• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : يك ماه گذشت
  • نظرات : 3 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + م 
    هر چند نمي خواستم بيشتر از اين بنويسم ولي ناچارم مي کنيد. شما هم اگر کمي دقت کرده باشيد من در مطلبم گفتم بعضي از نوشته ها و بعضي از نوارها را از اول تا آخرين بله نه همه را
    چرا فکر مي کنيد خيلي سريع مي توانيد راجع به هويت افراد قضاوت کنيد.
    بي پرده مي گويم فقط اولين فايل صوتي شما براي دانلود مدت زيادي در کامپيوتر من طول کشيد. و ديگر نتوانستم باز دانلود کنم ولي من آنروز که خدمت شما بوديم پرونده اي که دستم داديد را مي خواندم نه کامل
    نيازي نيست که کامل بخوانم چون نحوه استدلال شما اشتباه است. اگر من بخواهم حرفهايي که اين مدت از شما شنيدم را براي همين وبلاگ بگويم مطمئن باشيد که نظرات متفاوت خواهد شد. ولي عقيده دارم که هر حرف جايي و هر نکته زماني دارد. آقاي موشح من از شما بعيد مي دانستم که فکر و ذهنتان مديريت نکنيد چرا اجازه مي دهيد هر قصه اي آن طور براي خودتان و ديگران تعريف کنيد که بخواهد تصميمتان را يکبار ديگر توجيه کند.قصه ها جنبه هاي مختلفي دارد اين را شما بهتر از من مي دانيد. اگر تصميمي گرفتيد به نظرم نياز به اين همه دليل و استدلال نيست.
    روزي که من براي بار دوم مزاحم شما شده بودم رفتاري هم شما و هم .......... با من و ف........ شد که اگر در غير اين شرايط بود حتي يک ثانيه هم تحمل نمي کردم . به دور از عزت نفس من بود که بي دليل اين قدر تحقير شوم . و................
    ولي ايستادم و سعي کردم باز هم آرام حرف بزنم چون اين رفتارهاي شما در آن شرايط از نظر من توجيه داشت و زندگي ف.......... برايم از همه چيز ارزشش بيشتر بود........
    آقاي موشح اگر کمي قبول داشته باشيد فکر مي کنم بپذيريد که من از اين مطالبي که شما قرار داديد بي اطلاع نيستم.
    و نمي خواهم ذهن خود را بي دليل مشوش کنم.
    پاسخ

    اميدوار بودم شما انصاف بيشتري داشته باشيد، يا حداقل اطلاعات بيشتري. امروز بين دو چيز ترديد كردم؛ بي‏اطلاعي شما يا بي‏انصافي شما. آن مداركي كه فقط چند صفحه‏اش را ملاحظه كرديد، اگر مايل باشيد به صورت كامل براي شما ايميل خواهد شد. سايت هم اگر كند است فايل‏هايش، روي CD تهيه شده است، اگر مايل باشيد تقديم مي‏شود. تمامي 300 سند صوتي هم روي CD به صورت كامل قرار داده شده. شما اگر شش‏بار با مأمور كلانتري درب منزل «ر» مي‏رفتيد، آيا قبول مي‏كرد كه سلامت رواني داريد و مايل به ادامه زندگي هستيد؟! شگفتا از اين انصاف شما... شما بنده را خيلي خوب مي‏شناسيد، بسيار خوب... آن‏قدر پدرزن و پسرش گفته‏اند كه ملكه ذهنتان شده است. آيا هيچ از خود پرسيده‏ايد كسي كه اسطوره بود و در افسانه‏هاي اين خاندان هميشه ذكر و ياد او نقل مجالس بوده است، چطور ناگهان چنين رويكرد عجيبي اتخاذ كرده است؟! اگر مايل هستيد 26 صفحه نامه‏اي كه براي سيدمحمدمهدي نوشته‏ام را نيز تقديم كنم. در آن‏جا مفصلاً انحراف اين «تنها مجتهد كره زمين» را شرح كرده‏ام. باور بفرماييد هفت سال در جهالت ِ عوام‏فريبي ايشان بودم و امروز پروردگارم را سپاس مي‏گويم كه فرصت آگاهي را برايم فراهم كرد. حقيقتاً انحراف فكري ايشان بسيار روشن است. شما البته عذرتان پذيرفته است، ولي مگر قرار نبود از «علم حقوق» كمك بگيريد تا اين معضلات را حل كنيد؟!
    + مريم 
    سلام
    يک سوال جالب برايم طرح شده. من هم جزو خواندگان اين وبلاگ هستم ولي به دلايلي نمي خواستم بنويسم.
    اول اينکه آقاي موشح تعجب مي کنند از اينکه چرا همه مستعار وارد وارد مي شود بسم الله اين کار خود ايشان هستند با وجود اينکه همه مي دانيم اين قصه چيست و دقيقا مال کيست ولي هنوز در جايي از دوستشان مي گويند و جايي از خودشان بگذريم.
    خيلي دلم مي خواهد بدانم نسرين کيست که دايه دلسوز تر از مادر شده. من نسبت نسبي با اين خانواده محترم ندارم ولي فکر نمي کنم نزديکتر از من و چند نفر ديگر کسي بتواند ادعا داشته باشد که فرضاًً از آقاي فلاني ............. هستم و نسبتهاي زشت به ايشان بدهد.
    واقعا جالبه فکر مي کنيد چون اينجا فضاي مجازي است و شما ناشناس هر چه بخواهيد مي توانيد بنويسيد . اگر کسي بخواهد ادعا کند که از نظر خوانوادگي از ايشان ضربه ديده نزديکتر ما پيدا نمي کند. ولي من هيچ وقت به خودم اجازه نمي دهم يک هزارم اين حرفها را حتي در فضاي مجازي بر زبان بياورم.
    دنيا دار مکافات است . ادب نزاکت اگر رعايت نکني نسبت به شما رعايت نمي کنند. خانم نسرين يا آقاي موشح و يا هر کس ديگري.
    خانم ت ظاهرا عذرشان موجه است چون فکر مي کنم کلا فقط با شنيدن حرفهاي اين وبلاگ نظر مي دهند . ولي نديدم از صحبتشان که بخواهند از آن طرف ماجرا هم خبر بگيرند البته نه اينکه ايشان بايد بخواهند از اين جهت مي گويم چون مثلا دارند موضوع را کارشناسانه حل مي کنند و ..............
    دنيا مي گذرد اين هم نمي ماند..............
    پاسخ

    خانم «م» بنده الآن مراجعه كردم به سايت، شما فرموده بوديد كه همه مطالب را خوانده‏ايد، ولي اطلاعات نشان مي‏دهد كه شما در تاريخ tarikh=1389/07/28 و ساعت 5:13:08 PM وارد سايت شده و فقط صفحات 1، 2، 3، 55 و 54 را ملاحظه فرموده‏ايد. متأسفم از اين‏كه بدون مطالعه كامل نظر خود را اعلام فرموديد. لطفاً صداقت خود را به اين سادگي از دست ندهيد. بنده از كساني هستم كه در تمام اين سال‏ها روي راستي و درستي شما قسم مي‏خوردم. در اين خاندان شما را بيش از همه ضربه‏خورده يافته بودم و نظر بسيار مثبتي به شما داشتم. ياعلي!
    + نسرين 

    گمان نمي برم بازگشتشان امكان پذير باشد.هرچند در اين جهان ممكنات خيلي چيز ها امكان پذير است!

    اما اين چنين كه شما پرده دري كرديد و آبرويش ريختيد مطمئن باشيد اگر نيز بازگردد زندگي به كام نخواهد بود.البته باز هم مي گويم خيلي چيزها ...

    پس چه بيهوده بحثي است اين بحث!

    پاسخ

    عجب... عجب... عجب... كلام حقي فرموديد برادر!
    + ت 

    حالا صلاح خود را در نظر بگيريد...!

    در صلاح خود هم شك كردم علاقه ام را مي دانم ،نمي دانم چه كنم تعريف صحيحي از صلاح به من بدهيد و بگوييد در اين شرائط چگونه به ان برسم از دسته همه خسته شدم اول از همه از دست خودم بعد زنان فضول فاميل بعد از دست شهر بعد هم از خودم مي پرسم ايا خدا مرا هم مي بيند

    خدا را شكر دو تا ادم داغون ...

    ميدانيد چرا اين جا مي نويسم چون يكي هست كه سختي تحمل انسان هاي عوضي را درك كرده مي داند من چه مي گويم اما برعكس من كه ايشان را دلداري مي دهم هيچ پيشنهادي براي تحمل دردها نمي دهد

    فكر كرديد از سر بي كاري مي نويسم نه خير مثل شما چاه پيدا كردم اخر ادمهاي مثل ما طلاب بايد خفه شوند هر چه بگويند كسي نمي فهمد اصلا حرص ادم را دارند براي ادم بهتره كه ساكت بماند و الا گفته هايش دردي مضاعف براي او مي شود فكر مي كنم درد هم نشيني با انسانهاي احمق از هر دردي بدتر است

    + ت 
    قضيه از كمك و اين حرف‏ها گذشت...! خيلي چيزها امروز تغيير كرد، خيلي چيزها... خيلي چيزها عوض شد... دروغ‏گويي در حد تيم ملي... در حد تيم ملي... امروز خيلي وضعش بدتر شد... يه چيزي بيشتر از تيم ملي... خيلي بيشتر! روي تيم ملي را هم سفيد كردند امروز... امروز... عجب مادري فهميديم ما... ته مادري... آخر مادري...! بماند براي قيامت!
    چي شده به نظر خيلي داغون مي رسيد باز چه دسته گلي به اب داده
    پاسخ

    سه مأمور كلانتري آمدند دم در منزل همراه با اين خانم و برادرشان و ماشين پدرشان! قصد داشتند قفل در منزل را هم بشكنند! بماند براي بعد... حالم درست نيست... بعداً عرض خواهم كرد... بعداً...
    + ت 
    حالا صلاح خود را در نظر بگيريد...!
    ديگه دير شده خيلي تلاش كردم براي بازگشت هفت ماه دوندگي كردم تا اين كه يك ماه پيش متوجه شدم كه نمي شه كه نمي شه
    پاسخ

    عجب...!
    + ت 

    حُسن نيّت شما به اين شهر گرامي مرا كشت!

    خب چهار سال در قم زندگي كردم با دوستانم واقعا عالي بود در يك مكان مقدس .تازه شما هم اگر مثل بنده در اين تهران جهنمي زندگي كنيد خواهيد فهميد قدر قم و بي بي معصومه را و شبهاي جمكران يا غروب هاي كوه خضر . خواندن دعاي سمات دسته جمعي با بچه ها . دعاهاي عهدي كه با هم مي خوانديم اعيادي كه با بچه ها با هم مولودي مي خوانديم خيلي عالي بود در حسرتم هنوز در بهت و سرگشتگي حاضر نشدم حتي كنكور ارشد را حاضر نشدم بدم  دنبال گمشدم مي گردم هر چي بيشتر به طرفش مي رم بيشتر ازم دور ميشه كاش ان وقتي كه بايد، صلاح خودم را در نظر مي گرفتم نه ديگران را

    پاسخ

    حالا صلاح خود را در نظر بگيريد...!
    + ت 
    اگر اين شرط به اين سنگيني را بپذيرد يعني مي خواهد تغيير كند البته بايد به او كمك كرد چون به گفته خودتان واقعا سخت است البته فكر نكنم بپذيرد
    پاسخ

    قضيه از كمك و اين حرف‏ها گذشت...! خيلي چيزها امروز تغيير كرد، خيلي چيزها... خيلي چيزها عوض شد... دروغ‏گويي در حد تيم ملي... در حد تيم ملي... امروز خيلي وضعش بدتر شد... يه چيزي بيشتر از تيم ملي... خيلي بيشتر! روي تيم ملي را هم سفيد كردند امروز... امروز... عجب مادري فهميديم ما... ته مادري... آخر مادري...! بماند براي قيامت!
    + ت 

    شما شرط مناسب را چه مي‏دانيد؟

    بگوييد مهريه را بايد پس دهي از مقدار مانده هم رسما بگذري اگر اين كار را كرد مي شه روش حساب باز كرد و الا فلا  و ديگر ان كه فقط حق دارد با شما به خانه پدر بره ضمانت اجرايي براي خود از ابتدا بايد جور مي كرديد اينها شرط است همه را كه نمي شود با كلام به بهشت برد خدا عذاب گذاشته در اين دنيا و ان دنيا تا ضمانتي باشه كه بندگان به وظايفشان عمل كنند حتي اگر واقعا در بعضي موارد چشم پوشي كند و عذاب نكند

    پاسخ

    به نظر شما اين شرايط را مي‏پذيرد؟! اگر هم بپذيرد آيا فايده‏اي دارد؟! مثلاً مهريه را ببخشد، باقي را هم 5 ميليون تومان كه گرفته پس بدهد! خب ثم ماذا؟! اخلاقش را چه كنيم؟! كسي كه خلقش خراب شده باشد... دقت كنيد عرض كردم خلق، اخلاق خيلي متفاوت است از رفتار. رفتار يك‏بار بروز مي‏كند اگر شرايط نيافت بار ديگر نمي‏كند. اما اخلاق مثل اعتياد است، عادت مي‏شود براي انسان. اخلاق بعضي‏ها اين است كه هميشه خوشرو هستند و لبخند بر لب دارند، اخلاق بعضي‏ها هم پيوسته دروغ گفتن است. بعضي هم حسادت يا طمع يا وسواس و... رفتارها كه تكرار مي‏شود خلق مي‏سازد و اخلاق را ديگر نمي‏شود كاري كرد. صعب است و دشوار اگر بخواهد عوض شود، تازه بايد خودش بخواهد نه ديگران. اخلاق با زور و تهديد تغيير نمي‏كند. بايد انسان خود بخواهد تا تغيير كند آن هم با چه مكافاتي... هيچ شرطي خاصيت ندارد و ضمانت واقعي... چون در نهايت ايشان با همان اخلاق باز مي‏گردد! بنده هم اگر شرطي گذاشتم رفتاري بود خلاف اخلاق كبر و خودپرستي ايشان كه اگر اين رفتار از او سربزند يعني خواسته است و مي‏تواند بر اخلاقش چيره شود!
    + ت 
    اگر نمي خواهيد همسرتان باز گردد پس چرا شرط گذاشتيد كه رسما به دادگاه اعلام كند كه دروغ گفته مي خواهيد سر كارش بگذاريد اين جوانمردي ننيست
    پاسخ

    نه... جوانمردي نيست... لذا چون جوانمرد هستم كسي را سر كار نگذاشتم! در يكي از پست‏ها نوشته بودم كه ابليس قصد توبه كرد و خدمت موسي ع رسيد. موسي پيغام خدا را به ابليس رساند كه به قبر آدم سجده كن عفو مي‏شوي! گفت: به زنده‏اش نكردم به مرده‏اش كنم. نكرد و در خسران باقي ماند. در كتاب جليل و فخيم «اسرار آل محمدص» نوشته سليم بن قيس هلالي كه به واسطه ابان به ما رسيده است نيز خواندم، خليفه دوم لحظه مرگش رسيد، همانند خليفه اول لحظاتي چرتش برد و سقر را ديد، چاهي در قعر جهنم كه چند تابوت آن‏جا بود و جاي فراعنه و نمرود و اين چند غاصب بود. عبدالله پسرش را فرستاد دنبال علي ع كه بيايد و توبه‏اش را بپذيرد. حضرت ع فرمود هم اكنون بزرگان مهاجر و انصار را جمع كن و در حضور آنان بگو كه متوجه خطايت شده‏اي و توبه‏ات پذيرفته شود و رستگار شوي. عمر نكرد و به اين - به گمان خود - بي‏آبرويي تن نداد. راستي اگر اين عمل را مي‏كرد خدا نمي‏بخشيد و رستگار نمي‏شد. قطعاً مي‏شد. اساساً بعضي توفيق بعضي امور را پيدا نمي‏كنند. (پناه بر خدا از اين كه توفيقاتمان سلب شود) بنده هم اگر ايشان بنويسد دروغ‏هايش را به دادگاه و استعذار حقوقي كند، حاشا و كلا كه مانع شوم از بازگشتشان. زيرا اين به معناي پاك شدن ايشان است و سلامت يافتن‏شان و اگر چه براي زوج سخت است و دردناك، اما به خاطر فرزندان مي‏تواند تحمل چهار سال گذشته را به تحملي چهل ساله بدل كند! اما مي‏دانم چنين نخواهد كرد از اين‏كه خصوصياتشان را شناخته‏ام از ميزان خودشيفتگي‏شان. اما اين تصور كه ديگر علاقه‏اي باقي‏مانده باشد خطاست. همين امروز ظهر هم كه ايشان را ديدم به حسب ملاقاتي كه با فرزندان داشتند، حقيقتاً مكره بودم از اين‏كه نظرم به ايشان بيافتد و كلامي در بين باشد. وقتي تلاش مي‏كنند كه شش‏ماه روي اعصاب شما راه بروند، ديگر كار به اين‏جا مي‏كشد كه مكالمه با غير آسوده‏تر است تا با آن آدمي كه محرم توست هنوز كه از صد نامحرم دورتر مي‏شود و غريبه‏تر. حالت انزجار پيدا مي‏كني در اين شرايط. اما نشاط و آينده فرزندان البت كه بسي مهم‏تر است. ولي با تكبرش اگر باز گردد و خاك‏شير (به قول يكي از دوستان) نشود، براي فرزندان نيز بيم خطر هست كه اخلاق‏شان را فاسد سازد و دعواي درون منزل همه روانشناسان و مشاوران خانواده معتقد كه بدتر است از فرزند طلاق بودن! نه اين است؟!
    + ت 
    شايد در قم يافت شه اما در تهران اصلا فكر كنم اكثرا با شرط اول كنار نيايند حتي اگر اولش بپذيرند
    پاسخ

    حُسن نيّت شما به اين شهر گرامي مرا كشت! :) عذر مي‏خواهم كه بگويم: «آن‏چه مي‏فرماييد در قم هم يافت - شايد - مي‏نشود»!!! نه؟! تشكر
    + ت 

    چند شرط ناقابل: 1. بپذيرد نگهداري سه فرزند را (مادري)، 2. داد نزند و دعوا نكند! (اخلاق)، 3. به دنبال تحصيل و اشتغال نباشد (خانه‏داري)، همين!

    واقعا مادرتان چهار نفر را با اين شرائط پيدا كرده پس ايشان خيلي زن هنرمندي هستند اصلا كسي پيدا مي شه شايد هم بشه خدا بزرگه

    پاسخ

    سه مورد از يافته‏هاي ايشان را مي‏شناختم و يكي را نگفت. از آن سه مورد دو نفرشان سابقه دردناكي از ازدواج قبلي داشتند كه ظاهراً در خصوص يك نفر هر سه شرط قطعي بود و در خصوص ديگري شرط اول فقط مشكوك بود و دو تاي ديگر قطعي. اما فرد سوم تجربه اولش مي‏شد (اگر مي‏شد) كه به دليل گذشت سن و ماندن، احتمال پذيرش شرايط بالا بود، ولي بنده مخالف بودم به دليل اين‏كه هر دختري آرزوهاي عجيبي براي مراسمات اين كار دارد كه از عهده‏ام نمي‏آيد كه البته مادرم نيز موافق بنده شد. پس شما هم نظرتان همين است كه «يافت نمي‏شود»! :) خب پس هم نظر شديم! چون بنده هم عرض كردم كه: آن‏چه يافت مي‏نشود آنم آرزوست! :)
    + ت 

    در جواب مادرتان چه گفته حاضر است اين كار را بكند به نظر من بگذاريد يك كم ديگه بگذره با غلط كردن بر مي گرده شايد تعلل شما هم در جواب به مادرتان از همين روست پس از مدتي كه گذشت با او صحبت كنيد ببينيد از خر شيطان مي ايد پايين البته با شرائط سنگين نمي دانم چرا به دلم افتاده كه كار شما به طلاق نمي انجامد 

    ببينيد به خودتان دروغ نگوييد شما راضي به طلاق نيستيد و ديگر ان كه اين خانم را با تمام مشكلاتش دوست داريد 

    عصباني نشويد ها اين را از لا به لاي فرمايشاتتان متوجه شدم شما فقط دلخور هستيد و حال هم سر لجبازي افتاديد شما اگر شرايط درست شود رجوع مي كنيد اين حرف را از لا به لاي حرفهايتان فهميدم كسي كه واقعا قصد طلاق داشته باشد و طلاق را راه نجاتش بداند قيد نمي زند شما مشكلات را از چشم پدر زن مي بينيد و زن خود را ساده تر از ان مي دانيد كه اين قدر پيش برود هنوز به اين نتيجه نرسيديد كه اين زن به درد نمي خورد مي دانيد شما و ان خانم خودتان هم نمي دانيد مي خواهيد چه كنيد مي خواهيد قضيه را لفت دهيد بلكه دريچه اي باز شود   هر دو مي خواهيد با گرفتن امتياز بر گرديد هيچ كس هم كوتاه نمي ايد اين وسط فقط خانواده ها هستند كه سر كارند شايد پدر زن ادم مزخرفي باشد اما بايد ديد دختر چه دروغ هايي به او درباره زندگي اش گفته كه به اين جا رسيده حالا هم كه واقعيت را فهميده در مرحله اي ايستاده كه نمي تواند كوتاه بيايد شرط مي بندم كه اصلا مي داند دخترش براي بازگشت تماس گرفته دلم براي او هم مي سوزد كه اين دختر اين گونه مچلش كرده و سر كارش گذاشته اين دختر براي رسيدن به منوياتش از همه مايع گذاشته از شوهرش كه بدين منوال شايد بپرسيد چرا از مكالماتش فهميدم كه او دنبال اين بوده تا هر چه ميخواهد و مي گويد را شما بپذيريد و از طرفي خانواده خود را با دروغ با خود همراه كرده يعني هم به اين ور يك حال اساسي داده هم به ان ور

    پاسخ

    نه اين فرمايش شما صحيح نيست. آن بخشش كه از علاقه و محبت گفته‏ايد صحيح نيست. اين علاقه مدت‏هاست كه از بين رفته است، شايد سال‏ها. اما بگذاريد به حساب توانايي عمل به عقل به جاي احساس. يعني زوج فقط به خاطر فرزندان تحمل كرده است و به خاطر امتداد زندگي. الآن هم ديگر تحمل بازگشت زوجه را ندارد. لفت هم نداده است و براي جدايي اقدام كرده است، ولي چه كند كه روال اداري آن طولاني است! :) اما اين كه زوجه قصد بازگشت دارد كاملاً واضح است... واقعاً باور كردني نيست خوشي‏هايي كه در زندگي داشته است... كدامش را مي‏شود گفت؟! :)
    + ت 

    يك كاغذ پاره بنويسند كه دروغ گفته‏اند و اشتباه كرده‏اند، بدهند دادگاه بعد باز گردند

    فكر مي كنيد با اين كار مشكل حل مي شود يا ايشان اصلاح اين مثل همان شرط خواندن تفسير است فايده اي درش نيست البته او كه اين را نمي پذيرد بلاشك شروط سخت تر را هم نخواهد پذيرفت


    پاسخ

    شما شرط مناسب را چه مي‏دانيد؟
    + ت 

    مگر چه شرائطي داريد كه فكر مي كنيد نيست در جهان است

    پاسخ

    چند شرط ناقابل: 1. بپذيرد نگهداري سه فرزند را (مادري)، 2. داد نزند و دعوا نكند! (اخلاق)، 3. به دنبال تحصيل و اشتغال نباشد (خانه‏داري)، همين!
       1   2      >