• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : نصيحت در مطب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صبر 


    سلام سيد خدا

    بد جور آتش مي زني دل آدم را . بد جور . هميشه خون گريه مي کردم که چرا براي مادر زن بي مروت و همسر کودکم که جز مادرش هيچ نميديد و نميبيند و نخواهد ديد سقط جنين و کشتن يک انسان بي دفاع انقدر آسان بود . اما امروز که دارم به معصوميت از دست رفته ايتام آل محمدت گريه ميکنم خدا را سپاس ميگويم که يتيمي نمانده که دق مرگش کنند . امان از هواي نفس لجام گسيخته اهل بيت برخي اهل دفتر که چها نميکند . خدايت صبر دهد که اللهم نشکوا اليک فقد نبينا و غيبه ولينا و قله عددنا و کثره عدونا و شده الفتن بنا ...

    پاسخ

    خدايا... چه مي‏گويي؟ سقط جنين!؟ پناه بر خدا... آتشت مرا هم گرفت، كلامت خصوصاً آغازش مرا ياد احدي از رفقاي نزديك و اصدقاء لطيف انداخت. از آن نخستين نگارشت در اين كامنت‏خانه مترصّد بودم كه كدامي، و ندانستم تا امروز. اما يكي از دوستانم بود كه هميشه مرا «سيد خدا» صدا مي‏كرد. تو همو نيستي!؟ عجيب است كه از اين مكافات بگويي و طرف مرا بگيري... او در هر دعوايي عليه من بود و نه له من! خودت هستي برادر؟! خلاصه مي‏نويسي و خواننده را عذاب مي‏فرمايي، خلاص كن و حرف را تا آخر بزن! بگو بر تو چه رفته و با تو چه كرده‏اند! «علي» يارت باشد برادر!