ياد ايام بخير:
کودکي .بازي .شادي .روياهاي کودکانه .خاطره ها همه و همه تصويري از مهدي در گوشه ي ذهن کوچکم جاي داده بود تا آن روز که او را در لباس مقدس طلبگي ديدم. ابهت لباس .نور چهره .زيبايي کلام و شيوايي بيان يکباره ذهنم را دگرگون ساخت و تصوير ديگري از سيد اولاد رسول ا... در گوشه اي از ذهنم جاي گرفت.
زمان چه زود ميگذرد!! بازي روزگار چه عجيب همه چيز را زير و رو ميکند! ا چند روز قبل به وبلاگي آمدم که به بياني همه ي ذهنم را خشکاند ودر عجب و بهت زمانه غوطه ورم ساخت!! دو شب است که تا نيمه هاي شب داستان نقشه طلاق را ميخوانم و تمام روز داستان را در ترازو سبک و سنگين ميکنم!! داستاني که حتي تصور آن هم برايم دشوار است!! آنگونه که از شواهد هويداست شما خود در همه ي امور دين و منطق و فلسفه و رايانه و ... استاد اساتيد هستيد اما آنچه عقل ناقص و سواد کم من مرا ياري ميکند اينست که:
هرکه يکطرفه بره به قاضي بلاخره برميگرده راضي
آنچه من فهميدم اصلا" اختلافي بين زن وشوهر نبوده بلکه دعوا بين پدرزن و دامادست!!!!!! البته بايد حرفهاي زن را هم شنيد!!! من اين خانم را نه ديده ام و نه ميشناسمش! حتي اسمش را هم نميدانم!! ولي از نوشته هاي اين داستان احساس کردم او هم قرباني دعواي پدرزن و دامادست! البته همه ي اشتباهاتش آشکارست! ولي فکر ميکنم او بخاطر فشار رواني که شما بر او وارد کرده ايد نتوانسته با عقلش زندگيش را مديريت کند به همين دليل اشتباه روي اشتباه کار رابدتر از بد کرده است!
فشار رواني؟؟!! من فکر ميکنم شما بزرگترين ثروت او را يکدفعه از هم پاشيديد! بزرگترين ثروت هر دختر پدر است!!!!!!!!!! پدر قداست خاصي براي دختر دارد!و واي از آن روزي که دختر ببيند کسي به اين قداست بي حرمتي ميکند! واي...............و واي ................................. شايد شما از او نخواسته ايد که منزل را ترک کند ولي با اختلاف نظرهايتان با پدرزن در مقابل پدرزن قرار گرفتن او را درهم شکستيد! سوء تفاهم نشود. من هيچيک از رفتار و گفتار اين خانم را تاءييد نميکنم ! ولي بايد به منشاء رفتارش فکر کرد!
ببخشيد بي پرده سخن بگويم: بايد ناز زن را کشيد!!! اين غريزه ايست که خداوند در ما زنها نهاده است! شما ميفرماييد معذرتخواهي نکرده و اشتباهاتش را قبول نکرده است.آيا همينکه به شما پيامک داده است يکجور عذرخواهي و قبول اشتباه نيست؟؟!! زبان زن زبان ظريفي ست! زيرا زبان او زبان دل است!!! قبول دارم در حق شما اجحاف شده و شما از جوانب مختلف متحمل ضرر گشته ايد ولي از شما انتظار ميرود با گذشت اين ماجرا را ختم به خير کنيد!!!
شما از اختلافتان چيزي ننوشته ايد و فقط از دعواهايتان گفته ايد و به قول معروف در دعوا هم که حلوا خيرات نميکنند!! او ميخواسته لج شما را دربياورد و ببخشيد فکر ميکنم شما هم همين نيت را داشته ايد!!! آيا بهتر نبود بجاي لجبازي از سياستهاي عمه گونه ام در جمع کردن اين ماجرا در همان ابتدا استفاده ميکرديد!!!!!!! فکر ميکنم بهتر است شما دست او و فرزندان دلبندتان را بگيريد و به يکجاي دور سفر کنيد و در غربت زندگي نماييد! آنوقت ديگر نه پدرزني هست و نه 16نفر فاميلي که استشهاد جمع کنند!!
آنجايي که بايد حساب و کتاب باشد و قاضي به حق قضاوت کند. حساب و کتاب هست و حق به حق قضاوت خواهد کرد. حساب و کتابتان را براي آنروز بگذاريد و امروز بگذريد!!! بخاطر آن سه طفل معصوم که ناخواسته قرباني غرورها و لجبازيها ميشوند! شما بزرگواري کنيد که اينها آزمايشاتي بيش نيست. بگذاريد شما برنده ي واقعي اين داستان باشيد! گذشته ها را رها کنيد و به آينده نگاه کنيد. آينده اي که از آن مريم سادات .سيد احمد و سيد مرتضي ست. گاهي انسان بايد احساسش را براي بست آوردن آرامش فرزندانش فدا کند! هرچه باشد او مادر فرزندان شماست. ديگر شما و او اجازه نداريد فقط به خودتان بينديشيد!
اميدوارم بتوانيد بهترين تصميمها را بگيريد و قطعا" خداوند بهترين ياريگر شماست براي موفقيتهايتان!!
جسارت اين حقير را ببخشيد!