• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : لذّت ِ تأثير
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوري 
    نميتونيم انکار کنيم اينو که بچه ها بخاطر فضاي مدرسه خيلي زودتر از سنشون از مسائلي خبردار ميشن که نبايد حتي اگر خيلي هم بچه ي خوبي باشه آخرش انسان و کنجکاو. نيست؟
    لااقل توي مدارسي که فضاي مذهبي حاکمه يک سري مسائل کمتر و مسئولين مدرسه هم حساس تر عمل ميکنن و بيشتر مراقبن و بچه چرا نتونه ارتباط اجتماعي رو فرا بگيره به هرحال خود اون ها هم مختلف تربيت شده ان و بعدا که بچه وارد دانشگاه شد خب اونوقت ديگه وقتشه که يه مسائلي رو بدونه و حالا بره سراغش خيلي آسيبش کمتره تا 13 سالگي البته خوشبينانه اش هاااا. والا ما که مثلا دو دهه از بچه هامون عقب تريم و اين دسترسي به اطلاعات و نت و... نداشتيم از پنجم دبستان از همکلاسيا يه جيزايي ميشنيديم چه برسه بچه هاي اين دهه و شما ميدونيد چقدر آسيب فکري و درگيري ذهني مياره چقدر آزار دهنده است.... اصلا ناقص بودن تربيتي که گفتيد رو متوجه نميشم؟ تو مدارسي که مذهبي هست فضا اينطور نيست که بچه ها ارتباط اجتماعي رو ياد نگيرن مسئله اينجاست که اينطوري با يک موضوعاتي بوقتش روبرو ميشن و اين مهم تر از ارتباط اجتماعي نيست؟؟؟
    پاسخ

    ...بيا يه كمي مواد بزن! شايد باور نكنيد، ولي نام تمام مواد سنّتي و صنعتي را بهشان ياد داده‌ام. يك به يك توضيح داده‌ام كه هر كدام چه ويژگي‌هايي دارند و چطور حتي تهيه مي‌شوند. تاريخچه قليان و تنباكو و سيگار و قبايل سرخ‌پوست آمريكايي را برايشان گفته‌ام. بچه‌ها از شنيدن اين حرف‌ها خوش‌شان مي‌آيد، اما در ضمن آن‌، تمام آن‌چه را كه بعداً در مدرسه يا خارج از آن خواهند شنيد فرا مي‌گيرند. من در ارائه اطلاعات غربي و فاسد هيچ كوتاهي نمي‌كنم. آن‌قدر اشباعشان كرده‌ام كه خلأي براي شنيدن اين‌ها نداشته باشند. فرزندانم به راحتي از واژه «تجاوز» استفاده مي‌كنند، زيرا من بارها از آن استفاده كرده‌ام. مثلاً هر كدام مي‌خواهد تنها برود بيرون خريد كند، اين‌طور مي‌گويم: مراقب باش ندزدنت، گولت نزنن، بهت تجاوز نكنن! به همين راحتي! من مي‌دانم كه فرزندانم يك روز فيلم‌هاي وحشتناك و پرفساد غربي را خواهند ديد. دست من و شما كه نيست. ولي آن‌قدر ذهن‌شان را پر مي‌كنم كه اگر يك روز ببينند، با هوس و حسرت نگاه نكنند. البته اين هم مهم است كه موفق شوم زود ازدواجشان دهم. پرده‌هاي حيا را خودم كنار زدم، از كودكي‌شان، تا اگر روزي در مدرسه حرفي جنسي شنيدند، خودشان بيايند و به من بگويند. جالب هم اين است كه وقتي كودكان اين مسائل را خيلي زود به صورت علمي آشنا شوند، آن‌ها را درگير هيجانات جنسي نمي‌كند. برخلاف آن‌چه ما تصور مي‌كنيم. زيرا من اصلاً احساسي يا مخفي يا با هيس‌هيس صحبت نكرده‌ام. طوري بيان كرده‌ام كه مثل غذا خوردن در ذهن‌شان بماند. اما توضيح داده‌ام كه جامعه تاب اين گفتگوها را ندارد و غير از خانه، در بيرون اصلاً و ابداً نبايد در اين باره با هيچ‌كسي صحبت كنيد. مثلاً در خيابان داريم حركت مي‌كنيم، دختري با ساپورت مي‌بينم، فوري مي‌پرسم: بچه‌ها به نظرتان چرا اين دختره پل و پاشو انداخته بيرون تا ديگران ببينن؟ البته امروز پاسخ مي‌دهند. ولي اوايل كه نمي‌دانستند خودم مي‌گفتم: اين بنده خدا آدم بدي شايد نباشه، ولي از سن ازدواجش گذشته، مثل آدمي كه گرسنه‌ست، قصد ازدواج داره، ولي توقعاتش شايد بالاست، شايد خانواده‌ش سخت گرفتن، با خودش فكر مي‌كنه كه دخترهاي بي‌حجاب شانس بالاتري براي جذب پسرها دارن، گفته اگر پاهامو ببينن، فكر مي‌كنن خيلي خوشگلم ميان خواستگاريم. ولي اينو ...