سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

دانشمند زنده است؛ اگر چه مرده باشد . نادان مرده است؛ اگر چه زنده باشد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
دروغ ِ تکثّرگرایی + یکشنبه 103 اردیبهشت 23 - 4:19 صبح

می‌گوید:
ما که همه سوار یک کشتی هستیم
چرا جنگ و دعوا
چرا نظم را به هم بزنیم
دوست باشیم
با هم مهربان باشیم
با هر عقیده و باوری که داریم
با هر مکتب و اندیشه‌ای


می‌گویم:
به برشی از واقعیت اکتفا کرده‌ای
قبل و بعد را فراموش؟
یادت رفته
ماجرا که این نبود

ما همه سوار این کشتی شدیم
تا به مقصدی برسیم
مقصد الف
قرارمان بر این بود
هدف مشخص
چند نفر دروغگو دعوا راه انداختند
ادعا کردند که نه
باید به مقصد ب برویم
بزرگان ما مخالفت کردند
توضیح دادند و راهنمایی
نقشه‌ها را نشان‌شان
آن‌ها چه؟
بزرگان کشتی را کشتند
تا طرفداران‌شان آگاه نشوند
تا طرفداران خود را غافل نگه دارند

حالا که خودشان سکان را به دست گرفته
تمام سرعت
مقصد ب را هدف گرفته
هر چه می‌گوییم آن‌جا مقصد نیست
نابود می‌شویم
مطلوب ما الف بود
ب که نبود
اصرار که نه
همین است که ما می‌گوییم

این وسط چه
یک عده نا آگاه پیدا می‌شوند
شاید هم با نیّت سوء
این حرف‌ها را می‌زنند:
چرا دعوا
بیایید با هم مهربان باشیم
بگذارید کشتی مسیر خودش را برود
اخلال در حرکت نکنیم!

پلورالیزم این است
تکثّرگرایی یعنی این
کشتند و بردند و نابود کردند
مسیر را تغییر داده‌اند
کشتی رو به نابودی
سکان به دست کسانی که قصد جان همه‌مان را کرده‌اند
حتی خودشان
این‌ها می‌گویند بنشین و آرام باش
کاری به کارشان نداشته

این نمی‌شود
عاقل ساکت نمی‌شود
پلورالیست هم نمی‌شود
عاقل بلند می‌شود و سکان را می‌گیرد
از دست جاهلان
کسانی که همه را به کام نابودی و فلاکت می‌کشند
حتی خودشان
عاقل مردم را آگاه می‌کند
نقشه که دست‌مان است
نشان همه می‌دهد
راه درست را
راه درست یکی بیشتر نیست
مقصد همان الف است
نادرستی ب را نشان همه می‌دهد
چطور می‌شود تا دیروز که انبیا مردم را آگاه می‌کردند پلورالیزم نبود؟
می‌زدند و می‌کشتند
اره می‌کردند و زنده‌زنده می‌سوزاندند
تحمل‌شان نمی‌کردند
همین دگراندیشان
حالا که سکان افتاده دست‌شان دعوت به همگرایی؟
دعوت به صلح و آرامش؟
دعوت به سازش؟

این‌ها فرد را می‌بینند
جامعه را نه
کشتی همان جامعه است
جامعه هدف و مقصد دارد
همه را به کام نابودی می‌کشد
اگر اشتباه حرکت کند
آن‌قدر فرد را اصیل دانستند
که جامعه قربانی آن شد
نمی‌دانند که نجات فرد در نجات جامعه است

حتی اگر فرد را هم اصل بدانیم
باید سکان جامعه را دست بگیریم
جامعه اگر به مقصد صحیح باز گردد
فرد هم نجات پیدا می‌کند
همه افراد با هم نجات پیدا می‌کنند
شاید حتی همان‌هایی که امروز سکان را به سمت اشتباه گرفته‌اند
همان‌هایی که اصرار بر نابودی بشر دارند
حتی همان‌ها خودشان هم

پلورالیزم فریبکاری است
وقتی قبل و بعد را حذف کنی
فقط یک بُرش از تاریخ را نشان دهی
این می‌شود دروغ
دروغ ِ پلورالیزم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 13 - خواص 17 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حلقه میانی چیست؟ + شنبه 102 اسفند 26 - 11:8 صبح

در گفتگو با دانشجویان
شاید برای نخستین بار مصطلح شد
حلقه‌های میانی
در کلام مقام معظّم رهبری
و در مسیر تبیین «گام دوم انقلاب»

ابتدا چهار نکته مهم:
1. عظمت حادثه انقلاب
2. عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب تا امروز
3. عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم
4. عظمت نقش نیروی جوان متعهّد

و حلقه‌های میانی
که در این نمودار ترسیم کردم
عبارت‌های بیان‌شده را



[نمودار کامل]

حاکمیت
مردم
برای ارتباط چیزی لازم است
میان این دو
در غرب NGOها
زمان خاتمی در ایران هم
به نام «سَمن»
سازمان مردم‌نهاد

حلقه‌های میانی واسطه هستند
مردم که نمی‌توانند در هر موضوعی به خیابان بیایند
راهبندان کنند و سر و صدا
تا حرف‌شان شنیده شود
نظریات‌شان
ایده‌هایشان
و به تصمیم تبدیل

تشکّل‌ها واسطه می‌شوند
دیدگاه‌ها را تجمیع
در هر موضوعی
تبدیل به راهکارهای اجرایی
پلی میان Nation و State
مردم و حاکمیت

گام دوم انقلاب این است
از این مسیر می‌گذرد
دست این‌هاست یعنی
همین جوانان متعهد متشکّل
همین حلقه‌های میانی!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 - خواص 17 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
دبیرستان سرای ایرانی + شنبه 102 بهمن 28 - 10:40 صبح

رفته بودیم اندیشه اسم بنویسیم
متوسطه دوم
من و سیداحمد
همان اواسط تابستان
گفت: نمی‌شود
مدیر گفت
از اداره اجازه نداده بودند امسال دهم ثبت نام کند
ولی مدیر موافق بود
علاقه داشت امسال دهم ریاضی بگیرد
پیشنهاد داد تا از اداره بخواهیم

رفتیم اداره
من و سیداحمد
با معاون متوسطه دوم صحبت کردیم
اصلاً قبول نکرد
دلیل هم داشت:
یک مدرسه جدید در حال ساخت است
تا یک ماه دیگر تمام می‌شود
همه دهم‌ها را می‌خواهیم آن‌جا بفرستیم

رفتیم ثبت نام
اسم مدرسه ناراحتم کرد:
سرای ایرانی!
کم تبلیغش را دیده‌ایم؟
حالا مدرسه‌اش هم!
آن هم مایی که اساساً با این مظاهر نظام سرمایه‌داری مخالف
من سر خیابان بروم گران‌تر جنس بخرم
حاضر نمی‌شوم از این شرکت‌های زنجیره‌ای
این‌هایی که ذات ِ تورّم‌زا دارند
اقتصاد را می‌بلعند
مونوپولی و انحصارگرایی

مدرسه‌ها که شروع شد
پیام فرستادند که فلان مبلغ بیاورید
من کمتر فرستادم
نامه‌ای هم در کنارش
تند و محکم
انگار که مخاطبم خود آن برادرانی باشد که سرای ایرانی را تأسیس کرده‌اند

امروز برای گرفتن کارنامه نوبت اول رفتم
مدیر اصرار داشت با من صحبت کند
سر آن نامه‌ای که نوشته بودم:
- باور می‌کنید ما 20 میلیون تومان از جیب دادیم
برای ماژیک و اقلام مصرفی
هنوز حتی اداره هم یک ریال به ما پول نداده

من اما دوباره با توپ پُر
خب مگر سرای ایرانی بانی این مدرسه نیست؟!
اسم خودش را هم که گذاشته
نگفته اسم پدرش را بگذارد
حداقل به اسم آزمون
یا اسم شهیدی
مثل مدارس شهید هندوئیان
قشگ اسم مغازه و دکّانش را گذاشته که چه؟!
که تبلیغ کند دیگر
غیر از این که نیست!

مدیر اما این‌طور گفت:
- آموزش و پرورش یک قانونی دارد
اگر یک نفر نصف هزینه‌های ساخت مدرسه را بدهد
می‌تواند اسم آن را انتخاب کند
سرای ایرانی تمام هزینه‌های این مدرسه را نداده
فقط در همان حدّ نصف
باقی را خود آموزش و پرورش هزینه کرده است!



نظام سرمایه‌داری این‌طور است
کاپیتالیسم
مبتنی بر انحصار
مونوپولی
همان بازی که در ایران به اسم ایروپولی ترجمه شد
بعد هم روپولی
و بعد هم هزار اسم دیگر
اسم واقعی آن مونوپولی است
یعنی انحصار
یعنی چرا دیگران تجارت کنند، وقتی من تجارت می‌کنم؟!
وقتی من هستم در بازار، دیگران چرا باشند؟!
من تمام نیاز بازار را تأمین می‌کنم، خب دیگران بیایند کارگر من بشوند!

اگر هزار خُرده‌فروش لوازم خانگی در کشور هست
من یک شرکت بزرگ می‌زنم
با حمایت بانک
با وام‌های هنگفت
وقتی خُرده‌فروش‌ها به مرحله فروپاشی و ورشکستگی رسیدند
مغازه را ببندند
بیایند در فروشگاه من
من همه‌شان را استخدام می‌کنم
تجربه هم که دارند
بشوند فروشنده من
این یعنی مونوپولی
از رکن‌های مهم نظام اقتصاد غربی!

با مدیر همدردی کردم
عذرخواهی هم
به خاطر بی‌اطلاعی‌ام
گفتم نام سرای ایرانی مرا برآشفت
وگرنه با شما که دشمنی ندارم
سیصد هزار تومان را پرداخت کردم
کارنامه را گرفتم و زدم بیرون
در فکر آینده
در فکر این‌که چطور دُم این‌ها را بچینیم
تازه همین امسال که چند هکتار هم در تهران دکان زده‌اند
یک سرای بی‌نظیر هم در قم راه افتاده
شهر لوازم خانگی هم
عین سه هیولا
سه هیولا که آمده‌اند تمام بازار را ببلعند
مثل والمارت آمریکا!

قال امام القَوم (ع): «لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ، وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ‏» (نهج‌البلاغه، ح152)
هر بخت‌یارى را بخت‌برگشتنى است، و آنچه برگشت، پندارى نبوده و نیست. (ترجمه شهیدی)
توضیح: هر جا که دنیا به کسی روی کند، قطعاً یک روز هم از او روی بر می‌گرداند. وقتی روی برگرداند، طوری آن بخت و اقبال محو می‌شود که گویا اصلاً از اول هیچ نبوده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
ایده پرتقالی + جمعه 102 بهمن 20 - 9:28 صبح

تازه پرتقال خریده
روی کابینت آشپزخانه
و سیدمرتضی ناراحت:
«معلم گفته با عکس گرفتن یک داستان درست کنید»
- خب درست کن!
«نمیشه، چند تا بازیگر لازم داره»
- بازیگر چرا؟
«حرکت کنن و عکس بگیرم»

اصلاً نیاز نبود فکر کنم
حتی بگردم
تا چشمم به پرتقال‌ها خورد:
- با همین پرتقال‌ها درس کن
براشون چشم و ابرو بکش
یکیشون رو ببر
بقیه گریه کنن
خیلی راحته که!



و همین کار را کرد
خیلی خوشحال
عکس‌ها را کنار هم پرینت
و برد مدرسه!

حرف جالبی هم در این میانه زد:
«وقتی چشم و ابرو کشیدم دلم نمی‌اومد ببرمش!»

نیازها عوض می‌شود
کودک که بزرگ می‌شود
نیازهای جسمی کمرنگ‌تر
خورد و خوراک و مراقبت‌های پزشکی و بهداشتی
نیازهای ذهنی پررنگ‌تر
هدایت نیاز دارند
امثال همین ایده‌ها

فرزندان وقتی تغییر می‌کنند
نقش والدین هم تغییر می‌کند!

قال اَشْجَعُ المَتین (ع): «فَطُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدِیهِ» (نهج‌البلاغه، خ214)
خوشا به حال آن کس که قلب سلیم دارد، از کسى که به هدایتش مى پردازد اطاعت مى کند و از آن کس که او را به پستى و هلاکت مى کشاند دورى مى جوید (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

   1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 103 اردیبهشت 28

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X