) خيلي پيچيده است. اين‏ها كساني هستند كه سرنا را از سر گشادش مي‏زنند. يا وسط راه خسته مي‏شوند و يا زحمت زيادي بايد بكشند تا به نتيجه برسند. دايي شما به اين زبان‏ها برنامه نوشته است: بيسيك، پاسكال، فرترن، C، جاوا، PHP و مي‏داني كه حتي يك روز هم در كلاس كامپيوتر شركت نكرده، امروز هم مدعي است به هر زباني مي‏تواند برنامه‏نويسي كند، به شرط اين‏كه يك هفته وقت داشته باشد مطالعه كند و ياد بگيرد. چرا؟ چون همين روش را عمل كرد! اگر خواستي تفاوت Knowledge و Skill را هم يك روز برايتان خواهم گفت. برنامه‏نويسي يك مهارت است و بايد تمرين كني، برنامه بنويس تا برنامه‏نويس شوي! مثل رانندگي مي‏ماند. خيلي زياد نوشتم، نه! :)
    + يك مبارز فرهنگي 


    ببين عزيز دلم! جناب آقا سيد!

    بنده چندين و چند سال است که هم پدر زنت رو مي شناسم و هم شما رو و حتي چند روزي هم در سفر، يار و همکار هم بوده ايم در حدود چهار، پنج سال پيش.

    بنده معتقدم برخي از آفت هايي که شما در پدر زنت ديده اي و امروز کوس رسوايي انها را براي همه در اينجا مي زني، همان معضلي است که به نحو ظريف تري در خود تو هم وجود دارد و ناخواسته بر شاخه اي نشسته اي که بن آن را مي بُري.

    تو نيز چه بخواهي و چه نخواهي داراي نوعي جزميت غيرقاعده مندي، که در موارد بسياري در پي تئوريزه کردن آن هستي و بدتر اينکه رنگ و لعاب شرعي هم به آن مي دهي و مقدسش مي نماياني؛

    و اين همان بزنگاه است که متاسفانه گرفتار آني و بر اين اساس است که به خود حق مي دهي که پدرزنت را که در گذشته اي نه چنان دور، مريد او بودي و او را يگانه استاد خود مي دانستي و به خاطر او به مسئول موسسه قبلي ات پشت کردي، اکنون چنين به لجن بکشي و مفتضح نمايي و احساس نمايي که الحمدلله «مشروعيش را شکسته ام».

    پاسخ

    برادر عزيزم. نكته‏اي در نظر شما مغفول مانده است به نظرم. مشكل همان جزميّت است كه بايد شكسته شود، هر گاه بدون حجّت به دست آيد. اما بنده به شما خيلي ارادت دارم سيدجان، اولاً. ثانياً بنده هيچگاه به مسئول پشت نكردم. يادتان نيست اولين جزوه‏اي كه در اصول نوشتم، در تطبيق مباني اصول آسيدمنير با حلقه اول شهيد صدر آوردم خدمت ايشان و تفقد فرمودند. هيچگاه به ايشان خاطرم نيست كه بي‏ادبي يا بي‏احترامي كرده باشم و حتي يك‏بار يادم هست خدمت ايشان رسيدم و عرض كردم اگر شما آن شخص را نادرست مي‌دانيد و اين كارها را غلط بفرماييد چون بنده به شخص بسته نيستم. ايشان هم اصرار كه ادامه بدهيد و دعا هم برايم كردند. مي‌دانيد كه هميشه هم ارادات خود را به مسئول ابراز كرده و همچنان مي‌كنم. شما خبر نداريد ولي اساساً از طريق آشنايي با ايشان دفتر را شناختم و به وسيله ايشان وارد اين فضا شدم. اما آن دو سال كه پرنده پر نمي‌زد و جز تلفنچي شخص ديگري آن‌جا نمي‌آمد، گرفتار اين پدرزن شدم كه اصرار و ادعا داشت مبناي عمل خود را روش استاذنا قرار داده است. مي‌دانيد كي فهميدم دروغ مي‌گويد؟ آن زمان كه درگير شد به گفته‌هايش شك كردم جزوات سيد را مطالعه كردم و ديدم اصلاً بي‌راهه رفته است اين پدرزن. در جلسه‌اي جلوي همه دوستان اعتراض كردم و ايشان اعتراف كرد: من تمام اين سال‌ها به روش خودم تطبيق كردم! دو سه نفر ديگر از دوستان هم صدايشان درآمد. ولي تفاوت بنده با دوستان اين بود كه چون دين خود را به شخصي گره نزده بودم كشيدم كنار و دو سال وقت گذاشتم و تمام جزوات دو دور اصول سيدنا را خوانم با مباحثه كامل و تازه فهميدم كه چقدر خاكي رفته است پدر زن. اين شد كه اين شد. بنده جزميّت اگر دارم در سلب است. بله در سلب پدر زن جزميّت دارم. در مبادي اصول هم آن‌چه استاذنا فرموده‌اند در نهايت ظني است و حجيّت آن تمام نشده است. اكنون هم با دوستان مشغول يك بحث ريشه‌اي در فلسفه حجيت هستم. اگر اين شاخه را مي‌برم، خود بر آن ننشسته‌ام، شاخه منحرفي است كه بيم از آيندگان دارم اگر مذاق عرفاني پدرزن خوشايندشان بيايد و از مسير عقلانيت خارج شوند. آن‌چنان كه پدرزن شد. حالا كم‌كمك اين مغاطات را بيشتر باز خواهم كرد كه دوستان بانك اطلاعات نيز بدانند انحراف چگونه از عمل به نظر سرايت مي‌كند و شيطان ما چه تفاوتي با شيطان ساير علوم دارد! تشكر از اين‌كه قدم رنجه فرموديد. توفيقاتتان را از خداوند خواستارم.
    + رها 
    خواب بنده داره تعبير مي شه مثل اين که الحمد الله
    پاسخ

    خواب... فكر نكنم... فعلاً كه ادامه همان دست و پا زدن‏هاي گذشته است. بنده كه شواهد جديدي نديده‏ام! تشكر
    + رها 
    با اين پدر زن مردانه سخن بگوييد شايد به تفاهم برسيد
    پاسخ

    مردانه... يعني بزنمش؟ :)
    + صبر 


    بنده متوجه نمي شوم . مي شود توضيح دهيد چه فرقي بين برگشتن زوچ و برگشتن زوجه است ؟!!!

    پاسخ

    داداش شما كه فلسفه خوانده‏اي! برگشتن شما با برگشتن زن شما تفاوت ندارد؟! مگر شما از خانه رفتي بيرون كه بازگردي؟! مگر شما در خانه خودت نيستي الآن؟ پس كجا بايد بازگردي؟! اين يك بازي كودكانه است كه پدرزن سال‏هاست بدان مشغول است، بازي اين كه كي اول حرف بزنه بين دو تا بچه كه با هم قهر هستن! وقتي مي‏گويد دوست دارد زوج به زندگي باز گردد، يعني دارد اتهام مي‏زند كه زوج زندگي را ترك كرده است! اصل طرح اين مطلب يك تهمت است و پذيرش آن يعني پذيرش اتهامات دروغين پدرزن! حالا بگو ببينم «سياست ِ فرهنگ» با «فرهنگ ِ سياست» تفاوت ندارد؟!