سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

از خنده زیاد برحذر باش که دل را می میراند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - فقه هوش مصنوعی - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - فهرست فصوص و فتوحات - ما چند روح داریم؟ - 
سفرنامه خاورمیانه اسلامی - بخش چهارم + دوشنبه 85 شهریور 27 - 8:41 عصر

در هتل استراحت کردیم و عصر به حرم رفتیم، پس از زیارت امین‏الله و جامعه کبیره به قصد زیارت قبر شهید حکیم به انتهای سوق کبیر رفتیم. بازار بزرگی است مانند بازار رضای مشهد. نشانی را از مردم گرفتیم و رفتیم. ساختمان مجلس اعلاء را که دیدیم جلو رفتیم. اندکی عربی صحبت کردیم. بچه‏های سپاه بدر آن‏جا بودند و خیلی استقبال کردند از ایرانی‏ها. ولی گفتند مقبره ایشان در میدان تشرین است. یک میدان بزرگ که دروازه‏ای گرد و بزرگ بر فراز آن ساخته‏اند و در سمت چپ آن ترمینال نجف قرار دارد. همان جایی که برای کوفه و کربلا ماشین دارد. از بچه‏های بدر برای رفتن به سوریه اطلاعات گرفتیم،‌ آن‏ها نیز مانند دیگران مسیر را نا امن می‏دانستند! یکی از دوستان طلبه که در قم در مدرسه معصومیه (س) با ما بود را دو روز پیش در حرم دیدیم که می‏گفت احتمال 80% مرگ است! چون فلوجه و رمادی وهابی هستند و کشتن شیعه را مستحب می‏دانند! خون شیعه برایشان مباح است. گفت: خودم می‏خواستم بروم ولی نرفتم! سپاه بدری وقتی با اصرار ما برای رفتن مواجه شد گفت فردا صبح بیایید، بلکه امکانی فراهم شد و ما به شما کمک کردیم.

در کربلا که بودیم آیةالله بشیر نجفی را دیدیم که برای زیارت به حرم مشرّف شده بود، چقدر محافظ داشت! چند ماشین همه مسلح! چون مخالفان ناگهان حمله می‏کنند. یکی از تفنگدارها به دوستم گفت: ترسیدی؟ او پاسخ داد: ایرانی از چیزی نمی‏ترسد! بنده خدا خندید و احسنت گفت و رفت!

حالا ما بدون محافظ در مسیری که سه برابر مهران تا کربلا است قدم می‏گذاریم، همه هم سنّی و دشمن!

مقتدا دوستان زیادی بین جوانان عراق دارد. دکه‏های کوچکی در تمام نقاط کربلا و نجف گذاشته‏اند و نوارها و cdهای مقتدا و جیش‏المهدی را توزیع و تبلیغ می‏کنند. فیلمی را دیدیم که مربوط به نبرد دو هفته قبل جیش‏ مهدی با آمریکایی‏ها در کاظمین بود. بیست روز قبل نیز یک بمب در نزدیکی باب‏الساعة (باب کبیر) حرم حضرت امیر (ع) منفجر شده بود که یک پلیس عراقی مرده بود. در مجموع عراق خیلی امن نیست. در کربلا نیز یک روز صبح که رفته بودیم حرم دیدیم یک دکه کتابفروشی را آتش زده بودند. شاید چون کتاب‏های مربوط به آیةالله حکیم را داشت! خلاصه همه می‏گویند راه فلوجه راه مرگ است.

قبر حکیم را در یک زمین وسیع ساخته‏اند. مناره و گنبد ساخته‏اند و مصلایی بزرگ در حال احداث است که امکانات زیادی دارد؛ کتابخانه و باغ و بسیاری موارد دیگر.

به حرم بازگشتیم و پس از نماز به هتل آمدیم. هر روز لباس‏هایم را می‏شویم و استحمام می‏کنم از شدت گرما و تعرّق. این جا بهتر است، به راحتی می‏توانم با عراقی‏ها تفاهم کنم.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سفر 33 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

سه شنبه 102 اسفند 29

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سفرنامه خاورمیانه اسلامی - بخش چهارم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

X